نوشين جعفري- آروند دشتآراي: طناز طباطبايي و رعنا آزاديور اين روزها در فيلم «طهران- تهران» بازي ميكنند. ميخواستيم درباره اين فيلم صحبت كنيم اما گفتوگو با بررسي اين موضوع همراه شد كه يك بازيگر براي موفقيت در سينما چه كارهايي بايد انجام دهد. اين دو بازيگر در انتها به فكر فرو رفتند كه چقدر درباره اين سينمايي كه در آن فعاليت ميكنند، شناخت دارند و زاويه ديدشان براي پيشبرد كارشان در سينما به آنها كمك ميكند.
***
*قرار نيست حكم صادر كنيم. تنها اتفاقي كه ميافتد اين است كه ما ميخواهيم عواملي را كه فكر ميكنيم در روند موفقيت يك بازيگر در ايران تاثيرگذار هستند، به صورت تيتروار دربياوريم و ميخواهيم به هر كدام از ديدگاههاي خودمان درصد بدهيم و در نهايت به يك نتيجهگيري كه برآيند نظرهاي شما دو نفر است، برسيم. شما فكر ميكنيد چگونه ميتوانيد يك بازيگر موفق در سينماي ايران باشيد؟ موفق نه به اين معنا كه فقط در يك فيلم خوب، خوب بازي كنيد. اينكه مخاطب داشتهباشيد، از موقعيت و جايگاه خوبي در سينما برخوردار باشيد و...طناز طباطبايي: در سينماي ما اين معضل وجود دارد كه اگر يك بازيگر بخواهد جماعت سينمايي او را تاييد كنند بايد برود به سمت يكسري فيلمهاي خاص. اصلاً هم ربطي به بازيگري ندارد. صرفاً انتخاب يك بازيگر در موقعيت كارياش است. اگر بازيگران در فيلمهاي بدنه يا تجاري بازي كنند معمولاً اجتماع و عامه مردم سينمارو جذبش ميشوند و از آن طرف اهالي سينما و منتقدان اين را رد ميكنند. يعني اگر يك بازيگر تجاري باشد تكليفش معلوم است كه تجاري است. اما حركت كردن بين اين مرز كه يك بازيگر هم بازيگر خوبي باشد، هم تماشاچي را داشتهباشد، هم در فيلمهاي تجاري و سينماي بدنه كار كند، هم فيلمهاي خوب و باكيفيتتر كار كند خيلي كار سختي است. يعني در سينماي ما حركت كردن بين اين مرز خيلي كار دشواري است بنابراين بازيگران مجبورند اين دو را از هم جدا كنند چرا كه نميتوانند همزمان حركت كنند. البته اين اعتقادي است كه در سينماي ما وجود دارد و من بهشخصه با آن مخالفم. من ميگويم ما ميتوانيم هر دو را داشته باشيم اما كار خيلي سختي است كه نياز به هوشمندي دارد.
رعنا آزاديور: من اصولاً اين تقسيمبندي سينماي تجاري يا سينماي معناگرا را كه طناز كرد، نميكنم و اساساً مخالف اين تقسيمبندي هستم. فكر ميكنم مهمترين فاكتور در بازيگري اين است كه يك بازيگر چقدر امكان تجربه را به خودش بدهد و به اين جنبه تجربي توجه كند. متاسفانه تجربه كردن يك بازيگر در سينما يك شرايطي دارد كه جنبه مصرفي پيدا ميكند و روي آن يك برچسبي ميچسبانند كه كارش كيفيت ندارد، درجه ج است. اين برچسب روي بازيگر ميماند و شايد سالها طول بكشد، بتواند آن برچسب را بردارد و در نهايت جاي آن برچسب ميماند.
*آنچه ما ميخواهيم به آن برسيم كاملاً واضح است. بياييم اول دستهبندي كنيم و ببينيم در سينماي ايران چند آيتم وجود دارد كه شما معتقديد يك بازيگر بايد آنها را رعايت كند تا تبديل به يك بازيگر موفق شود. بعد روي هر كدام از اين آيتمها بحث كنيم. ميخواهم اصلاً شخصي حرف نزنيم و بياييم از بيرون درباره روند بازيگري در ايران حرف بزنيم.آزاديور: اما هر بازيگري هدفي دارد. خيلي از بازيگران، بازيگري شغلشان است. پس براي من كه هيچ وقت شغل نبوده، نميتوانم طور ديگري حرف بزنم.
طباطبايي: بعد هم ما نميتوانيم دو نفري براي تمام بازيگران سينما حكم صادر كنيم. فكر ميكنم بايد كاملاً شخصي حرف بزنيم چون براي هر بازيگر آيتمهايي كه منجر به موفقيتش ميشود، متفاوت است.
*اما ميتوانيم آيتمهاي اصلي را شناسايي كنيم و بحثمان را با محوريت آنها پيش ببريم. هر كدام از شما آيتمي را كه فكر ميكنيد براي موفقيت يك بازيگر لازم است بگوييد.طباطبايي: كار كردن بازيگر روي خودش.
آزاديور: تجربه عملي.
طباطبايي: مطبوعات و تبليغات و منتقدان.
آزاديور: محافظهكاري چون من خيلي آدم محافظهكاري هستم اين الان به ذهنم رسيد.
طباطبايي: غريزه.
آزاديور: خوب بازي كردن (استفاده درست از فيزيك و چهره در نقشهاي مختلف) و زيبايي.
طباطبايي: روابط.
آزاديور: انتخاب درست به دور از دغدغه مالي.
طباطبايي: زمان و موقعيت ورود به سينما، انتخاب اول و چگونگي معرفي در سينما.
آزاديور: حاشيه داشتن يا نداشتن (زندگي خصوصي).
طباطبايي: سواد و تحصيلات، جنسيت هم ميتواند موثر باشد.
فيلمنامه خيلي موثر است.
**با تاثير حضور در تلويزيون هم موافقيد؟طباطبايي: من موافقم.
*حالا شما فكر ميكنيد هر كدام از اين آيتمها تا چه حد در موفقيت يك بازيگر تاثيرگذار است.. چقدر براي اينكه در يك كار بازي كنيد و وارد حوزه بازيگري شويد روي خودتان كار كرديد و اصلاً به نظر شما لازم است كه يك آدم قبل از ورود به سينما روي خودش، روي حافظه، بدن، بيان، لحن، صدا و... كار كند؟آزاديور: قطعاً لازم است و به نظرم غير از اين ممكن نيست. اگر بخواهيم بازيگران را دستهبندي كنيم به نظر من بازيگرهايي موفقتر از بقيه بودند كه روي خودشان كار كردند و در مقوله بازيگري به شناختي راجع به خودشان رسيدند يعني يكسري تمرينات روي بدن، بيان و... داشتند. فكر ميكنم شناخت يك بازيگر از خودش و كار كردن روي خودش خيلي عامل مهمي است و اگر بخواهم با درصد بگويم، در موفقيت يك بازيگر صد درصد تاثيرگذار است.
طباطبايي: من با رعنا موافقم اما به نظر من تجربه كردن روبهروي دوربين سينما كار اشتباهي است.
آزاديور: آخر يكسري تجربهها هست كه تو هر چقدر كتاب بخواني، هر چقدر معلومات داشتهباشي، هر چقدر فيلم ببيني و هر چقدر دانش و آگاهي نسبت به آن داشتهباشي بايد جلوي دوربين انجام بدهي و تجربه كني. فضاي صحنه براي تو جنبه تجربي دارد و در كار بعديات ميتواني كاملاً از آن استفاده كني.
طباطبايي: يك مشكلي اينجا وجود دارد. اين تجربهاي كه تو از آن حرف ميزني، برميگردد به شناخت كادر دوربين، شناخت لنز، شناخت موقعيت صحنه و.... من ميگويم همه اينها ميتواند در يك فيلم هشت ميليمتري كوتاه هم اتفاق بيفتد. لزوماً نبايد دوربين 35 جلوي تو باشد.
آزاديور: اما فضاي كار كوتاه با فضاي 35 كاملاً متفاوت است.
طباطبايي: بله ولي تو اگر يك كار كوتاه داستاني بازي كني همان انرژي را بايد بگذاري كه در يك كار 35 ميگذاري. پس همان تجربه را ميتواني، بكني.
آزاديور: قطعاً، ربطي به انرژي ندارد. من ميتوانم در آن فضاي حاكم بر 35 روزي هفت ساعت روي بدن و بيانم كار كنم. من جلوي دوربين يكسري چيزها را كشف ميكنم و اين امكان را ندارم براي هر كارم بروم مقابل يك دوربين كوتاه و بگويم، ميخواهم تجربه كنم.
طباطبايي: من موافق آن تجربهاي كه تو ميگويي، هستم. اما حرفم اين است كه تو ميتواني قبل از اينكه هزينه كني و قبل از اينكه يك تهيهكننده بيايد سرمايهاش را روي تو بگذارد اين تجربهها را در فيلمهاي كوتاه، تئاتر و كارگاههاي آموزشي كسب كني و وقتي ميآيي جلوي دوربين سينما موظفي آن كاري را انجام دهي كه موظف هستي. من ميگويم شكل تجربه در فيلمهاي سينمايي با آنچه رعنا ميگويد، متفاوت است. اين همان روند كار بازيگر روي خود است يعني يك بازيگر قبل از اينكه جلوي دوربين بيايد چه كارهايي بايد روي خودش انجام دهد و كار به كار بايد چه كار كند تا بهتر شود.
*اين تجربهاي است كه همه بايد بگذرانند ولي فكر ميكني چطور ميشود كه يك نفر بدون اينها در سينماي ما محبوب باشد، هم جايزه گرفته و هم موفق باشد و اصلاً در كشورمان به عنوان بازيگر شناخته شود. دليل اين اتفاق چيست و چنين تناقضي چطور ممكن است؟آزاديور: به نظر من آگاهي نداشتن كارگردان و تهيهكننده نسبت به اين بخشها و اينكه خيلي متوجه اين ماجراها نيستند كه بازيگر چه كار ويژهاي در صحنه انجام ميدهد. بيشتر هدفشان اين است كه آن بازيگر چقدر محبوبيت دارد و فيلمشان را چقدر ميخواهند بفروشند.
*مردم چطور؟ مردم چرا اين را ميپذيرند؟آزاديور: سليقه مردم را ما پايين آوردهايم. در حال حاضر سليقه مردم ما يك سليقه كاملاً نسبي است. به يك لحظاتي ميخندند كه آدم حيرت ميكند. اين اتفاقات به اين دليل است كه ما كه در سينما كار ميكنيم به مرور زمان سليقه مردم خودمان را در سينما پايين آوردهايم و مردم هم به همان حدش راضي شدند. به همان خنده و به همان ميزانسن ضعيف و غيرقابل باور. فكر ميكنم به همه اين شرايط عادت كردند و ديگر برايشان مهم نيست.
*راهحل اصلاحش را چه ميداني؟آزاديور: راهحلش دست كساني است كه سمتهاي بالاتري در اين سينما دارند. از كارگردانان و فيلمنامهنويسان گرفته تا سياستگذاران كلان.
*سليقه مردم را چطور ميشود بالا آورد؟آزاديور: با ساختن فيلم خوب. ميتوانيم مدام فيلم خوب بسازيم. ممكن است مردم يك دفعه، دو دفعه بروند و بگويند ما در سينما اصلاً به اين فيلم نخنديديم و خوشمان نيامد اما در نهايت نتيجه ميدهد.
طباطبايي: من ميخواهم در مورد بازيگري و بهبود شرايط بازيگري يك نكته را بگويم. در سينماي هاليوود يك مجموعهاي وجود دارد به نام اكتورز استوديو كه بازيگران حتي زماني كه تبديل به سوپراستار ميشوند درش به روي آنها باز است كه همزمان كه دارند كار حرفهايشان را انجام ميدهند هر وقت احساس كنند كه كارشان اشكال دارد و نياز به تمرين دارند وارد آن مجموعه ميشوند. آن بازيگر در آنجا تمرين ميكند و سعي ميكند مشكلات و ايرادات كارش را با كار كردن روي خودش برطرف كند. اين يك بخش است كه ما آن را در سينماي خودمان نداريم.
*يعني از تو هم نميخواهند؟طباطبايي: اصلاً اين را با اين شكل تعريفشده نداريم كه بخواهيم واردش شويم و ايراداتي كه در خودمان ميبينيم را با تمرين برطرف كنيم. اين يك بحث است. بحث ديگر اين است كه بازيگرهاي ما ممكن است امروز به دليل خوشقيافه بودن وارد سينما شوند و وقتي وارد سينما ميشوند براي يك فيلم تا حتي 10 فيلم مشكلي نداشته باشند چون تهيهكننده صرفاً ميخواهد از چهره آنها استفاده كند. اما از جايي كه اين بازيگر ميخواهد مسيرش تغيير كند و تبديل به يك بازيگر خوب شود به دليل نداشتن آن مكان نميتواند به آن سمت برود. از سوي ديگر 10 فيلم بازي كرده و نميتواند برود در كلاس بازيگرياي بنشيند كه همه هنرجو هستند و بگويد من آمدهام تا ياد بگيرم چون آن رزومه 10 فيلمش زير سوال ميرود و ديگران ميگويند يعني سينما آنقدر بيدر و پيكر است؟ واقعيت اين است كه سينما در يك بخشش واقعاً اينگونه است چون يك زماني از آدمي كه واردش ميشود انتظاري بيش از چهرهاش ندارند. اما از سوي ديگر كارگردانان بزرگمان هم هستند كه ميگويند بازيگري كه براي اولين بار جلوي دوربين من ميآيد و كارش را شروع ميكند بايد حداقل يك ماه با من تمرين كند. اين يك ماه تمرين منهاي اينكه شامل فيلمنامه خودش، كارگرداني و بخشهاي ديگرش ميشود مربوط به بخش بازيگري آن آدم هم ميشود. آن كارگردان در آن يك ماه ميتواند آن بازيگر را به آن حدي كه ميخواهد برساند و حداقل استفادهاي كه ميتواند از آن ببرد را ببرد. آن بازيگر است كه بايد متوجه شود چه هدفي دارد. اگر هدف آن آدم، بازيگر خوب بودن است وقتي ميآيد در فيلم دوم ميگويد من در فيلم اولم اين نقاط ضعف را داشتم و حالا ميروم تمرين ميكنم، كارگاه آموزشي ميروم، تئاتر كار ميكنم و اين نقاط ضعف را برطرف ميكنم.
*فكر ميكني اين نياز در سينما وجود دارد؟طباطبايي: قطعاً وجود دارد اما چيزي كه وجود دارد اين است كه سينماي ما در بعضي فيلمها احتياجي ندارد كه تو بلد باشي لحنت را چگونه تغيير دهي يا صدايت از كجا در بيايد. اما كارگردانان بزرگ ما در فيلمشان نياز دارند. از نگاه يك بازيگر ممكن است در 10 فيلم اين نياز را احساس نكند اما از بازي يازدهم اين احساس نياز را بكند. ولي در سينماي ما مسيرش فراهم نيست كه برود و ايراداتش را برطرف كند. بازيگران دو دسته هستند؛ آدمهايي كه هدفشان صرفاً بر اساس چهرهشان وارد شدن به سينما و بازي كردن در فيلمهاي بفروش است. اين دسته افراد نيازي ندارند به خودشان برسند اما از آن سو فيلمهايي كه بازيگرمحور هستند و كارگردان برايش مهم است كه بازيگر چطور بازي كند، سبك بشناسد، فيلمنامه و شخصيتپردازي بلد باشد و... كه كم نيستند. يك سمت احتياج به بازيگراني دارد كه روي خودشان كار كردهاند اما بخش ديگر نياز به اين دسته از بازيگران ندارد. اما حالا يك بازيگر ميخواهد پلي بزند از اين سوي سينما به آن سوي سينما. آن بازيگر نيازش را احساس ميكند و بايد مكاني باشد تا او بتواند براي رشد و رفع اشكالات بازيگرياش به آنجا برود. من به شخصه نيازش را در خودم احساس ميكنم چون هدف من با هدف سينماي تجاري كاملاً متفاوت است.
*پس شما ميگوييد ما دو بخش در سينما داريم كه يك بخش نيازي ندارد و بخش ديگر نياز دارد. پس يك بازيگر اگر بخواهد در سينماي گيشه كار كند نيازي نميبيند كه روي خودش كار كند اما آن كسي كه ميخواهد فيلمهاي خوب كار كند اين نياز را در خودش احساس ميكند. حالا من اينجا يك سوال دارم. عمده بازيگران سينماي ما الان در كدام دستهاند؟ وزنه كدام سنگينتر است؟طباطبايي: فكر ميكنم كاملاً مساوي هستند. ميتوانيم بگوييم پنجاه پنجاه است. خيلي از بازيگران هم به دليل چهره آمدهاند.
طباطبايي: سينما چون هنري تصويري است و زيبايي در آن مساله مهمي است در نتيجه بازيگران هم بايد در آن تا يك حد معقول و قابل پذيرشي از فاكتور زيبايي برخوردار باشند اما زيبايي صورت صرفاً نميتواند روي چيزهاي ديگر تاثير داشته باشد.
*چند درصد تاثير دارد؟
طباطبايي: در روند موفقيت بازيگر در سينماي ايران خيلي تاثيرگذار است اما در كل سينما به آن ميزان تاثير ندارد.
*تو خودت چقدر از چهرهات براي بازيگر شدن استفاده كردهاي؟طباطبايي: فكر ميكنم هيچي.
*واقعاً؟
طباطبايي: واقعاً. من با تكيه بر چهرهام وارد سينما نشدم.
آزاديور: من هم واقعاً هيچي.
*طناز، آيا كساني كه تو را انتخاب كردند هم اين را ميگويند كه چهره تو اصلاً تاثير ندارد؟
طباطبايي: فكر ميكنم بله، چون اگر چهره من تاثيرگذار بود شايد انتخابهايم به اين شكل نميشد و شايد اگر اين دليل بود در فيلم اولم بازيگر نقش اول ميشدم.
آزاديور: براي من به شخصه اين مقوله مهم نيست. بعضي از بازيگران هستند كه برايشان مهم است و ميگويند ما در فيلمي ظاهر نميشويم كه صورت ما را بخواهي دفرمه كني. ولي براي من به شخصه مهم نيست. مهم اين است كه هر كاري را كه ميتوان كرد كه فيلممان و حتي بازي من به واقعيت نزديكتر شود، من انجامش ميدهم و اصلاً مقابلش نميايستم كه بگويم بازي نميكنم اما در كل سينما مردم دوست دارند چهره زيبا و زيبايي ببينند.
*از نظر شما چهره چند درصد تاثير دارد ؟آزاديور: شخصاً 30 درصد اما در سينما 50 درصد.
طباطبايي: در سينما خيلي نسبي است. 20 درصددرسينما و در مورد من هم 20 درصد.
يكي ديگر از بحثها انتخابهاي درست بازيگران است كه ميتواند مسير بازيگريشان را تغيير دهد.طباطبايي: انتخاب درست به دور از دغدغه مالي صد درصد ميتواند در موفقيت يك بازيگر تاثيرگذار باشد و باعث موفقيت بازيگران شود.
*با دغدغه مالي چطور؟
طباطبايي: با دغدغه مالي انتخاب درست وجود ندارد.
*در مورد شما انتخاب درست چقدر در موفقيتتان تاثير گذاشته؟طباطبايي: انتخاب درست يعني من در شرايط فعلي 10 فيلمنامه جلويم باشد و از بين اين 10 فيلمنامه بخواهم يكي را انتخاب كنم.
*بر اساس چه انتخاب ميكني؟طباطبايي: اول بر اساس كارگردان و بعد فيلمنامه. انديشه فيلم و كارگردان براي من ميتواند مهم باشد. چون اگر آن كارگردان ميآيد فيلمي بسازد كه انديشه در آن نباشد فكر ميكنم كار را كارگردان نميسازد.
*از كجا متوجه ميشوي؟ فيلمنامه مانند يك هندوانه دربسته است. از كجا ميفهمي انتخابي كه ميكني درست است؟ به اسم كارگردان بيشتر توجه ميكني، به اسم فيلمنامهنويس توجه ميكني، به موضوع توجه ميكني؟طباطبايي: من اعتقاد دارم يك فيلمنامه متوسط ميتواند در دست يك كارگردان خوب تبديل به يك اثر خوب و قابل تحمل شود و يك فيلمنامه خوب در دست يك كارگردان بد ميتواند تبديل به يك اثر بد شود.
*يعني يك كارگردان خوب هيچ وقت نميتواند فيلم بد بسازد؟طباطبايي: ميتواند. ولي من با اين پيشفرض ميروم كه اين كارگردان كارش حداقل بد نميشود. يعني در نهايت قابل قبول ميشود.
آزاديور: كارگردان خيلي تاثيرگذار است و فيلمنامه درست يعني فيلمنامهاي كه به نظر من بخشي از آن برميگردد به اينكه جايي بتواند امكان درست ديده شدن را به تو بدهد. يعني خيلي دور از تو نباشد. حتي از نظر فيزيك و صورت. فيلمنامه خوب هم به نظرم فيلمنامهاي است كه جزييات در آن پرداخته شود و بعد از يك مدت ميتواني تشخيص دهي چه فيلمنامهاي خوب است. من آدمي هستم كه خيلي پرداختن به جزييات برايم مهم است چون جزييات ميتواند سوژه را قابل باور كند و پرداختن درست به جزييات ميتواند نتيجه درست دهد و اگر شخصيتپردازي درستي وجود داشته باشد آن كار موفق خواهد بود. من اولين بار كه يك فيلمنامه را ميخوانم مانند يك مخاطب عام ميخوانم تا ببينم كه چقدر ميتوانم قصهاش را باور كنم.
*يعني فيلمنامه هم در انتخابهايتان تاثير زيادي دارد؟طباطبايي: نصف بيشتر عدم موفقيت بازيگران در سينمايمان برميگردد به عدم تعدد ژانرها و عدم شناخت فيلمنامهنويس از سبك، ژانر و بازيگري است. بسياري از فيلمنامهنويسان ما بازيگري را نميشناسند به خاطر همين نميتوانند شخصيتپردازي كنند. در نتيجه نميتوانند سبك تعيين كنند و خيلي كارهاي ديگر.
*اما با همين بضاعت خيلي از بازيگران موفق شدند.طباطبايي: ميتوانند موفق شوند اما عدم وجود فيلمنامه خوب عامل بازدارنده است. يعني اگر فيلمنامه خوبي داشته باشيم ميتوانيم موفقتر از اين باشيم چون فيلمنامه روي خوب بازي كردن تاثير زيادي دارد چون تو ميتواني با فيلمنامههاي خوب به انتخابهاي درست برسي و انتخاب درست يكي از عوامل موفقيت است.
*آيا كساني كه الان موفقند به خاطر فيلمنامه خوب است؟آزاديور: نه، صراحتاً نميتوانم بگويم. خيلي محدود هستند.
*براي خود شما عوامل ديگر هم در انتخاب شما تاثير دارد يا خيلي مهم نيست؟آزاديور: نه.
طباطبايي: من فكر ميكنم كارگرداني كه من به او اعتقاد پيدا ميكنم قطعاً تيمي را جمع ميكند كه آن تيم، تيم حرفهاي و خوبي است.
*يعني همه چيز را بر عهده كارگردان ميگذاريد؟طباطبايي: نه همه چيز را، ولي اين آدمي كه به او اعتماد ميكني و با پيشزمينهاي كه از او ديدي و فيلمهايي كه ساخته ميتواني تا حدودي مطمئن باشي تيمي كه دور خودش جمع ميكند تيمي است كه در راستاي هدفش باشد و به موفقيت كارش بينجامد.
*حالا اگر كسي الان بخواهد وارد سينما شود فكر ميكنيد وضعيت چگونه است و هر كدام از شما چه زماني وارد سينما شديد، چه مشكلاتي داشتيد و چه جايگاهي را توانستيد براي خودتان پيدا كنيد؟آزاديور: من فكر ميكنم زمان ورود يك بازيگر به سينما خيلي مهم است. فكر ميكنم 80 درصد در موفقيت يك بازيگر تاثيرگذار است.
طباطبايي: اينكه با چه فيلمي وارد سينما شوي هم مهم است.
آزاديور: ببينيد من اواخر سال 80 با فيلم مارمولك وارد شدم. از لحاظ جامعهشناسي، زن در سينماي ايران در آن مقطع جايگاه خودش را پيدا كرده بود. بازيگر خوب زن زياد داشتيم. يك نكته مهم كه طناز به آن اشاره كرد مربوط به اين است كه تو با چه فيلم و حضوري وارد سينما شدي و اولين حضورت چگونه بوده. به نظر من خيلي نكته مهمي است و خيلي ميتواند تعيينكننده باشد. من هم حضورم در فيلم مارمولك براي اولين حضور يك بازيگر در يك فيلم، خيلي خوب بود.
*فكر ميكني در آن مقطع سينماي ما تشنه اين بود كه يكسري بازيگران جوان را جذب كند؟آزاديور: بله، قطعاً. من اين شانس را داشتم كه در زمان خوبي وارد سينما شدم. اما در آن زمان خيلي متوجه اين نبودم كه در سينما چه ميگذرد ولي چون اين شانس را داشتم كه در زمان خوب و با يك فيلم خوب وارد بازيگري شدم فكر ميكنم در روند كاريام تاثيرگذار بوده. الان اگر يك بازيگر بيايد و اولين حضورش خيلي حضور مثبت و ويژهاي نباشد در صورتي كه قابليت و توانايياش را داشته باشد ميتواند باز هم موفق شود. يعني به نظرم در حال حاضر آن حضور اول خيلي تعيينكننده نيست كه جايگاه تو را از اين رو به آن رو كند. ميتواند شانس خوبي باشد و در جهش به تو كمك كند. اما فكر ميكنم 20 درصد بتوانيم براي زمان ورود من به طور شخصي در نظر بگيريم.
طباطبايي: در حال حاضر ورود هر بازيگر به سينما منجر به اين ميشود كه سينماي تجاري آن بازيگر را بخورد و نهتنها باعث پيشرفتش نميشود كه باعث سقوطش هم ميشود. چون آن بازيگر در ابتداي امر تا بيايد بفهمد دور و برش چه خبر است حداقل 10 فيلم تجاري كار كرده و آن 10 تا همان برچسبي است كه در ابتدا در موردش صحبت كرديم و تمامشدني نيست. موج جديد سينماي ما اين است و فكر ميكنم در زمان فعلي اتفاق خارقالعادهاي نميافتد.
خود من سال 86 با يك سريال پرمخاطب مناسبتي (ميوه ممنوعه) وارد بازيگري شدم. يعني زماني كه سريالهاي ماه رمضاني به شدت قوي و پرمخاطب بود و مردم بلافاصله بعد از افطارشان پاي تلويزيون مينشستند. در آن دوره به دليل كيفيت و مخاطب سريالهاي مناسبتي من توانستم شروع خوبي داشته باشم اما الان سريالهاي مناسبتي خيلي سطحش نزول پيدا كرده.
*پيامدهايش برايت چه بود؟ يعني آيا تصويري از تو نساخت كه بعد مجبور شوي آن تصوير را بشكني؟طباطبايي: نه، به اين دليل كه فكر ميكنم در زمان ورود من به سينما و الان آنقدر كه اثبات كردن يك بازيگر مهم است، ورود مهم نيست. اما آن ورود براي من خيلي ورود دلچسبي بود چون با موج عظيمي از مخاطب روبهرو شدم و سريال موفقي بود. ولي من در زماني كه خودم را به عنوان يك بازيگر تثبيت ميكنم، كارهايي كه انجام ميدهم من را به آن موفقيت نهايي نزديك ميكند نه صرفاً چگونگي ورود. البته اگر من با سينما شروع ميكردم شايد اتفاقات بهتري برايم ميافتاد. اما مقوله تلويزيون تا حدودي متفاوت است. فكر ميكنم نوع ورود 50 درصد در موفقيت من تاثير داشته.
*زن يا مرد بودن و اساساً جنسيت چقدر در سينماي ايران و موفقيت و مطرح شدن بازيگران تاثير داشته است؟آزاديور: موفقتر نه به معناي موفقتر. شايد پركارتر شوند. اما ممكن است اين پركاري منجر به موفقيتشان نشود.
طباطبايي: من فكر ميكنم محدوديتهايي كه براي زن در سينماي ايران وجود دارد از جمله پوشش، آرايش و... موفقيت زنان را محدود ميكند. يعني بازيگران در قاب چهره و بيان محدود ميشوند و عملاً نميتوانند از بدنشان درست استفاده كنند. به دليل اينكه ما اين محدوديتها را در مورد جنسيت زن در سينمايمان داريم دست و پايش بيشتر بسته است و نميتواند آن ايدهآلي را كه مردان در سينماي ايران بازي ميكنند، ارائه دهد. به همين دليل نميتوانم بگويم نميتوانند موثر باشند. چون فكر ميكنند تا حدودي در موفقيت دخيل است. يعني فكر ميكنم اگر مرد بودم و اين آزادي عمل را داشتم قطعاً بازيگر بهتري بودم تا يك زن با اين پوشش.
*بعضيها هم به محافظهكاري اشاره ميكنند. اين نگاه چه تاثيري در روند بازيگري دارد؟آزاديور: محافظهكاري يعني همان كاري كه من الان شخصاً انجام دادم. يعني من در مصاحبهام هم دارم همان محافظهكاري را ميكنم چون اگر محافظهكاري نميكردم راحت مثال ميزدم و راحت نام اشخاص را ذكر ميكردم. ولي فكر ميكنم اگر آن كار را بكنم ممكن است نام بياورم و به گوش كسي برسد. اگر قرار باشد يك اتفاق خوب در آينده برايم بيفتد ممكن است آن را از دست بدهم. پس سعي ميكنم حرفهايم را تا حدودي سانسور كنم.
*به نظر تو در سينماي ما اشخاص محافظهكار موفقترند؟آزاديور: فكر ميكنم موفقترند چون يك سياستي را پيش ميگيرند.
*فكر نميكني يكسري از بازيگرها با هوشمندي و بدون محافظهكاري خودشان را مطرح كردند و موفق شدند؟آزاديور: نه، در آن هوشمندي باز هم محافظهكاري هست. آن شخص با هوشمندي محافظهكاري ميكند اما ممكن است من عقلاني و به يك شكل ديگري محافظهكاري كنم.
*يعني تو ترجيح ميدهي محافظهكار باشي، يعني يكسري چيزهايي را كه ميبيني نبيني، بعضي چيزها را نشنيده بگيري و يكسري حرفها را نزني.آزاديور: بله، به خاطر اينكه تجربه به من ثابت كرده كه بايد اينگونه باشم.
طباطبايي: اگر محافظهكاري اين باشد كه شما راجع به فلان خانم يا آقاي بازيگر حرف نزني، اساساً در زندگيات هم نبايد اين كار را بكني. اصلاً كاراكتر و شخصيت آن آدم به ما ربطي ندارد. من به شخصه اصلاً موافق محافظهكاري نيستم چون هيچ وقت به روابط شخصي افراد كاري ندارم و حرفي نميزنم كه كسي به او بر بخورد يا نخورد. من راجع به چيزي كه به من مربوط ميشود حرف ميزنم و راجع به مباحثي صحبت ميكنم كه به آنها اعتقاد دارم. تلاشم اين است كه همه چيز ارتقا پيدا كند يعني به نظرم با اين نگفتن من و نگه داشتن در دلم يا محافظهكاري اتفاق پيشبرندهاي نميافتد.