وودی آلن:جهان بینی‌ام از 6 سالگی تغییری نکرده است

نشست مطبوعاتی وودی آلن در جشنواره کن به یکی از جذاب‌ترین برنامه‌های جشنواره تا روز پنجم بدل شد. این نشست که شنبه شب پس از نمایش فیلم جدید آلن " با یک غریبه قد بلند سبزه رو آشنا می‌شوی"برگزار شد ، بیش از یک ساعت به طول انجامید و حاضران درباره موضوعات مختلفی پرسش های خود از آلن را مطرح کردند.
بر خلاف فیلم قبلی آلن " ویکی کریستینا بارسلونا" که دو سال پیش در بخش مسابقه جشنواره کن شرکت داشت ، این بار فیلم جدید او در بخش خارج از مسابقه به نمایش در آمد اما نشست خبری او همچنان بیشترین استقبال کننده را در میان فیلم‌های به نمایش در آمده در جشنواره امسال بود.
نایومی واتس و جاش برولین دو بازیگر اصلی فیلم نیز آلن را در این نشست همراهی می کردند.آلن 74 ساله در پاسخ به سئوالی درباره اینکه اگر مانند مانوئل دی اولیویرا فیلمساز پرتغالی 100 سال عمر کند باز هم فیلم خواهد ساخت گفت : اگر در آن سن سرحال باشم قطعا فیلمسازی را ادامه می دهم .اما اینکه چه فیلمی خواهم ساخت بستگی به حال و هوایم در آن روزگار خواهد داشت.
زمانی که از آلن درباره مرگ پرسیده شد نیزبا طنز ویژه خود گفت : به شدت با مرگ مخالفم! پاسخی که خنده حضار را در پی داشت.در ادامه آلن گفت که جهان بینی‌اش از سن 6 سالگی تاکنون تغییری نکرده است : نگاهی عبوس و بد بینانه به جهان دارم.در پیر شدن هیچ فضیلتی وجود ندارد.پیر شدن کار بیخودی است ! توصیه می کنم دنبالش نباشید!
در ادامه وودی آلن افزود غریبه قد بلند سبزه رویی که عنوان فیلم به آن اشاره دارد " مرگ" است.واتس و برولین هم وجود هرگونه خوش بینی در وجود این فیلمساز کهنه کار را تکذیب کردند.جاش برولین در این باره گفت : او درباره جهان بینی‌اش صادقانه صحبت می کند و آدم فروتنی است.او ادامه داد: وودی سر صحنه هیچ صحبتی با بازیگرانش نمی کند تا جایی که آرزو می کنید بر سرتان فریاد بکشد.
یکی از حاضران با اشاره به غیبت آلن در فیلم‌های اخیرش پرسید چه زمانی دوباره به دنیای بازیگری بر می گردد؟ پاسخ این بود :دیگر برای بازی در نقش شخصیت فیلم‌هایم زیادی پیر شده‌ام.تازه دیگر نمی توانم دیالوگ های فیلمنامه را حفظ کنم.حتی فیلمنامه‌هایی که خودم می نویسم.
آلن در ادامه نشست گفت که از فیلم‌های سالیان اخیر هالیوود هیچ لذتی نمی برد.اما فیلم هایی از کشور های دیگر برایش جذابیت و تازگی دارد : این فیلم ها می‌توانند مکزیکی ، ایرانی ، چینی یا اروپایی باشند.در پایان وودی آلن از کیت بلنشت و ریز ویترسپون به عنوان بازیگرانی یاد کرد که مایل است با آنها کار کند.

» ادامه مطلب

بر اساس آمار غیررسمی؛ 35 درصد مردم استان یزد از شبکه‌ های ماهواره ای استفاده می کنند

مدیرکل مرکز صدا و سیمای استان یزد گفت: هیچگونه آمار رسمی در دست نیست اما ظواهر نشان می دهد که 35 درصد مردم استان یزد از شبکه های ماهواره ای استفاده می کنند.
به گزارش خبرگزاری مهر، سیدحسن آسایش ظهر یکشنبه در نشست هم اندیشی اصحاب رسانه و معاونتهای مختلف صدا و سیمای مرکز استان یزد اظهار داشت: این آمار گرچه رسمی نیست اما برای استان دارالعباده یزد زیاد است و این امر رسالت ما را در ساخت برنامه‌ های فاخر، ارزشمند و پرمخاطب سنگین‌ تر می ‌کند. تمام دغدغه ما این است که با وجود برنامه‌ سازیهای بسیاری که در خارج از مرزها با جذابیت ‌های خاص خود تهیه می‌ شود، مخاطبان رسانه ملی را حفظ کرده و با تولید برنامه های خود ذائقه ایرانی و اسلامی آنها را حفظ کنیم.

- فعالیت2400 شبکه ماهواره خانگی با موضوعات ضددینی
آسایش درادامه اظهار داشت: هم ‌اکنون در دنیا 17 هزار کانال ماهواره وجود دارد که 16 هزار و 500 ماهواره ضد دینی و سکولار فعالیت می‌ کنند همچنین بیش از دو هزار و 500 شبکه از طریق ماهواره ‌های خانگی قابل دریافت است که دو هزار و 400 شبکه آن نیز در همین قالب فعالیت می‌ کنند.
او با تاکید بر اینکه کار فرهنگی هزینه ‌بر است، عنوان کرد: نظام جمهوری اسلامی نیاز مبرم به سربازان فرهنگی متدین و متعهد دارد.
آسایش با بیان اینکه مدیران باید بخش از دغدغه‌های خود در امور عمرانی را نیز صرف امور فرهنگی کنند تا فرزندان ما در برابر برنامه ‌سازیهای هدفمند شرق و غرب واکسینه شوند.

- میراث معنوی ما نباید دستخوش تغییرات شود
او تاکید کرد: میراث معنوی ما نباید دستخوش تغییرات شود و نباید اجازه داد در برنامه‌ ها برخی فرهنگها وارد و منجر به تغییر ذائقه ‌های مردم شود. مدیرکل صدا و سیمای مرکز استان یزد در بخش دیگری از این نشست از مسئولان ارشد استان در استانداری خواست تا صدا و سیمای این استان را در نصب فرستنده ‌های دیجیتال یاری کنند.
آسایش افزود: اگر مسئولان استان صدا و سیما را در نصب این فرستنده‌ ها یاری کند، تحول بزرگی در کیفیت برنامه ‌های شبکه تابان و صدای مرکز استان ایجاد می ‌شود. اگر نصب فرستنده‌ ها و تهیه تجهیزات مورد نیاز به همین روال پیش رود، در ایام دهه فجر امسال، فرستنده ‌های دیجیتالی کار خود را آغاز خواهند کرد.

نصب هر فرستنده دیجیتال در استان یزد 1.5 میلیارد تومان هزینه دارد
او با اشاره به هزینه ‌های هر فرستنده عنوان کرد: هر فرستنده حدود 1.5 میلیارد تومان هزینه دارد که هم ‌اکنون بخش صدا به طور کامل و در سیما بخش خبر مجهز به سیستم فرستنده‌ های دیجیتال شده ‌اند.
آسایش در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به استودیوی جدید خبر که در سال جاری مورد استفاده قرار گرفته است، یادآور شد: استودیوی جدید نیز تا شش ماه آینده آماده بهره‌ برداری خواهد شد.
آسایش با بیان اینکه هم‌ اکنون در تمامی شهرها و شهرستانهای استان یزد هشت شبکه تلویزیونی دایر است، افزود: همت ما بر آن است که روستاهایی که تنها دو یا سه شبکه در آنها قابل دریافت است را با تجهیزات مورد نیاز از سایر شبکه‌ ها نیز بهره ‌مند کنیم.

530 فرستنده رادیو و تلویزیونی در نقاط مختلف استان یزد فعال است
او افزود: هم ‌اکنون در مجموع 530 فرستنده در استان یزد در حال فعالیت است و تنها در برخی روستاهای طبس و بهاباد، نصب فرستنده، توجیه اقتصادی نداشته است که برای این روستاها از شبکه کابلی استفاده خواهد شد.
مدیرکل مرکز صدا و سیمای استان یزد با اشاره به اقدامات سخت‌افزاری انجام شده خاطرنشان کرد: چندین برابر این اقدامات تلاش شده بر روی کیفیت برنامه ‌ها کار شود که در این رابطه نیاز به یک مهندسی فرهنگی، تشکیل اتاق فکر و برگزاری جلسات هم‌اندیشی با اصحاب رسانه استان یزد و سایر صاحب‌نظران عرصه فرهنگ وجود دارد.
» ادامه مطلب

کیارستمی فردا وارد کن می‌شود

عباس کیارستمی فردا دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه برای حضور در نمایش فیلم "رونوشت برابر اصل" وارد کن می‌شود. اولین نمایش فیلم سینمایی "رونوشت برابر اصل" سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه است، "رونوشت برابر اصل است" 18 خردادماه 88 در توسکانی ایتالیا کلید خورد و پس از دو ماه به پایان رسید. قرارداد تولید این فیلم در کن 2008 بسته شد و برای نمایش در کن 2010 آماده ‌شد. فیلمنامه را کیارستمی نوشته و داستان درباره نویسنده‌ای است که برای حضور در کنفرانسی درباره آثار اصل و رونوشت به ایتالیا می‌رود و با زنی فرانسوی آشنا می‌شود.
کیارستمی "رونوشت برابر اصل است" را به تهیه‌کنندگی مارین کارمیتس تهیه‌کننده فیلم سینمایی "باد ما را خواهد برد" ساخته، این نخستین فیلم کیارستمی در خارج از مرزهای ایران است و در آن با بازیگران و عوامل حرفه‌ای همکاری کرده است. ژولیت بینوش نقش اصلی زن این فیلم را بازی کرده است. عباس کیارستمی نخل طلای کن 1997 را برای فیلم سینمایی "طعم گیلاس" به دست آورد. "رونوشت برابر اصل است" کنجکاوی بسیاری از دوستداران کیارستمی را برانگیخته است.
» ادامه مطلب

دنزل واشینگتن رکوردشکنی کرد

«حصارها» در هفته پنجاهم فصل موفق شد بیش از یک میلیون دلار فروش کند. «حصارها» یکی از معدود نمایش‌های غیرموزیکال است که به چنین فروشی دست یافته. این نمایش تاکنون یک میلیون و 8 هزار دلار فروش داشته و رکورد تماشاخانه کورت را نیز شکسته است. این نمایش که به لطف حضور ستاره برادوی یعنی دنزل واشینگتن فروش خوبی داشت با نامزد شدن در 10 رشته از جوایز تونی سیل تماشاگران را به سالن نمایش روانه کرد.
در این هفته مجموع فروش نمایش‌های برادوی با یک میلیون دلار افزایش روبه‌رو بود، مجموعه فروش 34 نمایش روی صحنه به 21 میلیون و 700 هزار دلار رسید. تعداد تماشاگران نیز در مجموع به 258 هزار رسید. این در حالی است که مجموع فروش همین موقع در سال گذشته 20 میلیون و 300 هزار دلار بود. البته تعداد تماشاگران سال گذشته در همین موقع حدود 7 هزار نفر بیشتر بوده است. تا این لحظه 25 نمایش موزیکال روی صحنه رفته‌اند و 84 درصد بازار فروش (معادل 18 میلیون دلار) را به خود اختصاص داده اند. 214 هزار نفر به تماشای این نمایش‌ها نشستند و در هر اجرا 80 درصد ظرفیت سالن پر بوده است. میانگین بهای بلیت این نمایش‌ها 85 دلار است.
9 نمایش غیرموزیکال روی صحنه رفته نیز در مجموع 3 میلیون دلار فروش کرده‌اند و 43 هزار نفر به تماشای آنها نشستند. 64 درصد ظرفیت هر سالن در هر اجرا پر بوده است. میانگین بهای بلیت برای این نمایش‌ها 78 دلار است. میاگین بهای بلیت در برادوی 84 دلار است.
» ادامه مطلب

پاپ از بردن جایزه خوانندگی بازماند

گروه سرود Only Men Aloud با شکست دادن پاپ برنده جایزه بهترین آلبوم از جوایز کلاسیک بریتانیا شدند. به گزارش خبرآنلاین، این گروه که برنده جایزه برنامه تلویزیونی «آخرین گروه سرود مقاوم» هستند با آلبوم «دسته برادران» برنده جایزه بهترین آلبوم سال شدند. این در حالی است که پاپ بندیکت شانزدهم که در آلبوم «آلما متر: موسیقی از واتیکان» خوانندگی کرده امیدوار بود جایزه بهترین آلبوم سال را ببرد.
خوانندگان گروه Only Men Aloud حضور در این جوایز را افتخاری برای خود دانستند و درمورد روی آوردن به موسیقی گفتند:«باید در خونت باشد. صدای سرود مردان اهل ولز سراسر ولز را پر می‌کند. ما ادعا نمی‌کنیم آدم‌های خاصی هستیم. ما فقط مردانی اهل ولز هستیم که با هم می‌خوانیم و البته سعی می‌کنیم کارمان را متفاوت انجام دهیم.»
برندگان این بخش با رای شنوندگان برنامه رادیویی «اف‌ام کلاسیک» و خوانندگان مجله «اف‌ام کلاسیک» مشخص شدند. مراسم اهدای جوایز در تالار سلطنتی آلبرت در لندن با اجرای مایلین کلاس برگزار شد. در عرصه موسیقی کلاسیک، جوایز کلاسیک بریتانیا معادل جایزه گرمی است.
» ادامه مطلب

رولینگ استونز در «تبعید» می‌خوانند

گروه رولینگ استونز در افتتاحیه مستند «استونز در تبعید» درباره این گروه در نیویورک حضور پیدا کردند.
به گزارش اسکای نیوز، سر میک جگر، کیت ریچاردز و چارلی واتس در موزه هنر مدرن دور هم جمع شدند تا فیلم «استونز در تبعید» را تماشا کنند. پخش این فیلم با انتشار دوباره آلبوم سال 1972 گروه به نام «تبعید در مرکزشهر» همزمان شده است. این آلبوم شامل برخی از بهترین آهنگ‌های گروه از جمله «شاد» و «تاس غلتان» است. سر میک جگر در افتتاحیه «تاس غلتان» را آهنگ مورد علاقه‌اش خواند و درمورد جادوی آن گفت:«همه چیز در آن هست؛ کمی بلوز، کمی سرود مذهبی و ... به نظرم دوران خیلی خوبی بود.»
عنوان این آلبوم به مسئله‌ای حقیقی اشاره دارد؛ گروه رولینگ استونز به دلیل مالیات بسیار بالای بریتانیا در امور سرگرمی‌سازی مجبور به ترک انگلیس شدند. گروه این آلبوم را در تبعید و در خانه‌ای متعلق به ریچاردز در فرانسه ضبط کردند. جگر در این مورد می‌گوید:«زندگی در جنوب فرانسه سخت نبود. خوش می‌گذشت.»
اما نوازنده گیتار گروه، ریچاردز نظر دیگری دارد؛ «محل زندگی عالی بود اما شرایط کار افتضاح. در یک زیرزمین کار می‌کردیم.»
استفن کیجک کارگردان این فیلم است و در ساخت آن از تصاویر آرشیوی ضبط آهنگ در فرانسه و میکس آن در لس‌آنجلس استفاده کرده است. این تصاویر آرشیوی پیش از این دیده نشده‌اند. آلبوم «تبعید در مرکزشهر» 18 مه به همراه 10 آهنگ جدید به بازار عرضه می‌شود. این فیلم مستند این هفته در جشنواره کن نمایش داده می‌شود.
» ادامه مطلب

گفت‌وگوی روزنامه شرق با محمدعلی زم در خصوص سیگار، سینما، گلزار و «دموکراسی تو روز روشن»



محمدعلی زم در کسوت یک روحانی به سینما تعلق‌ خاطر دارد، در این عرصه حضور داشته و اینک بعد از شش سال فاصله دوباره برگشته است. محمدعلی زم خوشحال است که دوباره به سینما بازگشته است. اما نگران وضعیت نامناسب اکران فیلم جدیدش «دموکراسی تو روز روشن» است. او از سخن گفتن درباره تمام مسائل پیش‌آمده پیرامون فیلمش ابایی ندارد اما همه را حاشیه می‌نامد.
حاشیه دستمزد 90 میلیونی گلزار، حاشیه ساخت فیلمی درباره روحانیت و دفاع مقدس با حضور ستاره‌ها و... اما از همه مهم‌تر اینکه چطور شد او را از حوزه هنری اخراج کردند.
او در انتهای مصاحبه از ما گله کرد و گفت :«به هر حال در برکت و مظلومیت فیلم «دموکراسی تو روز روشن» همین بس که شما به بهانه این فیلم بساط این مصاحبه را پهن کردید اما به خود فیلم کمتر پرداخته شد!»
این فاصله در فعالیت سینمایی شما چگونه به وجود آمد؟
آدم باید به زنگ فراغت و تفریح‌هایی در زندگی‌اش قائل باشد. گاهی این زنگ‌ها اختیاری است و گاهی اجباری. رفتن ما بر این اساس یک زنگ فراغت اجباری بود. پس از پنج شش سال بیکاری خسته شدم و دیدم هیچ کس هم احوالی نمی‌پرسد، تصمیم گرفتم به تنبلی و بیکاری خاتمه دهم و بالخره برگشتم.

شما که انگار سرتان خیلی شلوغ است؛ از معاملات سیگار تا قرارداد نفت و رستوران.
فقط همان خانه خورشید که یک مرکز فرهنگی است که غذا هم سرو می‌کند و همواره زیان‌ده است. معاهده نفت و سیگار و... همه برای حوزه هنری بود که همان جا ماند.

یعنی این کارها را کنار گذاشتید؟
نه! آن کارها من را کنار گذاشتند.

اعلام کردید 730 میلیون تومان برای ساخت «دموکراسی تو روز روشن» هزینه کردید، آن هم براساس سرمایه شخصی و بدون کمک و حمایت مالی دولت. دلیل این همه پرخرج بودن چیست؟
مدیریت این کار در ابتدا به بعضی از دوستان سپرده شد. دوستان هم قدری از کیسه خلیفه خرج کردند! بعد خلیفه بیدار شد و دید کیسه در حال تمام شدن است و خودش مدیریت را از وسط کار برعهده گرفت و چاره‌ای نبود. سینما و فیلمسازی به گونه‌ای است که اگر آغازش چنین باشد تا انتها به همین شیوه ادامه می‌یابد خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج !اگر چه شیب اصلاح از وسط کار خیلی کند و کم است اما از وسط کار مدیریت پروژه را بدست گرفتم . بخش زیادی از پول‌ قرض است یعنی این 730 میلیون تومان تا اول خرداد اینقدر است. هر چه از آن بگذرد، سود آن باید بیشتر پرداخت ‌شود.
حالا انتظار بازگشت سرمایه را دارید؟
ان‌شاءالله اگر خدا کمک کند باید این اتفاق بیفتد وگرنه وضع خوبی نخواهیم داشت. 80-70 میلیون هم باید صرف تبلیغات کرد. اگر این فیلم اکران موفقی داشته باشد یعنی تایید شدن یک نظریه جدید در سینما و پیدایش یک ژانر ترکیبی یعنی یک فیلم می‌تواند در عین حال دینی باشد، درباره دفاع مقدس باشد، اخلاق و آداب اسلامی در آن رعایت شده باشد به نحوی که افراد بی‌دین را اذیت نکند و در ضمن طنز هم باشد و مردم در آینه فیلم بایستند و خودشان را در فردای برزخ مشاهده کنند. احساس می‌کنم تا به حال چنین ژانر ترکیبی در سینمای ایران نداشته‌ایم. فیلم دین‌گرا و مردم‌محور سینمایی که نه یک ریال وام گرفته و نه یک ریال کمک بلاعوض از دولت گرفته است و روی قرض و بنابر اعتقاد به خداوند ساخته شده است.
پس به امید فروش بالای فیلم آن را ساختید؟
به این امید که آنچنان با مخاطب ارتباط برقرار کند که حتماً سرمایه خودش را برگرداند. حکایت من درباره این فیلم حکایت آن طلبه‌ای است که برای منبر رفتن خیلی مطالعه کرده و حالا اگر پای منبرش خالی یا جمعیت کمی باشد، خیلی دلش به حال خودش می‌سوزد.
من برای این فیلم در طول چهار ماه، 53 شب بی‌خوابی کشیدم تا فیلمنامه را به آن چیزی که مدنظرم بود نزدیک کنم. اگر فیلم بیش از آن چیزی که هزینه‌اش شده است، می‌خواهم به من برگرداند تمام آن پول صرف کارهای فرهنگی و تولید فیلم‌های جدید خواهد شد و من با ‌آرامش بیشتری کارهای بعدی را انجام خواهم داد.

کارهای بعدی هم در این زمینه است؟
نیازهای مردم، نیازهای متفاوتی است. البته من این ژانر سخت را بسیار دوست دارم و فکر می‌کنم کسانی مثل من باید این ژانر را دنبال کنند. تمام ژانرهایی که قبلاً ساخته‌ام، می‌تواند جزء کارهای آینده من باشد. خودم را به ژانر خاصی محدود نمی‌بینم اما باید خداوند یاری کند. ولی با این وضعیت بد اکران ما حداقل چهار هفته اکران خرداد را به خاطر امتحانات دانش‌آموزی و بخشی هم مسابقات جام جهانی از دست می‌دهیم و این ظلمی است که آیین‌نامه جدید اکران به این فیلم کرده است.

عنوان می‌شود این مقدار هزینه صرف فیلم نشده است مثلاً به آقای گلزار فقط 36 میلیون داده شده نه 90 میلیون.
دهنده و گیرنده‌اش مشخص است. البته حاشیه‌سازها و دوستان به جای دیدن بار مثبت کار در پی گل‌آلود کردن آب و حاشیه‌سازی‌های بد بودند

این «بد» یعنی چه؟
یعنی حاشیه‌هایی که اصل موضوع را به فراموشی می‌سپارد.

این اصل کدام است؟
آن چیزی که از نظر من مهم است، مضمون و ساختار این فیلم است. حالا اینکه کدام هنرپیشه چقدر گرفته است، اینکه در یک شرایط ویژه‌ای چیزی کم داده شده یا زیاد، اصلاً مهم نیست. در این سینما به صدها هنرپیشه کم داده می‌شود چرا هیچ وقت نمی‌گوییم کم داده شده است. اگر از نظر برخی یک مورد اضافه داده شده است، قابل گذشت از نظر دیگران نیست؟!

این شرایط ویژه به دیدار محمدرضا گلزار و رحیم‌مشایی ربط داشت؟
نه، آقای گلزار از قبل برای این نقش انتخاب شده بودند که ممنوع‌الکار بودن‌شان مانع دعوت‌شان بود. شاید خوش‌شانسی فیلم یا آقای گلزار یا ما و... بود، این اتفاق در همان چند روز مانده به شروع فیلم افتاد و رفع ممنوعیت کار ایشان! اعلام شد.
رقم پیشنهادی از طرف شما بود یا خودشان؟
من از ابتدا در جریان اعداد و ارقام نبودم. همان مدیریتی که گفتم مساله را بر عهده داشت. به هر حال دوستان واسطه‌ای بودند. رقم را بالا، پایین کردند. آن دوره زمانی بود که همه هزینه‌‌های پیش‌تولید فیلم شده بود، همه عوامل و امکانات مهیا و معطل بود و وقت تانی و تامل نبود.

در کنار جمعی از بازیگران مشهور و شناخته‌شده، کارگردانی را گذاشتید که تنها یک فیلم در سابقه‌اش دارد؛ فیلم «پوست موز»، فیلمی که با موفقیتی روبه‌رو نشد حتی در شبکه نمایش خانگی.
اولاً «پوست موز» اساساً سینمایی نبود و باید آن را به عنوان یک تله‌فیلم در نظر گرفت. نکته دوم این است که من به هر حال در بازنویسی و تولید این سناریو نقش جدی برای خودم قائل بودم و معتقد بودم این فیلم باید براساس شرایطی که من می‌خواهم ساخته شود تا آنچه مورد نظر است در آن فراهم شود. اگر شرایط ساخت من فراهم نمی‌شد، امکان داشت فیلم محصولی دیگر شود که نتوانم از آن دفاع کنم.

چه شرایطی؟
شرایطی که منجر به تولید چنین فیلمی شده است مثلاً باید کارگردانی می‌بود که با تهیه‌کننده هماهنگی کامل داشته باشد. دوستان کارگردان زیادی هستند که علاقه‌مند به همکاری با هم هستیم. اما من در میان ایشان دنبال کسی بودم که دیدگاه و نظرات من را قبول داشته باشد.
در واقع این فیلم، فیلم تهیه‌کننده است. شاید اگر کس دیگری را انتخاب می‌کردیم، به این مقدار هماهنگی دست پیدا نمی‌کردیم. قرار هم همین بود که این فیلم، فیلم مشترک هر دو باشد و در لحظه‌های اختلاف و تعارض باید نظر تهیه‌کننده مرجع دانسته شود.

بازیگران چطور، این ارتباط را‌ پذیرفتند؟
روزهایی که قرار بود فیلم گرفته شود، آخرین نظرات را خدمت دوستان ارائه می‌دادم و حتی‌الامکان در صحنه‌هایی که لازم بود حضور می‌یافتم. سر مونتاژ هم حضور جدی داشتم. ضعف‌های کنونی کار از نظر من همان جاهایی است که حضور نداشتم.
بازیگران هم مشکلی نداشتند. با خیلی از آنها باواسطه ‌یا بی‌واسطه طی این سالیان آشنا بودم. نکته‌هایی که گفته می‌شد عمدتاً مفهومی بود، سلیقه‌ای نبود. فیلم دیالوگ‌های سختی از لحاظ نحوه ادا و اجرا داشت که باید با دیالوگ‌ها خیلی بازی می‌شد. طبیعتاً از این جهت کار سختی بود.

اما مساله‌ای که پیشتر هم اتفاق افتاده، اعتراض به حضور برخی بازیگران در برخی فیلم‌ها است مثلاً حضور هدیه تهرانی در فیلم فرزند صبح در نقش مادر امام خمینی(ره). فکر نمی‌کنید این اتفاق برای فیلم شما هم بیفتد؟
نه. به هر حال این بازیگران در نقشی حضور دارند. مگر این نقش‌ها مهم‌تر از نقش‌هایی است که در تعزیه امام حسین(ع) بازی می‌کنند. آدم‌هایی در آن نقش‌ها قرار می‌گیرند که اصلاً صلاحیت آن را ندارند. مگر مادر امام(ره) مثلاً از حضرت زینب(س) بزرگ‌تر است؟ چطور در تعزیه اجازه می‌دهیم هر کس نقش این خانم بزرگ را بازی کند اما در سینما این اجازه را نباید بدهیم.
حالا اگر هدیه و امثال او بازی نکنند چه کسی باید بازی کند؟ می‌توان این موضوعات را وارد سینما نکرد و درباره شخصیت‌های مهم فیلم نساخت اما اگر می‌خواهیم فیلم بسازیم باید همین افراد، بهترین‌های دست‌اندرکار موجود در سینما فیلم را بسازند.

شما در فیلم دموکراسی تو روز روشن فضایی را ترسیم کردید که هنوز کسی از آن خبر ندارد. نه کسی رفته، نه کسی برگشته است.
برزخ عالمی است که هر کدام از ما هر روز در آن رفت و آمد می‌کنیم و درگیر آن هستیم. زندگی مانند سکه دورویی است که یک روی آن دنیا و روی دیگر آن آخرت است و برزخ آغاز بزرگراه آخرت است. برزخ یک آینه است. ما روزی یکی دو بار خودمان را در آینه می‌بینیم. در آینه چه می‌بینیم؟ برزخ آینه زندگی انسان است. انسان اگر غافل نباشد، خواب نباشد به محض اینکه آینه را نگاه کند در آن چیزی - که خود اوست - را می‌بیند. رابطه برزخ و زندگی، رابطه آینه و آدم بیدار است.

به چه شکل؟
فرض کنید همین الان که من و شما صحبت می‌کنیم، یک جایی دیگر من و شما را می‌بینند، صدایمان را ضبط می‌کنند و از چگونگی گفت‌وگو و نشستن ما می‌توانند به نیت ما هم پی ببرند. هر یک از ما برای منظوری به این دنیا فرستاده شده‌ایم؛ برای ماموریتی و کاری. یکی از فرشته‌ها در فیلم به امیر ستوده می‌گوید: «ما شما را به جزیره- دنیا- فرستادیم برای اینکه با زندگی قیمت پیدا کنید، نه به هر قیمتی زندگی کنید.»ما برای تفریح و گذراندن اوقات فراغت به دنیا نیامدیم.پس قدرتی که ما را آورده است باید از ما مراقبت کند. ببیند آن کاری را که برای ما معین کرده انجام می‌دهیم یا نه.

پس این شناخت شما از عالم برزخ است که به تصویر کشیده شده است. آیا این شناخت به واسطه روحانی بودن شماست؟
این شناخت انحصاری نیست، انسانی است. هر کسی می‌تواند صاحب این شناخت باشد. زندگی، برزخ ماست. دنیا آینه ماست البته برای کسی که بیدار است و نمی‌خواهد بخوابد یا خودش را به خواب نمی‌زند.

آخرین تجربه طنز از روحانیت و مذهب «مارمولک» بود که با واکنش روبه‌رو شد. فکر نمی‌کنید این اتفاق برای این فیلم بیفتد؟
در جامعه ما متاسفانه به جای آنکه ایده هنری تفسیر فنی یا تاویل معنوی شود عمدتاً تعبیر شخصی می‌شود. معمولاً از پیام‌ها و حرف‌های آثار هنری برداشت‌هایی می‌شود که با نیت گوینده و خالق آثار سازگاری ندارد. چرا این شیوه رایج است و اتفاق می‌افتد؟ چون جامعه ما به شدت سیاسی شده است و از نگاه و تحلیل فرهنگی عقب مانده است.
برای اینکه کسی را تنبیه کنیم منظور او را تعبیر می‌کنیم هر چه هم می‌گوید من این منظور را نداشتم ما قبول نمی‌کنیم. در واقع در جامعه سیاست‌زده حرف هنرمند شنیده و دیده نمی‌شود بلکه تعبیر‌ها به او تحمیل می‌شود.
بله، از هر چیزی می‌شود تعابیر مختلفی کرد، اما ما مسلمانیم. دین ما، قرآن ما و تربیت دینی ما می‌گوید شما حق ندارید برداشتی خلاف آنچه فرد گفته است داشته باشید. برای همین سوء‌ظن در دین ما حرام شده است که ما از تعبیرتراشی بمانیم.

پس چرا در جامعه ما این طور نیست؟
چون از اسلام حقیقی و از اسلامی که غایتش اخلاق است دور هستیم.

ما در کشور جمهوری اسلامی زندگی می‌کنیم.
اشکالی ندارد. ممکن است در کشوری باشیم که مسلمانی باشد، همه رسم و رسومات هم متصف به اسلام‌ باشد، اما خود اسلام در آن کشور غریب و مظلوم باشد. سیدجمال‌الدین اسدآبادی جمله مشهوری دارد. می‌گوید: «من در غرب اسلام دیدم و مسلمانی ندیدم و در کشورهای اسلامی مسلمانی دیدم و اسلام ندیدم.»
ما مسلمان هستیم، شیعه هستیم، ‌شناسنامه‌مان، ظواهرمان مسلمان است اما از اخلاق و ادب اسلامی دور هستیم. به همین خاطر دچار سوءظن هستیم. به همین خاطر است که بدگمانی‌ها ریشه‌های خانوادگی ما را از بین می‌برد. چون ادبیات و اخلاق اسلامی را رعایت نمی‌کنیم.

آیا در این فیلم به آن مفاهیمی که مد نظرتان بود رسیده‌اید، همان مفاهیمی که به دلیل آن این همه ستاره‌ها و صورت‌های زیبا را کنار هم قرار داده‌اید؟
این صورت‌ها را برای این کنار هم گذاشتیم تا مفاهیم زیبایی را که می‌خواهیم اجرا کنند، تا اجراها به دل بنشیند. رعایت تناسب، ظرف و مظروف یعنی همین. فیلمنامه یک سلسله کلمات است. اینکه چه کسی بیاید و جملات آن را به حرکات تبدیل کند یک اصل مهم است. چون مفاهیم این فیلم زیبا است.
در این فیلم دوست داشتم کسانی آن را ادا کنند که مردم سابقه‌های مثبت و خوشی از آنها در ذهن داشته باشند و اینها بتوانند مفاهیم فیلم را منتقل کنند. برای همین احساس می‌کنم مردم مفاهیم این فیلم را می‌گیرند. باورپذیری مخاطب یکی از اصول فیلم است.
این فیلم تا به حال بارها و بارها دیده شده است اما کسی را اذیت و ناراحت نکرده است. حتی کسانی که ادعای فرادینی دارند، فیلم را دیده‌اند و گفته‌اند اذیت نشده‌ایم. فیلم به ما توهین و بی‌احترامی نکرده است.

در واقع همه افراد با فیلم ارتباط برقرار می‌کنند. منظورم زمانی است که فیلمنامه را می‌نوشتید.
اصلی‌ترین مساله برای من در فیلم و فیلم‌هایی که ساخته‌ام همین ارتباط برقرار کردن مخاطب با فیلم است. به نظر من سینما یعنی مخاطب و جز این چیز دیگری نیست. نفس فیلمسازی، سینما نیست. عده‌ای فیلم را برای آرشیو و انبار یا خوشامد این و آن یا برای ارتقای درجه و مدارج یا اثبات خود می‌سازند.
این فیلم‌ها که فاقد رکن مخاطب است سینما نیست. طبیعتاً رکن اصلی‌ سینما مخاطب است. مخاطب است که باید به خود زحمت بدهد، پول خرج کند، راه طولانی تا سینما را طی کند، دو ساعت وقت بگذارد و از دیدن لذت ببرد و ذهن خود را درگیر آن کند. اگر شما فیلمی بسازید که مخاطب برایش این هزینه را نکند فیلم لکنت‌داری ساخته‌اید و فیلم‌تان دچار اشکالات اساسی است. اینکه ما در این سالیان بخش اعظم و عمده‌ای از مخاطبان را از دست داده‌ایم. به همین خاطر است که سینمای ما از رکن اصلی‌اش غافل مانده است.
زمانی ما در همین سینما سالانه 40، 50 میلیون نفر مخاطب داشتیم حالا رسیده است به سالانه هفت، هشت میلیون! مخاطب با این چیزهایی که درست شده نتوانسته ارتباط برقرار کند. وقتی مخاطب فیلم و سوژه و بازی‌های بی‌رمق و تکراری می‌بیند،آن را توهین به خود می‌داند، وقتی فیلم سطحی می‌بیند از آن فاصله می‌گیرد. مخاطب به خاطر کلیشه‌ها، سطحی بودن و تکرارهای توهین‌آمیز نسبت به خود زاویه پیدا می‌کند.

چرا این اتفاق در سینمای ما افتاده است، در حالی که هر بار مسوولی می‌آید با هزار ایده و برنامه می‌آید؟
به همین شکلی که می‌گویم سینمای ما در افق ملی، فاقد برنامه و چشم‌انداز است. همیشه در تاریخ فاصله حرف با عمل، فاصله نوشته با رفتار، فاصله زیادی بوده است. این مال امروز و اکنون ما در جمهوری اسلامی نیست. در تاریخ گذشته و در جهان خیلی حرف‌ها زده می‌شود که به آنها عمل نمی‌شود. امروز هم تکرار تاریخ است، حرف می‌زنیم ولی عمل نمی‌کنیم.

تجربه‌های قبلی فیلمسازی شما هر چقدر مورد قبول مخاطب بود اما مدام با برچسب‌های ابتذال روبه‌رو می‌شد.
مردم کمتر از دیگران اشتباه می‌کنند چون هزینه‌های اجتماعی را مردم باید بدهند. در سینمای ایران هر سال چند تا فیلم فرهنگی می‌سازیم و چند تا فیلم مبتذل و گیشه‌ای؟! بعضی وقت‌ها می‌بینیم همین فیلم‌های مبتذل به این نیت ساخته شده که مردم را بخنداند و قلقلک دهد اما مردم نمی‌روند فیلم را ببینند، برعکس می‌روند فیلم‌هایی را که جدی هستند می‌بینند.
برای اینکه مردم خطایشان کمتر از مسوولان است. برای اینکه مسوولان از جیب دیگری هزینه می‌کنند، از جیب خودشان هزینه نمی‌کنند. خیلی وقت‌ها اهل دقت در هزینه کردن نیستند و نتایجی که می‌گیرند مقبول نمی‌افتد. آیا مردم فیلم‌های گذشته مرا در حوزه ابتذال می‌دانستند یا فیلم آنهایی را که دست‌شان در جیب مردم است و غوغاسالاری مرام‌شان است؟!

یعنی شما از فیلم‌هایی که ساخته‌اید دفاع می‌کنید؟
تک‌تک فیلم‌هایی که ساخته‌ام قابل دفاع است. همه کسانی که یک روزی در برابر این فیلم‌ها ایستادگی می‌کردند، بعدها خودشان یا صد برابر بدتر از این فیلم‌ها را ساختند یا از همین فیلم‌ها تعریف و آنها را ترویج کردند.

مثل مسعود ده‌نمکی و...
اخراجی‌ها را که من نساختم. اینها کسانی بودند که یک روز شیشه سینماهای حوزه را خرد می‌کردند و در جرایدشان به سینما‌ها حمله می‌کردند، جلوی در حوزه هنری قطعنامه می‌خواندند و به سینمای حوزه و شهید آوینی حمله می‌کردند. الگویشان چه بود؟ باید از آنها پرسید واقعاً سینمای مطلوب شما این بود؟ حال که آمدید قدرت پیدا کردید، امکانات گرفتید و گفتید می‌خواهیم فیلم بسازیم خب فیلم‌های اسلامی‌تان کو؟ آقای صفارهرندی سال‌های سال در کیهان مدام به فیلم‌هایی که ما می‌ساختیم حمله می‌کردند. بعد ایشان وزیر شدند.
گفتند فیلم‌هایی که سال اول در جشنواره است فیلم‌های ایشان نیست، از سال بعد مسوولیت فیلم‌ها را برعهده می‌گیریم. خب الان پس از پایان وزارت روی یکی از این فیلم‌ها دست بگذارند. چه اثر سینمایی قابل دفاعی از خود باقی گذاشتند. تهیه‌کننده‌ها به من می‌گفتند در جلسه‌ای که با آقای صفارهرندی داشتیم خیلی صریح و شفاف از وی خواستیم فیلم الگویشان را معرفی کنند. در همان جلسه تهیه‌کننده‌ها گفتند والله مسوولان باور کنند که اگر فیلمی مورد قبول ایشان ساخته نمی‌شود به دلیل این نیست که سینماگران ضددولت یا ضدنظام هستند بلکه به این خاطر است که آنها نمی‌دانند چه فیلمی بسازند که خوشایند آنها باشد.
در همین جلسه آقای وزیر ارشاد از قول مقام معظم رهبری نقل کرده‌اند آدم برفی فیلم خوبی بود. این فیلم را آقای ضرغامی هنگامی که معاون سینمایی وزارت ارشاد بودند توقیف کردند اما بعد در دوره مسوولیت‌شان صدا و سیما این فیلم را دو سه بار نمایش دادند. فاجعه فرهنگی یعنی چه؟جز این است که عده‌ای که زور دارند از زورشان سوءاستفاده کنند و علیه یک اثر فرهنگی که می‌توانست یک راه درست و میانبری را به سوی سینمای جدی ما بگشاید هر کار ناروایی انجام دهند، بعد از 15-10 سال عقب‌نشینی‌کنند یا کاری به مراتب بدتر از آن را انجام دهند؟
پشت کارهایی که زمانی در حوزه انجام می‌شد فکر وجود داشت. در همه آنها الزامات سینمایی رعایت می‌شد. با یک چشم‌انداز ملی و نگاهی به آینده ساخته می‌‌شد اما در برابر چیزهای خوب همیشه یکسری موضع‌گیری‌های بد وجود دارد. جامعه مذهبی ما آن‌گونه که باید با الزامات سینمایی آشنا نیست.
همین الان ببینید تیمی که به وزارت ارشاد آمده مدعی است از یک دولت حز‌ب‌اللهی و انقلابی تمام‌عیار برخاسته است. اما در برابر عملکرد همین دوستان ما از همان جناح انقلابی! تندرو اعتراضاتی وجود دارد. همه اینها به خاطر فقدان یک بینش و چشم‌انداز صحیح به فرهنگ و هنر است. اینکه رهبر انقلاب در دوره‌های متفاوت گفته‌اند فرهنگ مظلوم است، برخاسته از همین کج‌بینی‌ها و کژشناسی‌هاست که ریشه‌های آن در برخی از نهادهای دینی ما نهادینه شده است.

این اعتراض‌ها برای چیست؟
همان ناآشنایی با ادبیات تصویری و سینما، عدم آشنایی با ضرورت‌ها و الزامات و بایسته‌های زمان، نداشتن یک چشم‌انداز ملی برای تربیت و رشد یک ملت برای آینده. اینکه نمی‌دانند از سینما چه استفاده‌هایی برای آینده ملت می‌توان کرد. اینکه نمی‌دانند دشمنان ما با سلاح برنده سینما چه کارهایی برای ما و آینده ما انجام می‌دهند. آنها نقشه‌های شومی کشیده‌اند که اگر ما بیدار نشویم،کلاهمان پس معرکه خواهد افتاد.

این به تفاوت تعریف‌ها برنمی‌گردد؟ مثلاً کلمه ابتذال از نظر شما به عنوان یک شخصیت مذهبی با یک فرد روشنفکر فرق دارد. خود شما تعریف‌تان از ابتذال چیست؟
مصداق‌ها همیشه نیازمند یک پشتوانه‌ فکری هستند. «ابتذال» مصداق یک مفهوم است که هر کس از پایگاه فکری خودش آن را می‌بیند و تعریف می‌کند. ما یک حکومت هستیم، در این حکومت یک شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم، دو کمیسیون فرهنگی مجلس و دولت داریم، نباید بگذاریم فلان امام جمعه ابتذال را برای جامعه سینمایی تعریف ملی کند.
حکومت باید تعریف کند که ابتذال چیست و آیا ابتذال فقط شامل یک رفتار ظاهری است. اگر خانمی مقداری ادا و اطوار درآورد او مبتذل است، و اگر آقایی بدتر از این کند، مبتذل نیست؟! یا اگر سریالی و فیلمی به لحاظ فکری پوک و پوچ بود و همه خانم‌های داخل فیلم با چادر و مقنعه بودند، این ابتذال است یا نه؟ آیا مصداق ابتذال می‌تواند مورد دوم هم باشد؟ آن که وقت مردم را به عنوان اصلی‌ترین سرمایه و انرژی ملی تلف می‌کند ولو آنکه ظواهر مورد نظر را رعایت کرده است مبتذل نیست؟ اینکه با نشان دادن فیلم‌های پوچ ما را علاقه‌مند و محتاج فیلم‌های امریکایی می‌کند، مبتذل نیست؟و آن کسی که کمی موهایش بیرون است اما مفاهیم ملی و دینی را به گونه‌ای غیرمستقیم و جذاب مطرح می‌کند او چیست؟ مبتذل است؟ مگر نه این است که می‌گویند ملاک ابتذال تحریک جنسی است! آیا فقط نباید تحریک شوند یا خانم‌ها حق دارند.
اولاً که این موضوع عام نیست و مصداقی است چون تمام مردها و زن‌ها یک جور نیستند. پس یک عده‌ای با یک چیزهایی تحریک می‌شوند و دیگران با چیزهای دیگر. ضرر چه فیلمی برای جامعه و حکومت اسلامی بیشتر است. باید با تبیین حکومتی ابتذال و تعیین مصداق‌های آن هم سیاستگذاران سینمایی و تلویزیونی را از سردرگمی و سلیقه‌محوری پرهیز داد و هم نگذاشت هر کس از موضع خطابه در امور کلان فرهنگی پز سیاستگذاری به خود بگیرد و هم هنرمندانی که می‌خواهند سالم فکر و کار کنند، بتوانند به مقصودشان نائل شوند و در این صورت مشخص می‌شود ضرر چه فیلمی بیشتر است.
فیلمی که خانم با چادر و روسری بازی کرده است، اما مفهوم فیلمش پوچی است یا آن دیگری؟ این دو تا را باید در کفه ترازو قرار داد و ارزیابی ملی کرد. بله ممکن است کسی از نگاه اروتیک کل دین را ببیند و فکر ‌کند این فیلم‌ها ضررش بیشتر است. اینها کسانی هستند که نسبت به هر دایره و خط مستقیمی هم مساله دارند.
پس با این نگاه و با این آسیب‌شناسی چشم‌انداز مسوولیت کنونی خود را دنبال می‌کنید؟
بعد از 30 سال تجربه و تلاش فرهنگی به این جمع‌بندی رسیده‌ام که جهان امروز یک جهان ضداخلاق است و جامعه ما هم به شدت از اخلاق فاصله گرفته است. به همین دلیل احساس می‌کنم اصلی‌ترین مساله‌ای که ما داریم و ممکن است ما را با خطر نابودی و سقوط مواجه ‌کند، بی‌اعتنایی به اخلاق آن هم از پایگاه اسلامی و دینی است که حوزه فردی، خانوادگی، شهری و کلان اجتماعی را دربرمی‌گیرد.
من همیشه برای بحث اخلاق چنین اهتمامی قائل بوده‌ام؛ از تصویر، تئاتر و تابلو گرفته تا سینما. امروز وقتی برنامه کلان 22 سال حوزه هنری را از 58 تا 80 می‌بینید در ده‌ها هزار اثر حوزه هنری این رد پای اخلاقی وجود داشته است.

اما این بحث اخلاق در همین شبکه نمایش خانگی و ویدئورسانه اتفاق می‌افتد.
نه! به دلیل اینکه ما به خاطر حفظ اقل‌های اخلاقی جامعه بین خوب و بد قرار نداریم. ما ناگزیریم بین بد و بدتر را انتخاب کنیم. از یک سو مردم ما در 24 ساعت می‌توانند با هزار و چهارصد، پانصد کانال تلویزیونی ارتباط برقرار کنند. در کانال‌ها سریال‌هایی نظیر لاست و 24 را مثل یک شهروند امریکایی مستقیم از قلب تهران می‌توانند نگاه کنند و آن کسی که دسترسی به ماهواره ندارد فردا صبح با قیمت هزار تومان می‌تواند آن را تهیه کند.
از نظر خیلی‌ها این سریال‌ها بد است، کار ناشایستی است، اهداف صهیونیستی دارد و جامعه را به انفجار اخلاقی نزدیک می‌کند. اگر اینهایی که می‌گویند وجود داشته باشد خب اینکه کاملاً در دسترس جامعه ما است. آسیب دیگری هم که می‌زنند زیرنویس‌های غلطی است که وجود دارد.
شبکه‌ها با این دوبله‌ها زبان فارسی را نابود می‌کنند. حالا یک شبکه ویدئویی می‌آید فیلم‌ها را ایرانی می‌کند، تمام صحنه‌های بدش را حذف می‌کند، بخشی از مفاهیم رک صهیونیستی را سانسور می‌کند، بعد از وزارت ارشاد مجوز می‌گیرد و پخش‌اش می‌‌کند. نمی‌گویم سریال لاست یا 24 که از این طریق عرضه می‌شود خوب است. می‌گویم این بدی (درست) در مقابل آن بدتر (نادرست) است.

یعنی ما کاملاً زیر سلطه اتفاقات جهانی هستیم؟
ما باید بپذیریم که یک ملت مستقل سیاسی هستیم اما از نظر فرهنگی این طور نیست. ما نمی‌توانیم بگوییم یک ملت مستقل فرهنگی هستیم.

چرا؟
ملت مستقل فرهنگی خوراکش را خودش تهیه می‌کند. این مقدار خوراک ناچیز داخلی برای استقلال فرهنگی ما کافی نیست. در همین لحظه میلیون‌ها ساعت وقت نوجوانان ما پای انیمیشن‌ها و بازی‌های کامپیوتری غرب تلف می‌شود؛ تولیداتی که با اخلاق ما سازگاری ندارد.
ما منکر نکته‌های خوب این فیلم‌ها نیستیم اما در کنار هر خوبی چندتا بدی هم کاشته‌اند. ما از پایگاه ارزشی خودمان صحبت می‌کنیم. آن چیزی که پخش می‌کنند برای ملت خودشان مفید است. اما آنها آمده‌اند و ملت ما را زیرمجموعه خودشان دانسته‌اند و می‌گویند برای همه مفید است، برای همه ادیان مفید است. آنها از پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی خودشان تولیدات فرهنگی را تولید می‌کنند. ما نمی‌توانیم از پایگاه خودمان تولید فکر، ایده و اثر داشته باشیم.
به این ترتیب دلیل حضور و افزایش تولید فیلم‌هایی همچون به روح پدرم و... مشخص می‌شود.
دو بحث است. یک بحث این است که روند تولیدات خودمان، روند خوبی نیست. یک بحث این است که ما ناگزیریم از محصولات خارجی استفاده کنیم. استفاده بد یا استفاده بدتر. امروز مردم یک نیاز تصویری دارند.
غرب آمده و این نیاز و غریزه مردم را تحریک کرده است و برای پاسخگویی به این نیازها برنامه‌ریزی و سازماندهی کرده است.به فرمایش مولا علی یعنی همه بضاعت و توانایی شیطان بزرگ در جهت پاسخگویی دروغین، مادی، نفسانی بشریت به حرکت درآمده است. مدیریت و سرمایه‌گذاری وسیعی کرده است تا نیاز نگاه تصویری دنیا را به کجا ببرد.
ما در حال حاضر صدها سال عقب هستیم. به واسطه سلطه آنها بر فرهنگ، ما نیازمند تصویر و سینما شدیم.

هر تصویری از نظر شما...
نیازمند تصویر شدیم چون خودمان و فرهنگ ملی‌مان تامین‌کننده این نیاز تصویری نیست. یک خلأ وجود دارد. این خلأ ما را می‌کشاند آنجا که خاطرخواه اوست. مدیریت دست اوست. ما اگر بخواهیم این خلاء تصویری را مدیریت کنیم باید تولید داشته باشیم. باید بر اساس معیار‌های انسانی خود و براساس پایگاه ایدئولوژیک خود،تولیدات‌مان را تعریف کنیم.
با دستبند زدن و زنجیر زدن به مردم نمی‌توان به خلأهای تصویری آنها پاسخ گفت.اگر نیاز بصری مردم را مدیریت نکنیم آنها با اختیار خودشان راه‌های موازی دیگری را انتخاب می‌کنند و می‌گویند ما مختاریم که فیلم ببینیم، می‌گویند تلویزیون هرچه می‌خواهد پخش کند، مال حکومت است، پولش هم پول نفت است، اما من اختیار دارم آنها را نبینم،پس نمی‌بینم. باید به ذائقه‌های مردم توجه کنیم. توجه به ذائقه‌ها،تن دادن به ابتذال نیست، مدیریت کردن ذائقه‌ها است.

اگر این ذائقه‌ها مورد قبول حاکمیت و دولت نباشد، چطور؟
بیش از دو راه‌حل نداریم؛ یا باید ول کنیم که همه بروند و هر کجا که دوست دارند ذائقه‌هایشان را سیر کنند، یا ما باید بگوییم این مردم زن و فرزند ما هستند. این مردم از خانواده ما هستند. طبق فرمایش رسول اکرم(ص) «الناس عیال‌الله»، مردم خانواده خدا هستند. پس یک حکومت و نظامی که می‌گوید خدایی است باید مردم را خانواده خدا بداند. پس نمی‌توانند مردم را با ذائقه خودشان رها کنند.
از طرفی نمی‌توانند با زور، قانون، مجلس، بگیر و ببند، حبس، زندان و جریمه آنها را از جلوی مردم بردارند. آنها نتوانستند اول ویدئو و بعد ماهواره را تعطیل کنند. از آن طرف هم مردم را نتوانستند از این وسایل جدا کنند. پس یک راه بیشتر نداریم؛ اینکه ما باید به یک قدرت برتر در تولید فرهنگ دست پیدا کنیم و به کارهای تولیدی‌ای برسیم که آرام‌آرام ذائقه مردم را به سویی که متناسب با نیاز و مصلحت آنها است تغییر دهیم. ما فقط باید به تولید درست فکر کنیم و برای دستیابی به آن از همه بضاعت ملی و توشه خود استفاده کنیم.

اما به نظر می‌رسد این فیلم‌ها ذائقه‌ها را به قهقرا می‌برد.
ما باید بدانیم الان کجا هستیم تا بتوانیم بگوییم کجا می‌خواهیم برویم. باید بدانیم این دفترچه برنامه یک‌ساله سینمای ایران و پول‌هایی که صرف فیلم‌های فاخر می‌شود، و اصرار غلط ما به تحمیل بعضی سوژه‌ها به اثر سینمایی و... تصویر صحیحی از موقعیت اکنون و مقصدی است که باید برویم. دستورالعمل‌ها و ساخت خیلی از فیلم‌ها براساس دستور و سفارش و سلیقه‌ای است که برخی آن را وسیله‌ای برای خودشیرینی خود برای مقامات بالاتر می‌دانند و در این بین به نیاز و ذائقه مردم توجهی نمی‌شود.

آیا بضاعت ملی در این زمینه داریم و مسوولان کم‌کاری می‌کنند؟
ما بضاعت بالقوه ملی داریم اما بضاعت بالفعل ملی‌مان در عرصه تولیدات فرهنگی کم است. برای اینکه دستگاه‌های فرهنگی ما ساختار، سازمان، تفکر و چشم‌انداز درستی از فرهنگ ندارند و یک نگاه ارتقایافته فرهنگی که از بالا به اینها بگوید به سوی یک هدف خیز بردارند، وجود ندارد. اینکه بخواهند بگویند مردم در این تغییر ذائقه از الگوهای فعلی دست بردارند و به سمت الگوهای ملی که ما نشان می‌دهیم،‌ بروند، وجود ندارد. درست است که ما در اکثر زمینه‌های فرهنگی الگوی ملی نداریم اما باید طراحی کنیم. غربی‌ها حتی سیگار را در سینمایشان با طراحی و الگوسازی جا انداخته‌اند و بسیاری از مردم دنیا سیگار را در مشابهت با الگوهای غربی مصرف می‌کنند.

آیا این به تفاوت فضای حاکمیت ما برنمی‌گردد؟ آنجا فضای بازار کاملاً خصوصی است. مساله پول و اقتصاد مطرح است ولی در کشور ما فرق دارد.
در هر جامعه‌ای پولداری یک مفهوم رایج و با کاربری مشترک است. در هر جامعه‌ای نیازهایی وجود دارد و براساس آن عرضه‌ها و تقاضا‌ها شکل می‌گیرد. ما می‌توانیم براساس فضای مصوب فرهنگی جامعه خودمان الگوسازی کنیم.

بیایید همین موضوع سیگار را به عنوان مثال در نظر بگیرید که خودتان هم اشاره کردید. فکر می‌کنید یک تهیه‌کننده و یک فعال بازار می‌تواند این هدف را در یک فیلم ایرانی بگنجاند؟ مثلاً خود شما در زمان حضور در حوزه هنری می‌توانستید این کار را انجام دهید؟
سیگار یک پدیده غربی است که در جامعه ما رایج شده است. از زمان تحریم تنباکو به شکل‌های مختلف مساله دخانیات به طور روزافزون وجود داشته و دارد. این سیگار لابد بر اساس یک نیاز - ولو دروغین - در جامعهرا باز کرده. هر کسی با انگیزه‌ای سراغ سیگار رفته است.
در گیاهان کوهستانی و دارویی‌مان گیاهان فراوانی هستند که برای آرامش اعصاب انسان، راحت خوابیدن، تصفیه دستگاه گوارش و سلامت و تغذیه و... مفید هستند و قابلیت تبدیل شدن به مواد دودزا را دارند. می‌توان به جای شربت و قرص و آمپول از این گیاهان مصارف دودی درست کرد؛ کاری که ما در حوزه هنری سراغش رفتیم. آنهایی که آن روز به حوزه هنری اتهام زدند که برای درآمد اقتصادی به دنبال سیگار رفته است و جو تبلیغاتی علیه ما راه انداختند و نگذاشتند حرف و پیام و هدف ما شنیده شود باید در فردای برزخ همچون امیر ستوده فیلم دموکراسی پاسخگوی عمل خود باشند.
ما در پی سال‌ها تلاش توانسته بودیم گیاه‌شناسان و متخصصانی را پیدا کنیم که کشف کرده بودند چه گیاه‌هایی دودش برای سلامت انسان مفید است و حاصل تحقیقات و نمونه‌یابی آنها می‌توانست به یک الگوی ملی سیگار سالم که مختص جامعه ما باشد منجر شود و ما سروش جهانی داشتن و تولید سیگار سالم را از آن جمهوری اسلامی کنیم.

پس چرا انجام ندادید؟
ما سراغ تولید چنین سیگاری رفتیم و حدود 200 باکس از آن را نیز تولید کردیم اما به محض اینکه اولین قدم را برداشتیم با آن شبکه اختاپوس سیگار روبه‌رو شدیم. آن شبکه مافیایی که از دخانیات دولتی ما ارتزاق می‌کرد و سیگارهای خارجی آلوده را وارد می‌کرد و حتی برای توزیع به بنیاد شهید و غیره می‌فروخت و بنیاد شهید و... سیگار وینستون و مارلبوروی امریکایی توزیع می‌کرد. معلوم است که چنین مافیایی که تا بیخ حلقوم ما نفوذ کرده است نمی‌گذارد سیگار خوب، جایگزین سیگار بد شود. به این دلیل یک مرحله عقب‌نشینی‌تاکتیکی کردیم و گفتیم از مرحله بعد کار را آغاز می‌کنیم.

به چه شکل؟
رفتیم سراغ سازمان دخانیات. پرسیدیم چه سیگاری از نظر وزارت بهداشت و درمان سالم‌ترین و کم‌ضررترین سیگار ایرانی است. گفتند سیگار «بهمن سوئیس» کمترین نیکوتین و کمترین مواد افزودنی سرطان‌زا را دارد و نسبت به بقیه سیگارها سالم‌تر است. پرسیدیم چرا این سیگار را که فرمولش را پیدا کرده‌اید تولید نمی‌کنید؟ چرا ولش کردید؟ گفتند نتوانستیم با مافیای وینستون و مارلبورو مقابله کنیم. آنها تولید ما را درب و داغون کردند.
گفتیم این بهمن سوئیس را به ما بدهید. در آن روز 300 میلیون دلار هزینه راه‌اندازی کارخانه رشت شده بود و فقط دو ساعت در شبانه‌روز کار می‌کرد. گفتیم یک شیفت کارخانه را به ما اجاره دهید، ما تحت نظارت شما و وزارت بهداشت این بهمن سوئیس را تولید می‌کنیم؛ سیگارهایی که از کم‌ضررترین سیگارها است. اجازه دهید ما به جنگ مارلبورو و وینستون برویم و تدریجاً بازار را پاکسازی کنیم و زمینه تولید سیگار سالم دارویی را فراهم کنیم.
شما هم شکست خوردید؟
این اتفاق افتاد. متاسفانه مسوولان وقت - رئیس سازمان تبلیغات و صدا و سیما و... - ظرف یک شب در تلویزیون ساعت 20 حاضر شدند و بنده و حوزه هنری را مورد حمله و توهین و آزار قرار دادند. از فردای آن شب هم جو بدی در مطبوعات جناح تندرو راه افتاد و هیچ کس ما را در این اقدام شایسته یاری نکرد در حالی که از نظر ما آن روز سیگار بهمن سیگار بدملی بود.
ما می‌خواستیم این بد را جایگزین آن بدترهای خارجی کنیم و با آن تغییر ذائقه بدهیم. بعد با این تغییر ذائقه، ذائقه‌ها را به سوی سیگارهای سالم دارویی خودمان نزدیک کنیم و این از نظر من یعنی یک حرکت فرهنگی، که زدند و داغون کردند و مرا از حوزه هنری به این جرم! برداشتند و گفتند حوزه هنری وارد کار سیگار شده است. در حالی که من از روزی که می‌خواستم وارد این فعالیت شوم از 8، 10 سال جلوتر مقامات و مسوولان دولتی و بلندپایه نظام را مطلع کرده بودم اما آنها در وقتش پشت ما نایستادند و از این جو به‌وجودآمده ترسیدند.
من نه سیگاری هستم و نه در عمرم حتی یک سیگار کشیده‌ام. اما به عقل و فکر و زوایای مدیریتی‌ام نگاه کرده بودم و می‌خواستم یک گام عملی برای سالم سازی ئخانیات بردارم و جان صدها نفری که در یال می میرند و خانواده اشان بی سرپرست می شوند را از مرگ نجات دهیم! آن روز که با من این کار را کردند سال 80 بود. آمار سیگارهای مصرفی در آن سال 50 میلیارد نخ بود اما حالا تبدیل به 64 میلیارد نخ شده است. یعنی نه‌تنها کمتر نشده و تغییر ذائقه‌ای رخ نداده است بلکه همان آلودگی‌های سرطان‌زا با 14 میلیارد نخ افزایش حرکت صعودی خود را طی کرده است و هنوز مافیای سیگار فاسد چهره‌اش افشا نشده است و تلاش و نفوذ مسوولان ضدسیگار و جمعیت‌های مبارزه با دخانیات و... هم کارشان فراتر از شعار نرفته است.
در آن یکی دو سال ما حدود 50 پوستر هنری گرافیکی و طرح‌های کاریکاتور در مذمت سیگارهای رایج در ده‌ها میلیون تیراژ چاپ کردیم و بر در و دیوار شهر نصب کردیم. اگر می‌خواهید بدانید ریشه مظلومیت فرهنگ چیست و کجاست باید چنین کیس‌هایی را کالبدشناسی و آسیب‌شناسی کرد وگرنه ارابه تاریخ در مسیر خود هم گل‌ها را و هم علف هرزه‌ها را با هم له می‌کند.
حالا اگر به بحث سینما برگردیم چطور؟ از نظر شما این اتفاق برای سینما هم افتاده است؟
سینمای ما مثل سیگارمان می‌ماند. سینما و سیگار هیچ فرقی با هم ندارد. باید بگردیم در سینما «بهمن سوئیس» را پیدا کنیم. آدم‌هایی که در این سینما منزوی‌اند، مسلمان‌اند، بی‌اذیت و ‌آزارند و با انقلاب و مردم مسلمان در تعارض نیستند، دوست دارند خدمت فرهنگی کنند اما سلیقه‌ و نگاه‌شان با ما فرق دارد. یک خرده دانش‌شان از ما بیشتر است. باید اجازه دهیم بیایند کار کنند. دولت باید از دخالت کردن در درون سینما و از این حالت مبصربازی بچه‌گانه دست بکشد و بیرون بیاید.

به کدام بخش سینما بپردازد؟
این سینما کمبود فکر، اندیشه و تخیل دارد. باید ببیند چگونه از طریق بودجه‌های دولتی می‌تواند با اهل تخصص و فن مساله کاستی فیلمنامه و سناریو را برطرف کند. فیلمنامه معبر ورود به سینما است اگر مین‌روبی نشود همه قدرت ما را در همان گام نخست ویران می‌کند.
جای دیگری که از نظر من دولت باید حضور داشته باشد خروجی سینما است. خروجی سینما، یعنی سالن نمایش و اکران خوب. کشور ما با این پراکندگی جمعیت نیازمند سه هزار سالن سینما است و از این تعداد فقط 325 سالن یعنی 12 درصد آن را داریم. که بعضی از اینها عمر 50،60 ساله دارند و فرسوده‌اند.
جایگاه دولت در سینما فقط همین دو جا است. اگر این دو جا را خوب کند، سینما از تفنن خارج و به حرفه تبدیل می‌شود. آنگاه اصناف جدید از منافع معنوی و مادی خود دفاع می‌کنند و چیزی که ضددولت و نظام باشد در این سینما ساخته نخواهد شد چرا که هر کس چنین کند با سرنوشت خود بازی کرده است.
اگر دولت دست از سر سینما بردارد، سینما زمین می‌خورد یا بلند می‌شود؟
در کوتاه مدت، حداقل در همین وضعیتی که هست باقی می‌ماند؛ نه زمین می‌خورد نه روی پا بلند می‌شود. اگر دولت سه سال سینما را رها کند و همه بضاعت خود را متوجه این دو جایگاه کند و برایش مهم نباشد که چه کسی در این سه سال فیلم بسازد، چه ژانری ساخته شود. و همت مضاعف خود را در این سه سال بتواند سه هزار سالن بسازد که می‌تواند (برای کشوری که مترو می‌سازد، برج میلاد می‌سازد و به قدرت هسته‌ای رسیده است، ساختن سینما از آهن و آجر و سیمان و آهک کار سختی نیست.) فقط کافی است دولت به یکی از این بانک‌های خصوصی یا نهادهای پولی (که مثل قارچ از زمین روییده می‌شود) بگوید همه سرمایه‌ات را باید پشتوانه ساخت سالن سینما کند.
چگونه بانک مسکن، کشاورزی و ... باید کار تخصصی کنند یک بانک هم منحصرا ماموریت پشتبانی از احداث سه هزار سینما را بر عهده داشته باشد. در شورای شهر تهران تصویب شده است که هر کسی به هر متراژی که سینما بسازد به او تراکم تجاری بدهند. برای ساخت هر متر از یک سالن سینما حداکثر دو میلیون تومان هزینه می‌شود در حالی که هر متر واحد تجاری در هر کجای شهر باشد بیش از چهار میلیون تومان نیست. سینمای آزادی را با متری دو میلیون تومان می‌سازند اما واحد تجاری‌اش را با متری 50 میلیون تومان می‌فروشند. فقط کافی است که دولت چنین اراده‌ای را از خود نشان دهد. واقعاً اینجا مصداق بارز «کن فیکون» فرهنگی خواهد بود و با این «میان بر» می توان همه چیز را درست خواهد کرد و هزاران شغل ایجاد می کند.
این پیشنهاد شما برای معاونت سینمایی این دوره است؟ الان یک سال از فعالیت آقای شمقدری گذشته است. ایشان تنها کاری که انجام داده‌اند آزاد کردن چند فیلم توقیفی است. آیا این کار یک تیم انقلابی متخصص در حوزه سینماست؟ حداکثر انرژی مصروف شده برای تبدیل "نه" قبلی ها ( که از خود همین دولت بوده اند) به یک «آری» است به نظرم اینها کاری نیست که از یک تیم برانگیزه با گرایش انقلابی و متخصص در سینما انتظار باشد بخش سینمایی دولت نهم آقای احمدی نژاد کار خطایی کرده ، بخش سینمایی دولت دهم او این خطا را می‌خواهد پاک کند.
سرجمع این دو فعالیت رسیدن به همان نقطه هشت سال پیش خواهد شد.. سال‌هاست گفته می‌شود سینمای فاخر. این چه سینمایی است که مردم آن را نمی‌بینند و سراغش را نمی‌گیرند و در عوض این همه فیلم ضدهویت انسانی و اسلامی و ملی، مثل قارچ بر سر کچل این سینما روییده می‌شود. البته من ناشکر نیستم، بابت همین مقدار خدمت درست تیم سینمایی جدید دست‌مریزاد می‌گویم و خدا را شاکرم، اما انقلاب اسلامی با هزاران شبکه ماهواره‌ای و اینترنتی و مافیای سی‌ی‌های قاچاق که در هر خیابان و چهارراهی مواد اولیه‌اش را از کارخانجات داخلی که با دلارهای حمایتی نفتی ساخته شده است، تغذیه می‌کند با بحران فرهنگی مواجه است اگر اینان ادعای فرزندی انقلاب را دارند کار ایجابی نکنند کدام گروه باید برای سینما کاری کند؟
می‌خواهم بگویم این سه سال باقیمانده باید صرف کارهای اساسی شود. تولیدات مقطعی، سینما را به حال خودش رها کنند. سینما نه حالش بدتر از اینکه هست می‌شود و نه بهتر. و چون سینماگرها می‌فهمند که قرار است فیلم‌هایشان در تعداد زیادی سالن به نمایش دربیاید سراغ فیلمنامه‌های خوب می‌روند و می‌دانند سینماهای ساخته‌شده به دنبال تولیدات و سینماگران خوب خواهد رفت. این امید در آنها عامل رشد، بهبود و پیشرفت سینما خواهد شد.

در این میان یکی از بحث‌هایی که شده، پخش فیلم‌ها در استان‌ها است. این قضیه به بهبود وضعیت فیلم‌ها کمک می‌کند؟
این اقدام از کارهای غیرخوب معاونت کنونی سینمایی است که در صورت تداوم می‌تواند برای سینما فاجعه‌آمیز باشد. من نمی‌دانم چطور دولت حاضر شده است به جای تحکیم عزم ملی به بومی کردن و در واقع شکستن تصمیمات ملی خود تن دهد!در آینده نزدیک مسابقه‌ای بین استان‌ها برای پایین کشیدن فیلم‌ها از پرده اکران سینما رخ خواهد داد که تحمل خسارت و هزینه‌های آن برای کلان سینما دشوار است و این مساله به سایر بخش‌های فرهنگی کشور نیز تدریجاً تسری خواهد یافت.

اگر این اتفاق نیفتد و همین وضعیت حضور دولت در سینما ادامه پیدا کند، آینده سینما را شما چطور پیش‌بینی می‌کنید؟
سینما هم چون سیگار ما به سراشیبی سقوط خواهد کرد.
» ادامه مطلب

گفت‌وگوی روزنامه شرق با طناز طباطبايي و رعنا آزادي‌ور، بازیگران «طهران- تهران»



نوشين جعفري- آروند دشت‌آراي: طناز طباطبايي و رعنا آزادي‌ور اين روزها در فيلم «طهران- تهران» بازي مي‌كنند. مي‌خواستيم درباره اين فيلم صحبت كنيم اما گفت‌وگو با بررسي اين موضوع همراه شد كه يك بازيگر براي موفقيت در سينما چه كارهايي بايد انجام دهد. اين دو بازيگر در انتها به فكر فرو رفتند كه چقدر درباره اين سينمايي كه در آن فعاليت مي‌كنند، شناخت دارند و زاويه‌ ديدشان براي پيشبرد كارشان در سينما به آنها كمك مي‌كند.
***
*قرار نيست حكم صادر كنيم. تنها اتفاقي كه مي‌افتد اين است كه ما مي‌خواهيم عواملي را كه فكر مي‌كنيم در روند موفقيت يك بازيگر در ايران تاثيرگذار هستند، به صورت تيتروار دربياوريم و مي‌خواهيم به هر كدام از ديدگاه‌هاي خودمان درصد بدهيم و در نهايت به يك نتيجه‌گيري كه برآيند نظرهاي شما دو نفر است، برسيم. شما فكر مي‌كنيد چگونه مي‌توانيد يك بازيگر موفق در سينماي ايران باشيد؟ موفق نه به اين معنا كه فقط در يك فيلم خوب، خوب بازي كنيد. اينكه مخاطب داشته‌باشيد، از موقعيت و جايگاه خوبي در سينما برخوردار باشيد و...

طناز طباطبايي: در سينماي ما اين معضل وجود دارد كه اگر يك بازيگر بخواهد جماعت سينمايي او را تاييد كنند بايد برود به سمت يكسري فيلم‌هاي خاص. اصلاً هم ربطي به بازيگري ندارد. صرفاً انتخاب يك بازيگر در موقعيت كاري‌اش است. اگر بازيگران در فيلم‌هاي بدنه يا تجاري بازي كنند معمولاً اجتماع و عامه مردم سينمارو جذبش مي‌شوند و از آن طرف اهالي سينما و منتقدان اين را رد مي‌كنند. يعني اگر يك بازيگر تجاري باشد تكليفش معلوم است كه تجاري است. اما حركت كردن بين اين مرز كه يك بازيگر هم بازيگر خوبي باشد، هم تماشاچي را داشته‌باشد، هم در فيلم‌هاي تجاري و سينماي بدنه كار كند، هم فيلم‌هاي خوب و باكيفيت‌تر كار كند خيلي كار سختي است. يعني در سينماي ما حركت كردن بين اين مرز خيلي كار دشواري است بنابراين بازيگران مجبورند اين دو را از هم جدا كنند چرا كه نمي‌توانند همزمان حركت كنند. البته اين اعتقادي است كه در سينماي ما وجود دارد و من به‌شخصه با آن مخالفم. من مي‌گويم ما مي‌توانيم هر دو را داشته ‌باشيم اما كار خيلي سختي است كه نياز به هوشمندي دارد.
رعنا آزادي‌ور: من اصولاً اين تقسيم‌بندي سينماي تجاري يا سينماي معناگرا را كه طناز كرد، نمي‌كنم و اساساً مخالف اين تقسيم‌بندي هستم. فكر مي‌كنم مهم‌ترين فاكتور در بازيگري اين است كه يك بازيگر چقدر امكان تجربه را به خودش بدهد و به اين جنبه تجربي توجه كند. متاسفانه تجربه كردن يك بازيگر در سينما يك شرايطي دارد كه جنبه مصرفي پيدا مي‌كند و روي آن يك برچسبي مي‌چسبانند كه كارش كيفيت ندارد، درجه ج است. اين برچسب روي بازيگر مي‌ماند و شايد سال‌ها طول بكشد، بتواند آن برچسب را بردارد و در نهايت جاي آن برچسب مي‌ماند.

*آنچه ما مي‌خواهيم به آن برسيم كاملاً واضح است. بياييم اول دسته‌بندي كنيم و ببينيم در سينماي ايران چند آيتم وجود دارد كه شما معتقديد يك بازيگر بايد آنها را رعايت كند تا تبديل به يك بازيگر موفق شود. بعد روي هر كدام از اين آيتم‌ها بحث كنيم. مي‌خواهم اصلاً شخصي حرف نزنيم و بياييم از بيرون درباره روند بازيگري در ايران حرف بزنيم.

آزادي‌ور: اما هر بازيگري هدفي دارد. خيلي از بازيگران، بازيگري شغل‌شان است. پس براي من كه هيچ وقت شغل نبوده، نمي‌توانم طور ديگري حرف بزنم.
طباطبايي: بعد هم ما نمي‌توانيم دو نفري براي تمام بازيگران سينما حكم صادر كنيم. فكر مي‌كنم بايد كاملاً شخصي حرف بزنيم چون براي هر بازيگر آيتم‌هايي كه منجر به موفقيتش مي‌شود، متفاوت است.

*اما مي‌توانيم آيتم‌هاي اصلي را ‌شناسايي كنيم و بحث‌مان را با محوريت آنها پيش ببريم. هر كدام از شما آيتمي را كه فكر مي‌كنيد براي موفقيت يك بازيگر لازم است بگوييد.

طباطبايي: كار كردن بازيگر روي خودش.
آزادي‌ور: تجربه عملي.
طباطبايي: مطبوعات و تبليغات و منتقدان.
آزادي‌ور: محافظه‌كاري چون من خيلي آدم محافظه‌كاري هستم اين الان به ذهنم رسيد.
طباطبايي: غريزه.
آزادي‌ور: خوب بازي كردن (استفاده درست از فيزيك و چهره در نقش‌هاي مختلف) و زيبايي.
طباطبايي: روابط.
آزادي‌ور: انتخاب درست به دور از دغدغه مالي.
طباطبايي: زمان و موقعيت ورود به سينما، انتخاب اول و چگونگي معرفي در سينما.
آزادي‌ور: حاشيه داشتن يا نداشتن (زندگي خصوصي).
طباطبايي: سواد و تحصيلات، جنسيت هم مي‌تواند موثر باشد.
فيلمنامه خيلي موثر است.

**با تاثير حضور در تلويزيون هم موافقيد؟
طباطبايي: من موافقم.

*حالا شما فكر مي‌كنيد هر كدام از اين آيتم‌ها تا چه حد در موفقيت يك بازيگر تاثيرگذار است.. چقدر براي اينكه در يك كار بازي كنيد و وارد حوزه بازيگري شويد روي خودتان كار كرديد و اصلاً به نظر شما لازم است كه يك آدم قبل از ورود به سينما روي خودش، روي حافظه، بدن، بيان، لحن، صدا و... كار كند؟

آزادي‌ور: قطعاً لازم است و به نظرم غير از اين ممكن نيست. اگر بخواهيم بازيگران را دسته‌بندي كنيم به نظر من بازيگرهايي موفق‌تر از بقيه بودند كه روي خودشان كار كردند و در مقوله بازيگري به شناختي راجع به خودشان رسيدند يعني يكسري تمرينات روي بدن، بيان و... داشتند. فكر مي‌كنم شناخت يك بازيگر از خودش و كار كردن روي خودش خيلي عامل مهمي است و اگر بخواهم با درصد بگويم، در موفقيت يك بازيگر صد درصد تاثيرگذار است.
طباطبايي: من با رعنا موافقم اما به نظر من تجربه كردن روبه‌روي دوربين سينما كار اشتباهي است.
آزادي‌ور: آخر يكسري تجربه‌ها هست كه تو هر چقدر كتاب بخواني، هر چقدر معلومات داشته‌باشي، هر چقدر فيلم ببيني و هر چقدر دانش و آگاهي نسبت به آن داشته‌باشي بايد جلوي دوربين انجام بدهي و تجربه كني. فضاي صحنه براي تو جنبه تجربي دارد و در كار بعدي‌ات مي‌تواني كاملاً از آن استفاده كني.
طباطبايي: يك مشكلي اينجا وجود دارد. اين تجربه‌اي كه تو از آن حرف مي‌زني، برمي‌گردد به شناخت كادر دوربين، شناخت لنز، شناخت موقعيت صحنه و.... من مي‌گويم همه اينها مي‌تواند در يك فيلم هشت ميليمتري كوتاه هم اتفاق بيفتد. لزوماً نبايد دوربين 35 جلوي تو باشد.
آزادي‌ور: اما فضاي كار كوتاه با فضاي 35 كاملاً متفاوت است.
طباطبايي: بله ولي تو اگر يك كار كوتاه داستاني بازي كني همان انرژي را بايد بگذاري كه در يك كار 35 مي‌گذاري. پس همان تجربه را مي‌تواني، بكني.
آزادي‌ور: قطعاً، ربطي به انرژي ندارد. من مي‌توانم در آن فضاي حاكم بر 35 روزي هفت ساعت روي بدن و بيانم كار كنم. من جلوي دوربين يكسري چيزها را كشف مي‌كنم و اين امكان را ندارم براي هر كارم بروم مقابل يك دوربين كوتاه و بگويم، مي‌خواهم تجربه كنم.
طباطبايي: من موافق آن تجربه‌اي كه تو مي‌گويي، هستم. اما حرفم اين است كه تو مي‌تواني قبل از اينكه هزينه كني و قبل از اينكه يك تهيه‌كننده بيايد سرمايه‌اش را روي تو بگذارد اين تجربه‌ها را در فيلم‌هاي كوتاه، تئاتر و كارگاه‌هاي آموزشي كسب كني و وقتي مي‌آيي جلوي دوربين سينما موظفي آن كاري را انجام دهي كه موظف هستي. من مي‌گويم شكل تجربه در فيلم‌هاي سينمايي با آنچه رعنا مي‌گويد، متفاوت است. اين همان روند كار بازيگر روي خود است يعني يك بازيگر قبل از اينكه جلوي دوربين بيايد چه كارهايي بايد روي خودش انجام دهد و كار به كار بايد چه كار كند تا بهتر شود.

*اين تجربه‌اي است كه همه بايد بگذرانند ولي فكر مي‌كني چطور مي‌شود كه يك نفر بدون اينها در سينماي ما محبوب باشد، هم جايزه گرفته و هم موفق باشد و اصلاً در كشورمان به عنوان بازيگر شناخته ‌شود. دليل اين اتفاق چيست و چنين تناقضي چطور ممكن است؟

آزادي‌ور: به نظر من آگاهي نداشتن كارگردان و تهيه‌كننده نسبت به اين بخش‌ها و اينكه خيلي متوجه اين ماجراها نيستند كه بازيگر چه كار ويژه‌اي در صحنه انجام مي‌دهد. بيشتر هدفشان اين است كه آن بازيگر چقدر محبوبيت دارد و فيلم‌شان را چقدر مي‌خواهند بفروشند.

*مردم چطور؟ مردم چرا اين را مي‌پذيرند؟

آزادي‌ور: سليقه مردم را ما پايين آورده‌ايم. در حال حاضر سليقه مردم ما يك سليقه كاملاً نسبي است. به يك لحظاتي مي‌خندند كه آدم حيرت مي‌كند. اين اتفاقات به اين دليل است كه ما كه در سينما كار مي‌كنيم به مرور زمان سليقه مردم خودمان را در سينما پايين آورده‌ايم و مردم هم به همان حدش راضي شدند. به همان خنده و به همان ميزانسن ضعيف و غيرقابل باور. فكر مي‌كنم به همه اين شرايط عادت كردند و ديگر برايشان مهم نيست.

*راه‌حل اصلاحش را چه مي‌داني؟

آزادي‌ور: راه‌حلش دست كساني است كه سمت‌هاي بالاتري در اين سينما دارند. از كارگردانان و فيلمنامه‌نويسان گرفته تا سياستگذاران كلان.

*سليقه مردم را چطور مي‌شود بالا آورد؟

آزادي‌ور: با ساختن فيلم خوب. مي‌توانيم مدام فيلم خوب بسازيم. ممكن است مردم يك دفعه، دو دفعه بروند و بگويند ما در سينما اصلاً به اين فيلم نخنديديم و خوش‌مان نيامد اما در نهايت نتيجه مي‌دهد.
طباطبايي: من مي‌خواهم در مورد بازيگري و بهبود شرايط بازيگري يك نكته را بگويم. در سينماي هاليوود يك مجموعه‌اي وجود دارد به نام اكتورز استوديو كه بازيگران حتي زماني كه تبديل به سوپراستار مي‌‌شوند درش به روي آنها باز است كه همزمان كه دارند كار حرفه‌اي‌شان را انجام مي‌دهند هر وقت احساس كنند كه كارشان اشكال دارد و نياز به تمرين دارند وارد آن مجموعه مي‌شوند. آن بازيگر در آنجا تمرين مي‌كند و سعي مي‌كند مشكلات و ايرادات كارش را با كار كردن روي خودش برطرف كند. اين يك بخش است كه ما آن را در سينماي خودمان نداريم.

*يعني از تو هم نمي‌خواهند؟

طباطبايي: اصلاً اين را با اين شكل تعريف‌شده نداريم كه بخواهيم واردش شويم و ايراداتي كه در خودمان مي‌بينيم را با تمرين برطرف كنيم. اين يك بحث است. بحث ديگر اين است كه بازيگرهاي ما ممكن است امروز به دليل خوش‌قيافه بودن وارد سينما شوند و وقتي وارد سينما مي‌شوند براي يك فيلم تا حتي 10 فيلم مشكلي نداشته ‌باشند چون تهيه‌كننده صرفاً مي‌خواهد از چهره آنها استفاده كند. اما از جايي كه اين بازيگر مي‌خواهد مسيرش تغيير كند و تبديل به يك بازيگر خوب شود به دليل نداشتن آن مكان نمي‌تواند به آن سمت برود. از سوي ديگر 10 فيلم بازي كرده و نمي‌تواند برود در كلاس بازيگري‌اي بنشيند كه همه هنرجو هستند و بگويد من آمده‌ام تا ياد بگيرم چون آن رزومه 10 فيلمش زير سوال مي‌رود و ديگران مي‌گويند يعني سينما آنقدر بي‌در و پيكر است؟ واقعيت اين است كه سينما در يك بخشش واقعاً اين‌گونه است چون يك زماني از آدمي كه واردش مي‌شود انتظاري بيش از چهره‌اش ندارند. اما از سوي ديگر كارگردانان بزرگ‌مان هم هستند كه مي‌گويند بازيگري كه براي اولين بار جلوي دوربين من مي‌آيد و كارش را شروع مي‌كند بايد حداقل يك ماه با من تمرين كند. اين يك ماه تمرين منهاي اينكه شامل فيلمنامه خودش، كارگرداني و بخش‌هاي ديگرش مي‌شود مربوط به بخش بازيگري آن آدم هم مي‌شود. آن كارگردان در آن يك ماه مي‌تواند آن بازيگر را به آن حدي كه مي‌خواهد برساند و حداقل استفاده‌اي كه مي‌تواند از آن ببرد را ببرد. آن بازيگر است كه بايد متوجه شود چه هدفي دارد. اگر هدف آن آدم، بازيگر خوب بودن است وقتي مي‌آيد در فيلم دوم مي‌گويد من در فيلم اولم اين نقاط ضعف را داشتم و حالا مي‌روم تمرين مي‌كنم، كارگاه آموزشي مي‌روم، تئاتر كار مي‌كنم و اين نقاط ضعف را برطرف مي‌كنم.

*فكر مي‌كني اين نياز در سينما وجود دارد؟

طباطبايي: قطعاً وجود دارد اما چيزي كه وجود دارد اين است كه سينماي ما در بعضي فيلم‌ها احتياجي ندارد كه تو بلد باشي لحنت را چگونه تغيير دهي يا صدايت از كجا در بيايد. اما كارگردانان بزرگ ما در فيلم‌شان نياز دارند. از نگاه يك بازيگر ممكن است در 10 فيلم اين نياز را احساس نكند اما از بازي يازدهم اين احساس نياز را بكند. ولي در سينماي ما مسيرش فراهم نيست كه برود و ايراداتش را برطرف كند. بازيگران دو دسته هستند؛ آدم‌هايي كه هدف‌شان صرفاً بر اساس چهره‌شان وارد شدن به سينما و بازي كردن در فيلم‌هاي بفروش است. اين دسته افراد نيازي ندارند به خودشان برسند اما از آن سو فيلم‌هايي كه بازيگرمحور هستند و كارگردان برايش مهم است كه بازيگر چطور بازي كند، سبك بشناسد، فيلمنامه و شخصيت‌پردازي بلد باشد و... كه كم نيستند. يك سمت احتياج به بازيگراني دارد كه روي خودشان كار كرده‌اند اما بخش ديگر نياز به اين دسته از بازيگران ندارد. اما حالا يك بازيگر مي‌خواهد پلي بزند از اين سوي سينما به آن سوي سينما. آن بازيگر نيازش را احساس مي‌كند و بايد مكاني باشد تا او بتواند براي رشد و رفع اشكالات بازيگري‌اش به آنجا برود. من به شخصه نيازش را در خودم احساس مي‌كنم چون هدف من با هدف سينماي تجاري كاملاً متفاوت است.

*پس شما مي‌گوييد ما دو بخش در سينما داريم كه يك بخش نيازي ندارد و بخش ديگر نياز دارد. پس يك بازيگر اگر بخواهد در سينماي گيشه كار كند نيازي نمي‌بيند كه روي خودش كار كند اما آن كسي كه مي‌خواهد فيلم‌هاي خوب كار كند اين نياز را در خودش احساس مي‌كند. حالا من اينجا يك سوال دارم. عمده بازيگران سينماي ما الان در كدام دسته‌اند؟ وزنه كدام سنگين‌تر است؟

طباطبايي: فكر مي‌كنم كاملاً مساوي هستند. مي‌توانيم بگوييم پنجاه پنجاه است. خيلي از بازيگران هم به دليل چهره آمده‌اند.
طباطبايي: سينما چون هنري تصويري است و زيبايي در آن مساله مهمي است در نتيجه بازيگران هم بايد در آن تا يك حد معقول و قابل‌ پذيرشي از فاكتور زيبايي برخوردار باشند اما زيبايي صورت صرفاً نمي‌تواند روي چيزهاي ديگر تاثير داشته باشد.
*چند درصد تاثير دارد؟
طباطبايي: در روند موفقيت بازيگر در سينماي ايران خيلي تاثيرگذار است اما در كل سينما به آن ميزان تاثير ندارد.

*تو خودت چقدر از چهره‌ات براي بازيگر شدن استفاده كرده‌اي؟

طباطبايي: فكر مي‌كنم هيچي.
*واقعاً؟
طباطبايي: واقعاً. من با تكيه بر چهره‌‌ام وارد سينما نشدم.
آزادي‌ور: من هم واقعاً هيچي.
*طناز، آيا كساني كه تو را انتخاب كردند هم اين را مي‌گويند كه چهره تو اصلاً تاثير ندارد؟
طباطبايي: فكر مي‌كنم بله، چون اگر چهره من تاثيرگذار بود شايد انتخاب‌هايم به اين شكل نمي‌شد و شايد اگر اين دليل بود در فيلم اولم بازيگر نقش اول مي‌شدم.
آزادي‌ور: براي من به شخصه اين مقوله مهم نيست. بعضي از بازيگران هستند كه برايشان مهم است و مي‌گويند ما در فيلمي ظاهر نمي‌شويم كه صورت ما را بخواهي دفرمه كني. ولي براي من به شخصه مهم نيست. مهم اين است كه هر كاري را كه مي‌توان كرد كه فيلم‌مان و حتي بازي من به واقعيت نزديك‌تر شود، من انجامش مي‌دهم و اصلاً مقابلش نمي‌ايستم كه بگويم بازي نمي‌كنم اما در كل سينما مردم دوست دارند چهره زيبا و زيبايي ببينند.

*از نظر شما چهره چند درصد تاثير دارد ؟
آزادي‌ور: شخصاً 30 درصد اما در سينما 50 درصد.
طباطبايي: در سينما خيلي نسبي است. 20 درصددرسينما و در مورد من هم 20 درصد.

يكي ديگر از بحث‌ها انتخاب‌هاي درست بازيگران است كه مي‌تواند مسير بازيگري‌شان را تغيير دهد.
طباطبايي: انتخاب درست به دور از دغدغه مالي صد درصد مي‌تواند در موفقيت يك بازيگر تاثيرگذار باشد و باعث موفقيت بازيگران شود.
*با دغدغه مالي چطور؟
طباطبايي: با دغدغه مالي انتخاب درست وجود ندارد.

*در مورد شما انتخاب درست چقدر در موفقيت‌تان تاثير گذاشته؟
طباطبايي: انتخاب درست يعني من در شرايط فعلي 10 فيلمنامه جلويم باشد و از بين اين 10 فيلمنامه بخواهم يكي را انتخاب كنم.

*بر اساس چه انتخاب مي‌كني؟
طباطبايي: اول بر اساس كارگردان و بعد فيلمنامه. انديشه فيلم و كارگردان براي من مي‌تواند مهم باشد. چون اگر آن كارگردان مي‌آيد فيلمي بسازد كه انديشه در آن نباشد فكر مي‌كنم كار را كارگردان نمي‌سازد.

*از كجا متوجه مي‌شوي؟ فيلمنامه مانند يك هندوانه دربسته است. از كجا مي‌فهمي انتخابي كه مي‌كني درست است؟ به اسم كارگردان بيشتر توجه مي‌كني، به اسم فيلمنامه‌نويس توجه مي‌كني، به موضوع توجه مي‌كني؟

طباطبايي: من اعتقاد دارم يك فيلمنامه متوسط مي‌تواند در دست يك كارگردان خوب تبديل به يك اثر خوب و قابل تحمل شود و يك فيلمنامه خوب در دست يك كارگردان بد مي‌تواند تبديل به يك اثر بد شود.

*يعني يك كارگردان خوب هيچ وقت نمي‌تواند فيلم بد بسازد؟

طباطبايي: مي‌تواند. ولي من با اين پيش‌فرض مي‌روم كه اين كارگردان كارش حداقل بد نمي‌شود. يعني در نهايت قابل قبول مي‌شود.
آزادي‌ور: كارگردان خيلي تاثيرگذار است و فيلمنامه درست يعني فيلمنامه‌اي كه به نظر من بخشي از آن برمي‌گردد به اينكه جايي بتواند امكان درست ديده شدن را به تو بدهد. يعني خيلي دور از تو نباشد. حتي از نظر فيزيك و صورت. فيلمنامه خوب هم به نظرم فيلمنامه‌اي است كه جزييات در آن پرداخته شود و بعد از يك مدت مي‌تواني تشخيص دهي چه فيلمنامه‌اي خوب است. من آدمي هستم كه خيلي پرداختن به جزييات برايم مهم است چون جزييات مي‌تواند سوژه را قابل باور كند و پرداختن درست به جزييات مي‌تواند نتيجه درست دهد و اگر شخصيت‌پردازي درستي وجود داشته ‌باشد آن كار موفق خواهد بود. من اولين بار كه يك فيلمنامه را مي‌خوانم مانند يك مخاطب عام مي‌خوانم تا ببينم كه چقدر مي‌توانم قصه‌اش را باور كنم.

*يعني فيلمنامه هم در انتخاب‌هايتان تاثير زيادي دارد؟

طباطبايي: نصف بيشتر عدم موفقيت بازيگران در سينماي‌مان برمي‌گردد به عدم تعدد ژانرها و عدم شناخت فيلمنامه‌نويس از سبك، ژانر و بازيگري است. بسياري از فيلمنامه‌نويسان ما بازيگري را نمي‌شناسند به خاطر همين نمي‌توانند شخصيت‌پردازي كنند. در نتيجه نمي‌توانند سبك تعيين كنند و خيلي كارهاي ديگر.

*اما با همين بضاعت خيلي از بازيگران موفق شدند.

طباطبايي: مي‌توانند موفق شوند اما عدم وجود فيلمنامه خوب عامل بازدارنده است. يعني اگر فيلمنامه خوبي داشته ‌باشيم مي‌توانيم موفق‌تر از اين باشيم چون فيلمنامه روي خوب بازي كردن تاثير زيادي دارد چون تو مي‌تواني با فيلمنامه‌هاي خوب به انتخاب‌هاي درست برسي و انتخاب درست يكي از عوامل موفقيت است.

*آيا كساني كه الان موفقند به خاطر فيلمنامه خوب است؟
آزادي‌ور: نه، صراحتاً نمي‌توانم بگويم. خيلي محدود هستند.

*براي خود شما عوامل ديگر هم در انتخاب شما تاثير دارد يا خيلي مهم نيست؟
آزادي‌ور: نه.
طباطبايي: من فكر مي‌كنم كارگرداني كه من به او اعتقاد پيدا مي‌كنم قطعاً تيمي را جمع مي‌كند كه آن تيم، تيم حرفه‌اي و خوبي است.

*يعني همه چيز را بر عهده كارگردان مي‌گذاريد؟
طباطبايي: نه همه چيز را، ولي اين آدمي كه به او اعتماد مي‌كني و با پيش‌زمينه‌اي كه از او ديدي و فيلم‌هايي كه ساخته مي‌تواني تا حدودي مطمئن باشي تيمي كه دور خودش جمع مي‌كند تيمي است كه در راستاي هدفش باشد و به موفقيت كارش بينجامد.

*حالا اگر كسي الان بخواهد وارد سينما شود فكر مي‌كنيد وضعيت چگونه است و هر كدام از شما چه زماني وارد سينما شديد، چه مشكلاتي داشتيد و چه جايگاهي را توانستيد براي خودتان پيدا كنيد؟
آزادي‌ور: من فكر مي‌كنم زمان ورود يك بازيگر به سينما خيلي مهم است. فكر مي‌كنم 80 درصد در موفقيت يك بازيگر تاثيرگذار است.
طباطبايي: اينكه با چه فيلمي وارد سينما شوي هم مهم است.
آزادي‌ور: ببينيد من اواخر سال 80 با فيلم مارمولك وارد شدم. از لحاظ جامعه‌شناسي، زن در سينماي ايران در آن مقطع جايگاه خودش را پيدا كرده بود. بازيگر خوب زن زياد داشتيم. يك نكته مهم كه طناز به آن اشاره كرد مربوط به اين است كه تو با چه فيلم و حضوري وارد سينما شدي و اولين حضورت چگونه بوده. به نظر من خيلي نكته مهمي است و خيلي مي‌تواند تعيين‌كننده باشد. من هم حضورم در فيلم مارمولك براي اولين حضور يك بازيگر در يك فيلم، خيلي خوب بود.

*فكر مي‌كني در آن مقطع سينماي ما تشنه اين بود كه يكسري بازيگران جوان را جذب كند؟
آزادي‌ور: بله، قطعاً. من اين شانس را داشتم كه در زمان خوبي وارد سينما شدم. اما در آن زمان خيلي متوجه اين نبودم كه در سينما چه مي‌گذرد ولي چون اين شانس را داشتم كه در زمان خوب و با يك فيلم خوب وارد بازيگري شدم فكر مي‌كنم در روند كاري‌ام تاثيرگذار بوده. الان اگر يك بازيگر بيايد و اولين حضورش خيلي حضور مثبت و ويژه‌اي نباشد در صورتي كه قابليت و توانايي‌اش را داشته ‌باشد مي‌تواند باز هم موفق شود. يعني به نظرم در حال حاضر آن حضور اول خيلي تعيين‌كننده نيست كه جايگاه تو را از اين رو به آن رو كند. مي‌تواند شانس خوبي باشد و در جهش به تو كمك كند. اما فكر مي‌كنم 20 درصد بتوانيم براي زمان ورود من به طور شخصي در نظر بگيريم.
طباطبايي: در حال حاضر ورود هر بازيگر به سينما منجر به اين مي‌شود كه سينماي تجاري آن بازيگر را بخورد و نه‌تنها باعث پيشرفتش نمي‌شود كه باعث سقوطش هم مي‌شود. چون آن بازيگر در ابتداي امر تا بيايد بفهمد دور و برش چه خبر است حداقل 10 فيلم تجاري كار كرده و آن 10 تا همان برچسبي است كه در ابتدا در موردش صحبت كرديم و تمام‌شدني نيست. موج جديد سينماي ما اين است و فكر مي‌كنم در زمان فعلي اتفاق خارق‌العاده‌اي نمي‌افتد.
خود من سال 86 با يك سريال پرمخاطب مناسبتي (ميوه ممنوعه) وارد بازيگري شدم. يعني زماني كه سريال‌هاي ماه رمضاني به شدت قوي و پرمخاطب بود و مردم بلافاصله بعد از افطارشان پاي تلويزيون مي‌نشستند. در آن دوره به دليل كيفيت و مخاطب سريال‌هاي مناسبتي من توانستم شروع خوبي داشته ‌باشم اما الان سريال‌هاي مناسبتي خيلي سطحش نزول پيدا كرده.

*پيامدهايش برايت چه بود؟ يعني آيا تصويري از تو نساخت كه بعد مجبور شوي آن تصوير را بشكني؟
طباطبايي: نه، به اين دليل كه فكر مي‌كنم در زمان ورود من به سينما و الان آنقدر كه اثبات كردن يك بازيگر مهم است، ورود مهم نيست. اما آن ورود براي من خيلي ورود دلچسبي بود چون با موج عظيمي از مخاطب روبه‌رو شدم و سريال موفقي بود. ولي من در زماني كه خودم را به عنوان يك بازيگر تثبيت مي‌كنم، كارهايي كه انجام مي‌دهم من را به آن موفقيت نهايي نزديك مي‌كند نه صرفاً چگونگي ورود. البته اگر من با سينما شروع مي‌كردم شايد اتفاقات بهتري برايم مي‌افتاد. اما مقوله تلويزيون تا حدودي متفاوت است. فكر مي‌كنم نوع ورود 50 درصد در موفقيت من تاثير داشته.

*زن يا مرد بودن و اساساً جنسيت چقدر در سينماي ايران و موفقيت و مطرح شدن بازيگران تاثير داشته است؟
آزادي‌ور: موفق‌تر نه به معناي موفق‌تر. شايد پركارتر شوند. اما ممكن است اين پركاري منجر به موفقيت‌شان نشود.
طباطبايي: من فكر مي‌كنم محدوديت‌هايي كه براي زن در سينماي ايران وجود دارد از جمله پوشش، آرايش و... موفقيت زنان را محدود مي‌كند. يعني بازيگران در قاب چهره و بيان محدود مي‌شوند و عملاً نمي‌توانند از بدن‌شان درست استفاده كنند. به دليل اينكه ما اين محدوديت‌ها را در مورد جنسيت زن در سينماي‌مان داريم دست و پايش بيشتر بسته است و نمي‌تواند آن ايده‌آلي را كه مردان در سينماي ايران بازي مي‌كنند، ارائه دهد. به همين دليل نمي‌توانم بگويم نمي‌توانند موثر باشند. چون فكر مي‌كنند تا حدودي در موفقيت دخيل است. يعني فكر مي‌كنم اگر مرد بودم و اين آزادي عمل را داشتم قطعاً بازيگر بهتري بودم تا يك زن با اين پوشش.

*بعضي‌ها هم به محافظه‌كاري اشاره مي‌كنند. اين نگاه چه تاثيري در روند بازيگري دارد؟
آزادي‌ور: محافظه‌كاري يعني همان كاري كه من الان شخصاً انجام دادم. يعني من در مصاحبه‌ام هم دارم همان محافظه‌كاري را مي‌كنم چون اگر محافظه‌كاري نمي‌كردم راحت مثال مي‌زدم و راحت نام اشخاص را ذكر مي‌كردم. ولي فكر مي‌كنم اگر آن كار را بكنم ممكن است نام بياورم و به گوش كسي برسد. اگر قرار باشد يك اتفاق خوب در آينده برايم بيفتد ممكن است آن را از دست بدهم. پس سعي مي‌كنم حرف‌هايم را تا حدودي سانسور كنم.

*به نظر تو در سينماي ما اشخاص محافظه‌كار موفق‌ترند؟
آزادي‌ور: فكر مي‌كنم موفق‌ترند چون يك سياستي را پيش مي‌گيرند.

*فكر نمي‌كني يكسري از بازيگرها با هوشمندي و بدون محافظه‌كاري خودشان را مطرح كردند و موفق شدند؟
آزادي‌ور: نه، در آن هوشمندي باز هم محافظه‌كاري هست. آن شخص با هوشمندي محافظه‌كاري مي‌كند اما ممكن است من عقلاني و به يك شكل ديگري محافظه‌كاري كنم.

*يعني تو ترجيح مي‌دهي محافظه‌كار باشي، يعني يكسري چيزهايي را كه مي‌بيني نبيني، بعضي چيزها را نشنيده بگيري و يكسري حرف‌ها را نزني.
آزادي‌ور: بله، به خاطر اينكه تجربه به من ثابت كرده كه بايد اين‌گونه باشم.
طباطبايي: اگر محافظه‌كاري اين باشد كه شما راجع به فلان خانم يا آقاي بازيگر حرف نزني، اساساً در زندگي‌ات هم نبايد اين كار را بكني. اصلاً كاراكتر و شخصيت آن آدم به ما ربطي ندارد. من به شخصه اصلاً موافق محافظه‌كاري نيستم چون هيچ وقت به روابط شخصي افراد كاري ندارم و حرفي نمي‌زنم كه كسي به او بر بخورد يا نخورد. من راجع به چيزي كه به من مربوط مي‌شود حرف مي‌زنم و راجع به مباحثي صحبت مي‌كنم كه به آنها اعتقاد دارم. تلاشم اين است كه همه چيز ارتقا پيدا كند يعني به نظرم با اين نگفتن من و نگه داشتن در دلم يا محافظه‌كاري اتفاق پيش‌برنده‌اي نمي‌افتد.
» ادامه مطلب

اظهارات مجید مجیدی در خصوص بزرگ‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران

همشهری ماه در شماره جدید خود گفت وگویی اختصاصی با مجید مجیدی کارگردان مطرح سینمای ایران انجام داده است. متن کامل این گفت وگو به شرح زیر است:

باهر متر و معیاری ساخت فیلم تاریخی، آن هم درباره دوران کودکی پیامبر اسلام در کارنامه فیلمسازی شما، بی‌سابقه و نمایانگر دوران جدیدی است. چه شد که جذب چنین فیلم و مضمونی شدید؟
دلایل مختلفی در این خصوص وجود دارد. البته اگر بخواهیم مروری بر آثار من داشته باشیم، ردیابی یک مسیر مشخص و یک مضمون واحد قابل مشاهده است. شاید از لحاظ فرم و ساختار، فیلم پیامبر متفاوت به نظر برسد اما از نظر نگاه واحد و مضمون کلی موجود در آثارم، یعنی همان مفاهیم معنوی و اخلاقی که در زندگی پیامبر(ص) به صورت کامل متجلی است این فیلم در ادامه مسیر فیلمسازی‌ام قرار می گیرد در واقع، اینجاتجلی همه آن کرامات انسانی و اخلاقی در وجود مقدس خود پیامبر عظیم شان خلاصه می شود. البته ساخت این فیلم به چند دغدغه مربوط می‌شود. یکی دغدغه‌های شخصی خودم و دیگری فضای شکل گرفته در طول سال های اخیر در ارتباط با پیامبر اسلام و هجمه هایی مثل هتک حرمت‌ ساحت مقدس ایشان و تصویر کردن چهره‌ای غلط و نوعا" خشن از اسلام و پیامبرعظیم الشان. این مسایل بیش از پیش ضرورت پرداختن به زندگی پیامبر و تصویر کردن روایتی صحیح از زندگی ایشان را برایم جدی می‌کرد. ضمن اینکه در طول این دورانی که از عمر سینما گذشته،خوشبختانه پرداختن به ابعاد مختلف زندگی سایر پیامبران (به ویژه در ادیانی چون مسیحیت و یهودیت) کاملا مورد توجه بوده و فیلم‌های فراوان و بسیار معروفی هم درباره این پیامبران ساخته شده است . حتی در مورد بودا نیز آثار زیادی ساخته شده ، وهمه صرفاآن فیلم را به یاد می‌آورند که آن فیلم هم بیشتر به یک برهه از زندگی پیامبر توجه کرده و به نوعی تصویرگر جنگ‌های ایشان است. بنابراین به یقین می توان گفت هیچ تصویر درست و کاملی در جهان امروز حتی در جهان اسلام از پیامبر وجود ندارد. مجموعه این دغدغه‌ها و توصیه‌هایی که از طرف بعضی از شخصیت‌های طراز اول ومذهبی که در طول این سال‌ها با آنها در ارتباط بودم باعث شد که موضوع ساخت چنین فیلمی مطرح شود. الان 3 سالی است که درگیر این پروژه هستیم. یک سال صرف تحقیقات شده و 2 سال هم صرف نوشتن و نهایی کردن فیلمنامه.

اشاره کردید درباره زندگی پیامبر اسلام جز نمونه شاخص معروف آن ساخته مصطفی عقاد، دیگر فیلم شناخته شده‌ای ساخته نشده است. اخیرا اخبار مختلفی درباره ساخت فیلم‌هایی درباره زندگی پیامبر اکثرا به تهیه‌کنندگی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و کارگردانی چهره‌های هالیوودی منتشر شده است که قطعا قرائت‌های خودشان را هم خواهند داشت. این موضوع تاثیری در جلب توجه شما نداشت که چرا ما فیلمی درباره پیامبر نسازیم؟
نه این موضوع هیچگاه برای من مطرح نبوده همان طور که گفتم حدود 3 سال است که درگیر این پروژه هستیم استقبال هم می‌کنیم که در جهان اسلام نه یک فیلم بلکه ده‌ها فیلم درباره پیامبر ساخته شود و این آثار کمبود شناخت از چهره اسلام و پیامبرش را رفع کنند. به نظرم هرچقدر هم فیلم از پیامبر ساخته شود باز هم کم است چون آن قدر زوایای زیبایی در زندگی حضرت نهفته است که با صدها فیلم هم نمی توان حق مطلب را ادا کرد. البته در قالب سریال، آثاری به ویژه در جهان عرب ساخته شده اما هیچ کدام از این آثار، قابل تامل و تفکر نبوده‌اند و توجهی نیز جلب نکرده‌اند. فیلمی هم که از آن صحبت می‌کنید این اواخر تنها یک خبر در باره بودجه آن اعلام شده و دیگر حتی از سازندگانش هم اسمی نیامده و متاسفانه فکر نمی‌کنم جدی باشد.

چرا از بین مراحل مختلف زندگی پیامبر، معطوف دوران کودکی ایشان شدید؟
ما فرض را بر این گرفته‌ایم که مخاطب ما نسبت به موضوع اطلاعاتی ندارد. چراکه ما جدا از مخاطبان جهان اسلام به مخاطبان دیگر هم توجه داریم و می‌خواهیم آن‌ها را نیز جلب کنیم. اینکه اسلام چگونه شکل گرفت و برای چه بوجود آمده و در چه برهه‌ای از تاریخ این مساله اتفاق افتاده و اساسا ضرورت مبعوث شدن پیامبر جدید در چه بسترهای اجتماعی شکل گرفته، را می‌خواهیم در قالب روایت این دوران تصویر کنیم. طرح اینکه پیامبر در پست‌ترین دوره تاریخ انسان یعنی جاهلیت عمیق آن سرزمین برانگیخته می‌شود و بعد تحول عظیمی را شکل می‌دهد، خود مهم‌ترین نمود عینی معجزه اسلام است. نشان دادن این وضعیت از بدو تولد حضرت ، مرحله به مرحله، مخاطب بی‌اطلاع و بخصوص نسل‌های جوان را آشنا و معطوف به این مسئله می‌کند که اخلاق زیربنای معرفتی هر جامعه می‌تواند باشد. از منظر دیگر هم درباره این دوران مناقشه و اختلاف نظربین فرقه های مختلف اسلامی کمتر است. ضمن اینکه من اعتقاد دارم دنیای امروز هم وجه تشابه زیادی با آن دوران جاهلیت پیدا کرده است. اسم این دوران را می توان«جاهلیت مدرن» گذاشت. انبوه مصائب و مشکلات بشری در قالب جنگ‌ها و کشتارها، فروپاشی آموزه‌ها و ارزش‌های اخلاقی، بحران‌های هویتی و معرفتی جوامع مختلف و بسیاری موارد دیگر، این احساس را ایجاد می کند که صرفا شکل مسائل جهان نسبت به دوران جاهلیت عوض شده ولی محتوا همان است. وقتی از این منظر نگریسته شود درک می کنیم که هیچ چیز جز اخلاق و معنویت نمی‌تواند این شرایط را تغییر دهد. منتهی اخلاق و معنویتی که نه بر مبنای تعاریف اشخاص بلکه مبتنی بر قرائت قرآن و از زبان پیامبر اسلام باشد. احساس می‌شود که این مساله ضرورت جامعه امروز است. جامعه‌ای که در آن اخلاق دیگر جایی ندارد و کرامت انسانی به شدت بی‌ارزش شده است. این مساله نشان دهنده آن است که ما از روح اصلی انسانی و معرفتی جدا شده‌ایم. پرداختن به فیلم از این منظر می‌تواند نقطه عروجی برای دنیای امروز و جامعه ما باشد و اصلا یک نقطه وحدت و وصل باشد. برای غرب هم که مدام نمایش قرائت طالبانی از اسلام را سرلوحه قرار داده است، این فیلم می‌تواند برای مردم دریچه جدیدی باشد به سوی آشنایی با تصویر متفاوتی از پیامبر و اسلام.

در منابع تاریخی و روایتی درباره دوران کودکی پیامبر اشاره‌های کمی می‌بینیم و همه انگار معطوف دوران بعثت و بعد از آن هستند.
این هم از غفلت هایی است که در تاریخ اسلام شده است. به زندگی حضرت تا پیش از بعثت خیلی کم پرداخته شده در حالی که این بخش از زندگی ایشان، از بخش‌های مهم است. بخصوص دروان کودکی که شخصیت هر انسان در آن دوران شکل می گیرد. توجه به این دوران می‌تواند بسیاری از تصورات ذهنی موجود درباره زندگی حضرت را تغییر دهد. این مساله که وجوه آسمانی حضرت در کنار اعمال عادی انسانی وی قراردارد و ملموس بودن این لحظات، می‌تواند برای مخاطب بسیار جالب و تاثیرگذار باشد. ما در این بخش تحقیقات گسترده‌ای کردیم. از منابع و اشخاص و اساتید زیادی در حوزه‌های مختلف و از کشورهای گوناگون بهره گرفتیم. از الجزایر، مصر، مراکش، یمن، عراق. در واقع از همه افراد و محققانی که دستی در این موضوع داشتند استفاده کردیم.

از منابع و محققان داخلی چطور؟
بله. در داخل کشور هم با بسیاری از اساتید در زمینه‌های مختلف صحبت شد همچنین از علما، مراجع تقلید، عرب شناسان، محققان، زبان شناسان و تاریخ شناسان فراوانی بهره گرفتیم.به دلیل نیاز فیلمنامه، ما به چند دسته از صاحبان علم رجوع کردیم. در یک بعد به مراجع و علمای طراز اول نیاز داشتیم که بتوانیم از کلیت کار برداشت درستی داشته باشیم، لذا از نظرات بسیاری از مراجع بهره گرفتیم. مرحله به مرحله این ارتباط ادامه یافت و تا نهایی شدن فیلمنامه نیز ادامه خواهد داشت. بخش دیگر سراغ کسانی رفتیم که علم زبان و ادبیات عرب می‌دانستند. برای اینکه ما باید فرهنگ آن دوره اعراب که عمدتا شفاهی بود را می‌شناختیم . مثلا بسیاری از نکات تاریخی و آداب و رسوم و سنن آن ها در قالب اشعار آن دوران بیان شده است. گروهی از تاریخ‌ دانان بویژه کارشناسان تاریخ اسلام هم طبعا طرف تحقیق ما بودند از سوی دیگر کسانی هم که به نوعی عرفان اسلام را می‌دانند طرف مشورت بودند. تمام این افراد در شکل‌گیری ساختمان کار به ما کمک کردند و می‌کنند. در مرحله بعد نیز از نظرات کسانی که فرهنگ و مردم‌شناسی عرب را می‌دانند بهره گرفتیم. گروهی نیز اصولا جزئیات زندگی اعراب را برای ما شرح دادند. اتفاقا تاثیر این ظرایف در شکل‌گیری وباورپذیری نهایی کار بسیار زیاد است. حلقه‌های مختلف در تخصص‌های مختلف در کار تحقیقات این پروژه با ما بودند و هستند.

اشاره کردید که درباره دوران کودکی اختلاف بین مذاهب اسلامی کمتر است اما به هرصورت بعضی افتراق‌های وجود دارد. فیلم قرار است در نهایت به کدام مذهب در روایت زندگی پیامبر نزدیک باشد؟
فیلم روایت جامعی از دوران کودکی حضرت ارائه خواهد داد. ما همه تلاشمان را می‌کنیم که جوهره اصلی شخصیت و رسالت پیامبر را که همان تبلور کرامت انسانی و اخلاق است را به تصویر بکشیم. ما بر این وجوه تاکید می‌کنیم و در روایت این دوران به فصل مشترک‌های مذاهب توجه داریم. این موضوع مورد توافق همه است و نقطه افتراقی در این زمینه وجود ندارد. از نمایش وجوه اغراق‌آمیز هم درباره پیامبر اجتناب داریم. موضوعی که در مورد تحقیق و صحبت با زبان‌شناس‌ها و فرهنگ شناس‌های عرب اشاره کردم موضوع مهمی است که می‌خواهم نکته تکمیلی به آن اضافه کنم . مساله این است که در تاریخ اسلام تصویر بسیار کم است و این تاریخ بیشتر به روایت کلامی و شفاهی متکی است. درست بر عکس مسیحیت که بسیار تلاش شده تاریخ تصویری داشته باشد. همین در ارائه فرهنگ مسیحی در جهان بسیار تاثیرگذار بوده و باعث شده بتوانند نوع تفکرات و اعتقادات خودشان را در جهان به خوبی عرضه کنند. مثلا نماد صلیب را ببینید دومین علامتی است که در دنیا نزد همه افراد شناخته شده است. فرهنگ تصویری بسیار توانسته در مسیحیت تاثیرگذار باشد. این کار ما را، به مراتب سخت‌تر کرد و ما باید از فرهنگ شفاهی تصویر سازی کنیم. برای همین ما در فیلمنامه به شدت بر تصویرسازی تاکید کردیم و کاملا از روایت کلامی فاصله گرفته‌ایم. برعکس آنچه که معمولا در تمام کارهای تاریخی صورت می گیرد و همه چیز بر کلام استوار می‌شود و می‌بینید که اکثر این آثار حتی راوی هم دارند ما تلاش کردیم که وجه تصویر را در قصه بارز کنیم و فکر می کنیم این شیوه با مخاطب بهتر ارتباط برقرار می‌کند. ضمنا معتقدیم که زبان امروز دنیا، زبان تصویری است و دیگر دوره کلام گذشته است. بخاطر همین این سختی را پذیرفتیم که تاریخ شفاهی و کلامی را تا آنجا که ممکن است تصویری کنیم. این را هم در نظر بگیرید که مقاومت‌هایی در عدم پذیرش این نوع روایت در جهان اسلام همواره وجود داشته و ما باید این نکته را هم در نظر می‌گرفتیم.

پیش از این از سرمایه‌گذاری‌ کشورهای خارجی در این پروژه خبر داده و اخباری هم درباره بودجه زیاد آن منتشر شد. آیا این فیلم را باید یک تولید مشترک دانست یا آن را محصول کامل سینمای ایران معرفی کرد؟ می‌توانید اطلاعات بیشتری درباره شرکای خارجی و تامین بودجه فیلم بدهید؟
ما تصویری که از ابتدا برای خودمان در تولید این کار ترسیم کردیم این بود که یا این کار را انجام نمی‌دهیم یا اگر انجام می‌دهیم باید در بهترین شکل ممکن باشد. خیلی جفاست که اولین فیلمی که درباره پیامبر در ایران کار می‌شود، شکل خوبی نداشته باشد و به نوعی سرهم بندی باشد. برای همین از روز اول قرار گذاشتیم که از همه ظرفیت‌های داخل و خارج کشور در همه حوزه‌ها چه اقتصادی، چه تکنیکی، چه عوامل و چه امکانات و ... استفاده کنیم. ابتدا بسیار سخت به نظر می‌رسید اما درادامه اتفاق‌های بسیار خوبی افتاد. ما با این نگاه کلان وارد عرصه شدیم و اصلا توجه نکردیم که چقدر سرمایه باید جذب شود. البته برآوردی از هزینه ها داشتیم ولی نگران این نبودیم که بودجه و هزینه به چه نحو تامین خواهد شد. حالا بعضی‌ها می‌خواهند مقایسه و شبیه سازی بکنند که به نظرم نگاه بسیار سطحی و جفاکارانه‌ای است. برای مثال همین خبر بودجه 30 میلیون دلاری فیلم نوعی برخورد سطحی با این پروژه است بحث مادی در این موضوع را اگر ناصواب تلقی نکنیم قطعا نمی‌توانیم منکر جفا بودن آن باشیم. ما نمی‌توانیم این پروژه را در مقیاس پروژه‌های معمولی سینمای ایران تعریف کنیم بلکه سعی داریم تمام توان و سرمایه موجود را به بهترین شکل ممکن برای ساختن فیلمی در شان حضرت جذب وبه کار بگیریم. البته به شکل طبیعی فیلم را می توان محصول مشترک دانست اما اصل آن ساخته سینمای ایران است. من از شرکای خارجی در این مرحله چون ملاحظاتی هست و تعدادی هنوز قطعی نشده‌اند، نمی‌توانم نامی ببرم. در واقع ما رفتیم و روی کل امکانات دنیا حساب کردیم. البته این فیلم حاصل خلاقیت و هنر ایرانی است. کارگردان ایرانی دارد. مولفش ایرانی است. از این جهت یک فیلم ایرانی است. از جهت دیگر که عرض کردم متعلق به کل دنیا است. پس فیلم باید در اندازه و به زبانی ساخته شود که مخاطب جهانی را جذب کند و با آن ارتباط برقرار کند. این مسائل ما را موظف می کرد و می‌کند که در چارچوب‌های معمول قرار نگیریم. اینکه مثلا بودجه فیلم چه مقدار است . بودجه فیلم به اقتضای حاصل فیلم خواهد بود و الان نمی‌توان آن را مشخص کرد. ما باید بودجه ای برای شروع فراهم می‌کردیم که به خاطر وجود شخصیت مبارک حضرت و موضوع فیلم افراد فراوانی در خارج و داخل از شخصیت‌های حقیقی و حقوقی علاقمندند در ساخت فیلمی درباره ایشان سهمی داشته باشند و کمک کنند. عده‌ای حتی در قالب نذر و تکلیف در تولید فیلم و تامین هزینه‌های فیلم و ارایه خدمات جلو آمده‌اند. ما به اقتضای وضعیت نهایی فیلمنامه و نیازمندی‌های موجود به یک حداقل بودجه رسیدیم و الان در این مرحله هستیم. یعنی در مرحله تعیین طراح صحنه و دکور فیلم، جلوه‌های ویژه و تعیین عوامل هستیم تا چشم‌انداز روشن‌تری از هزینه‌ها نیزبدست آید. در مرحله بعد این امکان برای مشتاقان و صاحب‌سرمایه‌های بین‌المللی، عمدتا از جهان اسلام وجود دارد که برای مشارکت در پروژه سهیم شوند. ما برای هر فرد و نهادی که علاقمند به مشارکت در پروژه است، امکانش را فراهم کرده‌ایم و به همین شکل هم پیش خواهیم رفت. این در حالی است که ما مرحله توزیع و پخش را هم داریم که آن هم بودجه بسیار زیادی به اندازه تولید را در برمی‌گیرد. آنچه در حال حاضر مشخص است این است که ما حداقل بودجه لازم را تامین کرده‌ایم و کار شروع شده است. هم اکنون در مرحله بسط و گسترش دادن فیلمنامه هستیم و تا یکی دو ماه آینده هم این مرحله تمام می‌شود و پیش‌تولید آغاز خواهد شد. در شروع این مرحله، اطلاعات و ما به ازاهای ما برای رسیدن به نتیجه نهایی کامل و بودجه شکل مشخص‌تری خواهد شد.

سینمای ایران باوجود تمام تلاش‌های قبلی هنوز نتوانسته نمونه موفقی در ساخت فیلم‌ با کشورهای دیگر داشته باشد. اساسا در ظرفیت سینمای ایران ساخت چنین فیلمی را می بینید؟
من معتقدم ظرفیت سینمای ایران خیلی بیشتر از میزان فعلی است. در بعد وجود هنرمندان توانمند و خلاق و علاقمندان و مخاطبان بالقوه ما کمبودی نداریم. مشکل در نوع نگاه کلان و مدیریت فرهنگی است که سینمای ایران نتوانسته به ظرفیت‌های حقیقی‌اش برسد و بیشتر از همین ناحیه ضربه خورده‌ایم. نگاه مدیران در چارچوب‌های دولتی و محدود قرار گرفته و همین باعث شکل‌گیری شرایط فعلی شده است. من بارها در مناسبات مختلف گفته‌ام که سینمای ایران یک ظرفیت بالقوه دارد و هر چه که از عمرش می‌گذرد ما این گنجینه و توانمندی را داریم از دست می‌دهیم. دهه 90 اوج بالندگی سینمای ایران در جهان بود و ما به خوبی نتوانستیم از این امکان که بوجود آمد استفاده کنیم و همپای موفقیت‌ها، ظرفیت‌های سینمای مان را بیشتر کنیم و بتوانیم این سینما را مجهز به امکانات روز و بازارهای جهانی کنیم. من دلیل فاصله گرفتن از آن دهه را غفلت مدیریت‌ها و سیاست گذاری‌های کلان فرهنگی می‌دانم. پرداختن به موضوعات حاشیه‌ای و فرعی در سینما، تنزل این رسانه را باعث شده در حالی‌که الان از نظر نیروهای انسانی در طلایی‌ترین دوره سینمای کشور به سر می‌بریم. این خودش یک سرمایه بسیار گرانبهاست که بهره‌برداری درستی از آن نمی شود و حتی به سمت منزوی کردن این نیروها هم پیش می‌رویم. همیشه گفته‌ام که محدود کردن هنرمند یا به نوعی فرمول، نسخه و یا دفترچه نوشتن برای وی حاصلی به بار نخواهد آورد. تعیین تکلیف برای هنرمند نتیجه‌اش همین شرایط فعلی و مهجور ماندن ظرفیت‌ها است. معتقدم این پروژه می‌تواند برکات زیادی برای سینمای ایران داشته باشد و سطح سینمای مان را چند پله بالاتر ببرد و همچنین باعث خودباوری در سینما شود. این فیلم می‌تواند گام بلندی در راستای جهانی کردن سینمای ایران باشد تا از امکانات روز دنیا برای ارایه اعتقادات و باورهایمان به جهانیان بهره گیریم. در همین ابتدا در موضوع جلوه‌های ویژه رایانه‌ای می‌توانیم از نیروهای مستعد موجود در کشور بهره گیریم تا زمینه جهانی شدن آن هارا فراهم کنیم این نیروها اگر امکانات روز دنیارا در اختیار بگیرند می‌توانند حرف های زیادی برای گفتن داشته باشند اما متولیان اصلی که باید راه و مسیر را برای تعالی آنها فراهم کنند درگیر مسائل حاشیه‌ای و پیش پاافتاده هستند. متاسفانه وقتی هم که فرهنگ آلوده به مسایل سیاسی می‌شود دیگر بدترین شرایط پیش می‌آید و همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

اینطور که من متوجه شدم پس این فیلم تولید بخش خصوصی سینمای ایران است اما از امکانات بین‌المللی و عوامل خارجی در تولیدش استفاده می‌شود.
دقیقا.

خب چند درصد از عواملش قرار است خارجی باشند؟ آیا به شکل معمول اینگونه فیلم‌ها مذاکراتی با بازیگران شناخته شده خارجی یا عوامل مطرح دیگر در زمینه‌های چون طراحی صحنه و فیلمبرداری و تدوین و موسیقی انجام شده است؟
ما با توجه به نیازهای پروژه که اشاره شد این مسایل را در نظر می‌گیریم نه پیش فرض‌های دیگر را. برای این محصول تالیفی سینمای ایران، هرجا که لازم ببینیم نیاز به فرد متخصص دارد، از آن استفاده می‌کنیم. ما از توانایی‌های داخلی هم قطعا استفاده خواهیم کرد. اما مهم خودباوری‌ است که امروز این درک کم شده است. وقتی ارتباط ما با بدنه سینمای غرب برقرار شد ابتدا این ارتباط در قالب جشنواره‌ها صورت گرفت که ویژگی‌های خاص خود را داشت اما بعدها که با دست اندرکاران سینمای غرب مواجه شدیم دیدیم آن قدر ستایشگر سینمای ایران هستند که می‌توانیم در یک موقعیت برابر با آنها صحبت کنیم و حتی در حوزه‌هایی هم برتر باشیم. این مساله همیشه پنهان بوده و هیچ وقت بررسی دقیق و جامعی نشده است. به دلیل جایگاه سینمای ایران است که وقتی موضوع فیلم پیامبر مطرح می‌شود نه تنها دست اندرکاران سینمایی مورد نظر ما (از کشورهای غربی) حاضرند تجربیات خود را در اختیار ما قرار دهند بلکه مشارکت در پروژه را یک امتیاز برای خودشان تلقی می‌کنند. برای همین آن قدر این دامنه استقبال گسترده شد که ما هم اکنون در حال انتخاب هستیم. مثلا در حوزه طراحی صحنه ابتدا می‌گفتیم طراح صحنه فیلم «مصائب مسیح» مناسب کار ما است اما بعدا دیدیم که گزینه‌هایی بهتر از آن هم می‌توانیم در این فیلم استفاده کنیم و آن‌ها هم اعلام آمادگی کرده‌اند. اما درباره عوامل، قطعا مدیر هنری فیلم خارجی خواهد بود ولی حتما از توانایی‌های سینماگران ایرانی هم در طراحی‌ها بهره خواهیم برد و این مساله نوعی همکاری وتعامل را میان سینماگران ایرانی و دست اندرکارن طراز اول جهانی فراهم خواهد کرد. قرار است مدیرفیلمبرداری هم خارجی باشد و از مدیران فیلمبرداری داخلی هم به صورت ترکیبی استفاده می‌کنیم. در خصوص بقیه عوامل نیز هم اکنون در حال ارزیابی هستیم. از جمله بازیگران. در این حوزه از برخی بازیگران سینمای غرب، جهان اسلام و نیز سینمای خودمان استفاده خواهیم کرد البته چند بازیگر سرشناس جهان عرب نیز در این پروژه حضور خواهند داشت. از غرب یک یا دو نفر بازیگر مد نظر داریم همچنین از بازیگرانی از کشورهای هند و ترکیه نیز استفاده خواهیم کرد. از سوی دیگر از ظرفیت‌های بازیگری خودمان هم استفاده می‌کنیم. حتی چهره‌های جدید و توانای شهرستانی را هم مورد توجه قرار خواهیم داد در واقع یک شناسایی و انتخاب کلی را در کل کشور شروع کرده‌ایم و در این مسیر توجه ویژه‌ای به بازیگران تئاتر شهرستان‌ها داریم تلاش می کنیم تا از همه توانمندی‌ها موجود کشور در حوزه بازیگری بهره گیریم.

بعد از اعلام خبر ساخت فیلم اخیرا برخی از مدیران سینمایی کشور گفته‌اند که این فیلم هم باید مانند تمام آثار دیگر سینمای ایران مراحل معمول اخذ مجوز را طی کند. آیا شما درخواست پروانه ساخت داده‌اید؟
ما هیچ گونه مشکلی با آنچه که در قانون تعریف شده نخواهیم داشت و به آن عمل خواهیم کرد. اما معتقدم که این دولت علاقه‌ای به کمک به چنین فیلم هایی نداردچرا که اگر علاقمندبود به زعم من به جای این برخورد و رفتار، می‌بایست به استقبال پروژه می‌آمد و حتی برای رفع موانع و مشکلات آن به عنوان فیلمی افتخارآمیز برای کشور، علاقه نشان می‌داد. اما قطعاما نمی‌توانیم متکی به امکانات محدود دولت که هیچ تناسبی با نیاز این فیلم ندارد باشیم البته از همه استعدادها و قدرت هنری نیروی انسانی سینمای ایران استفاده خواهیم کرد. و تلاش داریم که از طریق این کار امکانات زیادی به بخش خصوصی سینمای ایران و خانواده‌اش تزریق کنیم. اصلا همین تنگ‌نظری‌ها در بخش مدیریتی باعث شده ما در همین حد باقی بمانیم. من جسته گریخته شنیدم که در برخی جاها صحبت‌هایی شده و مسایل خاصی مطرح شده که در راستای همراهی با این پروژه نیست، شما این زاویه دید را با زاویه دید مردم مقایسه کنید. بعد از اینکه خبر شروع این پروژه را اعلام کردیم با واکنش‌های مثبت زیادی از سوی مردم رو به رو شدیم. مثلا بنایی از یکی از شهرهای کشور با من تماس گرفت که آقای مجیدی وقتی خواستید دکور مکه را بسازید من همراه تمام عواملم حاضرم بیایم و بدون چشمداشت مالی کمک کنم یا مهندسی نامه فرستاده که من کارخانه تولید لوازم فنی دارم و حاضرم به هر شکل در کنار کار باشم. یا تعدادی آمده‌اند و مبالغی را که می‌گویند برای این پروژه کنار گذاشته‌اند به ما بدهند. مبالغی که بسیار ارزشمند و دلگرم کننده هستند و نمایانگر تفاوت نگاه‌های معرفتی افراد هستند. در ابعاد جهانی هم اکنون 10 کشور برای پیش خرید این فیلم اعلام آمادگی کرده‌اند که این اقدام وارقام پیشنهادی کاملا بی سابقه است.

پروژه هم‌اکنون از نظر تولیدی در چه مرحله‌ای قرار دارد؟ چه زمان فیلمبرداری آغاز می‌شود؟ پیش‌بینی آماده‌سازی نهایی آن برای چه سالی است؟
انشاا... پیش تولید ما حدود دو ماه دیگر آغاز می‌شود. مطالعات تولید فیلم تمام شده و تقریبا ترکیب نهایی عوامل تا یک ماه دیگر مشخص می‌شود همچنین ویرایش سوم فیلمنامه در حال اتمام است اما تا زمانی که فیلم مقابل دوربین برود، تکمیل آن ادامه خواهد یافت و محدودیتی در این باره نگذاشته‌ایم.همچنان فیلمنامه توسط افراد مختلف خوانده و نظرات مناسب در آن اعمال می‌شود. ساخت و سازها را هم شروع می‌کنیم. برنامه ما این است که دکورها به شکل ماندگاری ساخته شود که برای بقیه پروژه‌ها قابل استفاده باشد. ما یک سال برای پیش‌تولید و ساخت و سازها و ابتدای سال آینده را برای شروع فیلمبرداری پیش‌بینی کرده‌ایم. بین 5 تا 6 ماه برآورد فیلمبرداری و4 تا 6 ماه هم برای بعداز فیلمبرداری برنامه‌ریزی کرده‌ایم. پیش بینی و برنامه ریزی ما این است که مجموعا تا 2 سال آینده فیلم آماده نمایش باشد. اینگونه فیلم‌ها در این ابعاد و اندازه همزمان با شروع فیلمبرداری وارد بخش مارکتینگ و پخش می‌شوند و این مراحل هم مدنظر است. به هر شکل این راهی است که ما شروع کرده‌ایم و امیدواریم دیگران بتوانند به نحو بهتری آن را ادامه بدهند.

» ادامه مطلب

یادداشت جنجالی احمد مسجدجامعی درباره «مارمولک» و «طلا و مس»

احمد مسجدجامعي نوشت: ايفاي نقش روحاني در سينماي ايران سابقه‌اي طولاني دارد و حتي در سينماي پيش از انقلاب نيز در برخي از فيلم‌ها، نقش روحاني بود اما با وقوع انقلاب شخصيت روحاني در فيلم‌هاي ايراني متحول شد، چنان كه به لحاظ شخصيت‌هاي روحاني پيش و پس از انقلاب تفاوت زيادي وجود دارد. پيش از انقلاب آنچه به عنوان روحاني در فيلم‌ها مطرح مي‌شد تصويري كليشه‌اي بود كه نقش مشخص و محدودي داشت و گاهي نيز رويكردي منفي داشت. پس از انقلاب روحانيون در فيلم‌ها نه‌تنها در قالب شخصيت‌هاي مثبت و تاثيرگذار ظاهر شدند كه در حوزه‌اي گسترده نيز فعاليت داشتند. با اين همه تا ميانه دهه 70 فيلمي درباره زندگي و خلوت روحانيون ساخته نشد. پيش از آن فيلم‌هايي درباره زندگي روحانيوني مانند مرحوم مدرس يا ميرزامسيح مجتهدتهراني يا ديگران ساخته شده بود، اما اين فيلم‌ها و سريال‌ها بيشتر زندگي اجتماعي، سياسي و ديني اين روحانيون را مورد توجه قرار مي‌داد.
سيدرضا ميركريمي با فيلم «زير نور ماه» در سال 1379 براي نخستين بار شايد دوربينش را به درون حوزه و حجره‌هاي طلبه‌ها برد و بخشي از زندگي طلبه‌ها را در فيلمش به نمايش گذاشت. اين كار از اين نظر كه تصوير كليشه‌اي و خشك حوزه‌هاي علميه را در ذهن مردم مي‌شكست، شباهت زيادي به مجموعه كتاب فرهنگ جبهه (سيدمهدي فهيمي) داشت كه تصويري صميمي از جبهه و رزمندگان مي‌داد. ميركريمي در اين فيلم هرچند به روحانيت پرداخته است، اما جوهر اصلي‌اش ارائه تفسيري رحماني از دين است و لباس روحانيت يك جور نشانه دينداري است برايش. طلبه‌اي در حالي كه آماده ملبس شدن به لباس روحانيت است دچار ترديد تناقض مي‌شود. در همين حين دزد نوجواني لباس او را مي‌دزدد و او به دنبال لباس از زندگي كساني سر درمي‌آورد كه در فقر زندگي مي‌كنند. آشنايي با اين زندگي‌ها ترديدهاي او را از بين مي‌برد. او به حوزه بازمي‌گردد و لباس مي‌پوشد، اما پس از پوشيدن لباس تصميمي سخت مي‌گيرد، زيرا راهش را يافته است.
سال 1382 در ساخته شدن فيلم درباره روحانيون سال مهمي است. در اين سال دو فيلم درباره روحانيت ساخته شد كه حائز اهميت هستند؛ فيلم مارمولك به كارگرداني كمال تبريزي كه همه آن را مي‌شناسند و اغلب آن را ديده‌اند و فيلم «او» به كارگرداني رهبر قنبري كه كمتر ديده شده است. «او» درباره روحاني روستايي است كه زندگي مشقت‌باري را مي‌گذراند، اما اين زندگي مشقت‌بار يكسره در راه خدمت به خلق خداست. او در حالي كه در بدترين وضعيت زندگي‌اش قرار دارد، امام جمعه شهر فوت مي‌كند و دنبال او مي‌آيند تا امامت جمعه شهر را قبول كند. در آن وضعيت قبول مسووليت تازه، مشكلات زندگي را حل مي‌كند. همين دچار ترديدش مي‌كند، اما در نهايت ماندن در روستا را ترجيح مي‌دهد.
فيلم مارمولك شايد پرحاشيه‌ترين فيلم سينماي ايران باشد؛ فيلمي كه به نظرم با تلقي سياسي ديده شد و در نهايت‌ فشارها بر تهيه‌كننده و كارگردانش چنان افزايش يافت كه هنوز چيزي از اكرانش نگذشته بود، با اينكه مجوز قانوني نمايش داشت و دارد، نمايش‌اش متوقف شد.
نكته جالب اينجاست كه تهيه‌كننده زير نور ماه و مارمولك يكي است؛ تهيه‌كننده باسابقه منوچهر محمدي كه كم و بيش تجربه زندگي طلبگي دارد. در هر دو فيلم و فيلم تازه‌اش «طلا و مس» دغدغه‌ها يكي است. در هر سه فيلم و به خصوص مارمولك و زير نور ماه آنچه اهميت دارد، همان تفسير روحاني از دين است و در واقع روحاني كسي است كه از طريق او اين تفسير ارائه مي‌شود.
در اين فيلم‌ها عالمان تلخ و متعصب و تندخو نيستند و خود را برتر از ديگران نمي‌بينند و در رويدادها دنبال مقصري از بيرون نيستند، بلكه خود را نيز مسوول مي‌دانند. در اين فيلم‌ها اگرچه انسان‌ها رشد مي‌كنند و تغيير مي‌كنند، اما اين رشد و تغيير ناگهاني نيست و به تدريج رخ مي‌دهد؛ معجزه‌اي ناگهاني رخ نمي‌هد.
اين تجربه ديني براي آدم‌هاي معمولي روايت مي‌شود؛ آدم‌هاي روي زمين با گرفتاري‌هاي زميني. اين فيلم‌ها مي‌خواهند روي زمين راه را نشان بدهند و همزمان كه راه را نشان مي‌دهند، هم راه پيش روي مخاطب مي‌گذارند و هم انتظارشان را از روحانيت بيان مي‌كنند.
در اين فيلم‌ها اگرچه روحانيت نقش اساسي را دارد، اما دفاع از دينداري رحماني تقدم دارد؛ .نگاه مهربان بااخلاص و فداكارانه‌اي كه به ديگران احترام مي‌گذارد و دوست‌شان دارد. دين براي آدم‌هاي اين فيلم‌ها امري بيروني و تحميل‌شده به زندگي‌شان نيست. دين در متن زندگي‌شان جريان دارد؛ ديني كه در آن از مشكل ديگران غافل نيستند و اگر غافلند همراه با داستان فيلم از اين غفلت عبور مي‌كنند.
او سومين فيلمش درباره روحانيت را نيز همين روزها به نمايش عمومي گذاشته است؛ «طلا و مس» به كارگرداني همايون اسعديان. اين فيلم درباره زندگي طلبه‌اي است كه براي درس خواندن در سطوح بالاتر با همسرش به تهران آمده و زندگي خانوادگي‌اش دچار مشكل شده است. اين مشكلات وقتي بيشتر مي‌شود كه همسرش در بيمارستان بستري مي‌شود و او بايد بچه‌داري كند. براي تهيه هزينه‌هاي زندگي و بيمارستان بايد راهي بيابد كه نهايتاً به قاليبافي منجر مي‌شود. او در آغاز اين كارها را مغاير با درس و طلبگي مي‌داند ولي رفته‌رفته توجهش به زندگي جلب مي‌شود. هر چند در اين فيلم مانند دو فيلم قبلي لباس روحانيت نقش جدي ندارد و هر كسي كه به قصد درس خواندن ترك ديار كرده است و با مشكلات دست و پنجه نرم مي‌كند هم مي‌توانست قهرمان اين فيلم باشد، اما باز هم انتخاب شخصيت روحاني آن را متفاوت‌تر كرده است.
شخصيت روحاني فيلم كه دنبال اخلاق نظري است و مي‌خواهد محضر استادي برجسته را درك كند و رنج سفر و زندگي در تهران را بر خود هموار كرده است كه به اين خواسته‌اش برسد، رفته‌رفته با گذر از مشكلات زندگي و توجه كردن به مشكل ديگران به اخلاق عملي مي‌رسد و ما مي‌دانيم كه تمام بحث‌هاي نظري در اخلاق براي رسيدن به اخلاق عملي است و اخلاق عملي مرتبه‌اي بالاتر دارد. او در واقع با توجه به زندگي رفته‌رفته درمي‌يابد آنچه را كه در درس جست‌وجو مي‌كند در زندگي هم مي‌تواند بيابد.
همسر شخصيت روحاني نيز در اين بحث نبايد ناديده گرفته شده و به حاشيه رانده شود. او نيز آدم خاصي است؛ آدمي كه براي ديگري رنج مي‌كشد. تحمل مي‌كند تا همسرش به خواسته‌اش برسد. او درد خودش را پنهان مي‌كند تا همسرش خاطري آسوده داشته باشد.
نكته ظريفي كه در اين فيلم بايد به آن توجه كرد رابطه عاشقانه بين دو نفر است. اين رابطه عاشقانه بدون اينكه از كليشه‌هاي رايج براي نشان دادن عشق و علاقه يك زن و مرد به هم استفاده كند، سرشار از رفتار عاشقانه است و عشق در تك‌تك رفتارهاي آنها موج مي‌زند.
در مارمولك دزدي سابقه‌دار براي فرار از زندان لباس يك روحاني را كه در بيمارستان بستري است، مي‌دزدد و فرار مي‌كند. آن روحاني بيمارستان در واقع چهره آرماني كارگردان و تهيه‌كننده از روحاني است؛ كسي كه هم با مردم خوب حرف مي‌زند و هم به بندگان خدا با ديده مهربانانه و همدلانه نگاه مي‌كند و خود را در مرتبه‌اي بالاتر نمي‌بيند و نمي‌داند و در عين حال اهل مطالعه هم هست.
رضامارمولك كه قصد خارج شدن از كشور را دارد، با همين لباس راهي يك روستاي مرزي مي‌شود. در راه دو بار صحنه‌هايي مي‌بينيم كه مي‌تواند از كل فيلم رمزگشايي كند؛ يك بار در قطار رضا مارمولك وقتي با لباس روحانيت مي‌خواهد كنار دختر فيلم بنشيند، آستينش (اگر اشتباه نكرده باشم بعد از اين همه سال) گير مي‌كند و نمي‌تواند و يك بار هم در پشت وانت لباسش زير پايش مي‌آيد و سكندري مي‌خورد. او خود چند بار با همين زبان طنزش مي‌گويد حيف كه اسلام دست و پايش را بسته است.
به هر حال مردم آن روستا كه منتظر رسيدن روحاني تازه هستند، او را به اشتباه روحاني پنداشته و از او استقبال مي‌كنند. او بايد وظايف يك روحاني را انجام بدهد و سوال‌هاي مردم را پاسخ بگويد، در حالي كه حتي بلد نيست نماز بخواند. اين ماجرا خود به طنزي ظريف مي‌انجامد، اما دزدي كه لباس روحانيت بر تن كرده است، رفته‌رفته تحت تاثير فضايي قرار مي‌گيرد كه با پوشيدن لباس روحانيت در آن قرار گرفته است. اين فيلم يك نوع دفاع از اسلام رحماني بود و لباس روحانيت را نيز همچون نشانه براي اين فضا در نظر گرفته بود كه هر كسي به صرف بر تن كردن آن در معرض تغيير و تحول قرار مي‌گيرد، اما عجيب بود كه اين فيلم با اين مضمون از سوي برخي سليقه‌هاي سياسي چنان معني شد كه انگار به روحانيت توهين شده است.
به نظر مي‌رسيد فيلم قرباني نگاه سياسي به سينما و اختلاف‌هايي بود كه منتقدان با دولت داشتند، وگرنه هر كس كمترين شناختي از زبان سينما و شخصيت تهيه‌كننده فيلم داشت، هرگز به مخيله‌اش خطور نمي‌كرد كه قصد توهين در ميان باشد. تماشاگران نيز اتفاقاً به پيام فيلم توجه مي‌كردند نه به معناي سياسي آن، چنان كه هنگام نمايش جشنواره‌اي آن مردم چنين برداشتي نكردند. مارمولك نشان داد فيلم ساختن در اين زمينه بسيار حساس و راه رفتن بر لبه تيغ است. كسي چون منوچهر محمدي نيز كه پيش از آن فيلم زير نور ماه را ساخته و وارد حوزه‌اي حساس شده بود، علي‌القاعده تمام حساسيت‌ها را درك مي‌كرد و اعمال كرده بود، با اين حال گرفتار چنين مصائبي شد.
» ادامه مطلب