محسن وزيري مقدم، قديميترين نقاش و حجمساز مدرنيست ايراني كه اين روزها تابلوهايش را در موزهي هنرهاي معاصر اهواز با هدف تمركززدايي هنر از پايتخت به نمايش گذاشته است، تنها در خانهاش، وقتاش را با موسيقي كه از نقاشي آن را بيشتر دوست دارد و با تابلوهاي جديد كه چشم را خيره ميكند، پُر ميكند. وزيري مقدم اين روزها از كپيكاري بسياري از اهالي هنر گلايه دارد، تابلوهايش را كپي كردهاند و به نام خود به نمايش گذاشتهاند... او نگران وضعيت آموزش هنر ايران است و اين مدت كه در شهرستانها حضور داشته است، هنرجويان آنقدر از او سوالهاي ابتدايي پرسيدهاند كه شك كرده است كه آنان تا به حال معلم را تجربه كردهاند... اين هنرمند تمام مقالههايش را كه سالها پيش در دانشگاهها ارائه كرده است، در مجموعهاي آماده كرده و براي كمك به دانشجويان قصد چاپ آنها را دارد و حالا هنوز ناشري براي كارهايش پيدا نكرده است... وزيري مقدم ميگويد:«15 فروردين با عشق براي برپايي اين نمايشگاه به ايران آمده و ميخواهد 15 خرداد هم دوباره به ايتاليا بازگردد و حالا منتظر است تا پس از پايان نمايشگاه تابلوهايش را جمع كند و در انبارش بگذارد.» خبرگزاری ایسنا در خوزستان سراغ این هنرمند رفته و گزارشی درباره او تهیه کرده که با هم درادامه میخوانیم.
خوزستان 80 سال منتظر ماند تا شاهد حضور دوباره كودكش باشد، كودكي كه امروز جهاني مشتاق اوست؛ شخصيت سال اروپا در سال 2006، شركت كننده در چهار دوره بيينال ونيز، نويسنده كتاب شيوه طراحي و انديشه و... اين روزها موزه هنرهاي معاصر اهواز ميزبان آثار محسن وزيريمقدم است.
وزيري مقدم در كتاب در دست چاپاش باعنوان «به ياد ماندهها» نوشته است:«دوران خوش زندگي در خوزستان با وجود تمام سختيهاي مربوط به آن دوران، همچون تصاوير صاف و درخشان در جلوي چشمانم قرار دارد. شايد اگر آن دوران را در خطهاي ديگر آغاز ميكردم، تفاوت زيادي با حال خود داشتم، نميدانم. بعد از سالها و نزديك به هشتاد سال كه از آن دوران ميگذرد، من امروز در اهوازم. در شهري كه يادگاران زيادي در آن نهفته دارم. خاك تفت ديده و شرجي هواي اين سرزمين هنوز همان بو را براي من دارد.»
اين هنرمند در ادامه نوشته است:«هنوز در وجود مردمان اين سرزمين همان مهماننوازي و همان خونگرميها وجود دارد. در آن شبهايي كه در ساحل كارون به ملاقات پدرم در زندان ميرفتم و براي او شام ميبردم؛ اصلاً به اين فكر نميكردم كه روزي در ساحل كارون نمايشگاهي از آثارم بهپا شود. كارون چه يادگاريهايي دارد! از غم زنجير پدر در بند، تا خوشي رهايي آثارم از زندان انبار؛ تا كي بايد هر روز به ملاقات نقاشيها و مجسمههايم در اتاقها و پستوهاي خانهام بروم؟؛ من مسافري هستم كه به مقصد نزديك شدهام و تاب و تحمل اين همه بار در اين جادهي ناهموار توان مرا ربوده است،اما شادم از لحظاتي اين چنين كه مردم بيايند و نقاشيهاي من را ببينند و لحظهاي درنگ كنند و در دل خود به اين افتخار كنند كه: «نقاش پير اين آثار روزي كودكي بود در ساحل كارون...» »
در سالن اصلي موزه هنرهاي معاصر اهواز مجموعه كهكشان، باندپيچي و بسياري آثار متفرقه ديگر قراردارند؛ آثاري متفاوت كه از درخشش ابدي يك ذهن پاك حكايت ميكنند.
او كه زندگياش رابطه كار، خلاقيت و زندگي بوده است،آورده است:«هرگاه زندگيام تهي بوده و خواستم زخمهايم را التيام دهم، كار كردهام.»
در گالري شماره 2 «مجموعه شني» به نمايش گذاشته شده است؛ مجموعهاي كه توجه جهانيان را به وزيري مقدم جلب كرد؛ تكرار خطوط، ريتم، بافت، فضا و كنتراست آثار، خيرهكننده است.
نقاش، مكاشفهاي از كودكي تا بزرگسالي را طي ميكند و آدمي را به ياد شنبازيهاي كودكيهاي خود مياندازد.
«لائوراتوركوليوري» از منتقدان معتبر ايتاليايي در مقالهاي مفصل با عنوان «جايگاه محسن وزيريمقدم در هنر معاصر»، درباره اين مجموعه مينويسد: «بر جايگذاردن علامتها و نوشتههاي ماندگار بر روي ماسه و شن همانند آن است كه به ميزاني كوچك از اسطوره آفرينش پيروي شود، كه انديشه خود را درون زمين و بر زمين، با حركتي كه پرمعنا و آني است، حك ميكند. تماس و آميزش دست با خاك يا ماسه به ريشههاي اصيل ما باز ميگردد...» .
اما جلال ستاري هم درباره اين مجموعه ميگويد: «نقاشيهاي شني به راستي بازگشتي به گذشته است، پس از گشت و گذاري دور و دراز، يعني رجعت به سبكي كه مشخصهاش خراشيدن كرانه شني با انگشت دست و نقش رگههاي شنزار شسته كنار دريا بر پرده بود. هنرمند به زبان خاص هنرش ميگفت كه ريشه در خاك سرزمين خويش دارد و در آن چنگ ميزند؛ به گمانم در پايان سير و سلوك پرفراز و نشيب دوباره، همان معني را به چنگ بازآوردهاست. هويت محسن وزيري در همين بازيافت و بازجست است و از واري چنين اشتياقي آفتابي و نمايان ميگردد، بياينكه براي بازنمودنش به تصويرگري بپردازد.»
آثار به نمايش درآمده قدرتمند هستند و حاكي از كشمكش ، هراس و نگراني؛ در عين حال سرشار از نشاط و شادابي؛ حسي دلپذير را در موزه ايجاد كردهاند. در گالري شماره 4 «مجموعه هراس پرواز» به نمايش درآمده است؛ وزيري در آثارش مخاطبش را آزاد ميگذارد تا هرگونه كه ميخواهد درباره آثار متفاوتش به قضاوت بنشيند.
«آلبرتو موراويا» نويسنده و رماننويس ايتاليايي، درباره مجموعه «هراس پرواز» ميگويد: «همزيستي فرمهاي تيز، مهاجم و پرخاشگر در كنار فرمهاي گرد، لغزنده و پروازهكننده در اين نقاشيها، بر دنياي دروني دلالت ميكند كه ميان عناصر تهديدكننده و تهديدشونده تقسيم شدهاست. ميتوان از پرواز كبوتر هراسيده در برابر داسهاي تيز و سربرافراشته، حالت رواني انساني كه در تشويش و اضطراب به سر ميبرد را احساس كرد. اين فرمهاي انتزاعي و در عين حال انساني، علامتهاي موروثي سلحشوران را به ياد ميآورد؛ اما نشان سلحشوري سنت شرقي شكسته و در بيابانها گم شده است. وزيري برخي از بقاياي معتبر اين قطعات را در نقاشيهاي خود بازيافته است.»
در جاي جاي موزه هنرهاي معاصر مجسمهها و نقوش برجسته چوب و آكرليك به چشم ميخورند؛ از اين همه عمق زندگي اين مرد شگفتزده ميشوي. مردي كه آثارش بيان حقيقتي به شمار ميرود كه با يك عمر تمرين درك شدهاست.
«جوليو كارلوآرگان» سياستمدار و مورخ ايتاليايي، درباره اين پيكرهها ميگويد: «پيكرههاي چوبين مفصلدار و متحرك را ميتوان به اسباببازيهاي موجودات دوران اوليه زيستشناختي تشبيه كرد. اينها با چنگالهاي درازشان در جهاني كه همه چيز آن غيرطبيعي شده است، جايي براي خود يافتهاند. خاطرهي كودكانه و بيش از آن صداقتي كه درساختن پيكرهها به كار رفته، باعث ميشود كه فرمهاي مهاجم، مهربان و رام جلوه كنند.»
در طبقه همكف موزه پيكره بزرگ «دگرديسي فرم» و طراحيهايش قرار دارند؛ طراحيهايي دقيق، كامل و زيبا؛ طراحيهاي مولف كتاب «شيوه طراحي» كه سالهاست منبع دانشگاهي هنرمندان ماست.
او كه معتقد است: «طراحي هدف نيست، وسيله است؛ بايد اين وسيله را به خوبي فرا گرفت.»
وقتي به طراحيها نگاه ميكنم به ياد وزيري نوجواني ميافتم كه در لالهزار با نگاه به دستهاي نقاش ارمني و طراحيهايش گريست و آرزوي خلق اينچنين طراحيهايي را در سر پروراند.
«فاطمه پرينژاد» دبير هنري نمايشگاه آثار وزيري، با بيان اينكه 180 اثر از آثار وزيري در موزه هنرهاي معاصر اهواز به نمايش درآمد، اظهارداشت: يكسري طراحيها را هم به علت بدون قاب بودن تنها در روز افتتاحيه به نمايش گذاشتيم.
او با اشاره به استقبال خوب اهوازيها از اين نمايشگاه گفت: «اصلاً فكر نميكردم هنرمندان اهوازي اينقدر مشتاق باشند. دوست دارم بيشتر در موزه باقي بمانم و در ميان سِحر نقاشيها، خنكي و سكوت غوطهور باشم؛ اما عقربهها با شتاب به ساعت 21 و تعطيلي موزه نزديك ميشوند.»
تمام مسير برگشت به خانه با خود فكر ميكنم كه خيلي وقت نداريم. اينبار هم قبل از اينكه خيلي زود دير شود، بايد براي آثار استاد بزرگ هنرهاي تجسمي موزهاي مهيا كنيم در خور شأن آثارش، تا اينقدر اين تابلوها بعد از هر نمايشگاه چندين و چندبار از كلافشان جدا نشوند وبه اين طرف و آن طرف كشيده شوند!
0 نظرات:
ارسال یک نظر