یک دهه بازیگری حمید فرخ نژاد در گفت‌و‌گویی سه ساعته؛ کلیشه کشی تو روز روشن

شاهین شجری کهن - احسان ناظم بکایی: او در چهار فیلم مهم که هر کدامشان در سال تولیدشان جایزه بهترین فیلم را گرفته اند، بازیگر نقش اصلی بوده،«عروس آتش»ساخته خسرو سینایی،«ارتفاع پست» و «به رنگ ارغوان» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و «چهار شنبه سوری» کار اصغر فرهادی. اما خودش هیچ وقت سیمرغ نقش اول مرد را نگرفت.او یک دهه قبل با بازی در «عروس آتش» همه را شگفت زدهع. واقعیت این است که فرخ نژاد در قالب مرد جنوبی عصبانی جا افتاده. یعنی همان شخصیتی که ده سال قبل به خاطر خلق آن مورد تحسین عمومی قرار گرفت اکنون به تهدیدی بزرگ برای آینده حرفه ای او در دنیای بازیگری تبدیل شده. معروف است که فرخ نژاد نقش را «باز آفرینی» می کند، یعنی شخصیتی که قرار است بازی کند را از نو می سازد. از آخرین کارهای او که این روزها همچنان بر پرده سینماها ست «دموکراسی تو روز روشن» است. او ستاره این فیلم است اما بیلبوردهای فیلم چیز دیگری می گوید. با او که این روزها سخت درگیر سریال «قلب یخی» محمد حسین لطیفی است یک دهه بازیگری او در سطح اول سینمای ایران حرف زدیم.
***
خیلی‌ها انتظار داشتند امسال سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول به شما برسد.
خب نرسید دیگر.

همان خیلی‌ها باز انتظار داشتند به داوری‌ها اعتراض کنید. به‌خصوص با آن اتفاقاتی که در شب آخر افتاد...
راستش دیگر زیاد برایم مهم نیست. شاید یک زمانی برای جایزة جشنواره بیشتر از امروز اهمیت قائل بودم. به هر حال هر بازیگری دوست دارد تحسین شود و برای بازی‌اش ارزش قائل شوند. ولی الآن برایم فرق چندانی نمی‌کند. یک جورهایی به این بازی عادت کرده‌ام. گاهی با خودم فکر می‌کنم که آیا واقعاً تحسین چنین آدم‌هایی و جایزة چنین جشنواره‌ای به این‌همه کشمکش و هیاهو می‌ارزد؟ تقریباً مطمئن شده‌ام که با خودم مشکل دارند، نه با بازی‌ام.

خب چرا اعتراض نکردید؟ آن هم با اخلاقی که از شما می‌شناسیم و این‌که همیشه برای رسیدن به حق‌تان تلاش می‌کنید.
تنها چیزی که ناراحتم می‌کند این است که چرا با آن اطمینان اعلام کردند و بعد ناگهان اسم یک بازیگر دیگر را خواندند. رفتار زننده‌ای بود. ثانیاً اعتراض کردن در این موارد فقط یک نتیجه دارد و آن هم این است که اسم چند آدم کوچک و متوسط، به تیتر رسانه‌ها و مطبوعات تبدیل می‌شود. بعد هم برمی‌دارند جوابیه می‌نویسند و خودشان را مطرح می‌کنند. یعنی اعتراض من باعث می‌شد یک عده الکی بزرگ شوند. نمی‌خواستم زیاد جدی بگیرمشان.

موقعیت حرفه‌ای شما نشان می‌دهد که نیازی به سیمرغ ندارید، چون بدون جایزه هم سالی هفت هشت نقش اول را در فیلم‌های حسابی این سینما بازی می‌کنید. ولی انکار نکنید که جایزة جشنوارة فجر برای هر بازیگری مهم است. وگرنه از کجا برای ادامة مسیر انرژی و انگیزه می‌گیرید؟
معلوم است که اهمیت دارد. من هم انکار نکردم، فقط گفتم دیگر به این بازی عادت کرده‌ام و سعی می‌کنم جدی نگیرم. ضمناً مهم‌ترین انگیزه برای من این است که کارم را به درستی انجام دهم. گاهی نقدهایی را می‌خوانم و خوشحال می‌شوم که اگر همه‌جا نادیده گرفته شوم، لااقل منتقدان با دقت و حوصله کارهایم را دیده‌اند و درباره‌اش نوشته‌اند. همین نقدها (چه مثبت و چه منفی) در کنار واکنش‌های صمیمانة مردم بهترین جایزه هستند. شعار هم نمی‌دهم.

ظاهراً اولین تجربة کارگردانی شما چندان خوش‌یمن نبوده. تکلیف «سفر سرخ» چه شد؟ امسال هم که در جشنواره نمایش نداشت.
خودم هم نمی‌دانم. این دورة چهارم است که قرار بوده فیلم در جشنواره حاضر باشد. حتی پیش از جشنواره چند نفر از مدیران رده‌بالای فرهنگی فیلم را دیدند و پسندیدند و قرار شد اکران شود. دیدید که برای فیلم تبلیغات شد، پروانة نمایش هم برایش صادر شد و در فهرست فیلم‌های جشنواره بود. ولی در آخرین روزها تلویزیون که تهیه‌کنندة «سفر سرخ» بود فیلم را به جشنواره نرساند و همه‌چیز منتفی شد.

اصلاً چرا «سفر سرخ» در جشنوارة سالی که تولید شد حاضر نبود؟
داستانش معروف است. تلویزیون چند فیلم تولید کرده بود که یکی‌اش «سفر سرخ» بود. بعد از بین همة این فیلم‌ها فقط همین یکی برای نمایش در جشنواره انتخاب شد و مسئولان تلویزیون هم گفتند که وقتی بقیة فیلم‌ها قبول نشده‌اند این یکی را هم نمی‌دهیم. مثل بعضی از قدیمی‌ها که می‌گفتند تا برای خواهر بزرگتر شوهر پیدا نشود خواهر کوچکتر را شوهر نمی‌دهیم! البته این حکایتی بود که تلویزیون روایت کرد.

فیلمتان پروانة نمایش دارد ولی بعد از ده سال هنوز اکران نشده. چرا برای اکرانش اقدام نمی‌کنید؟
والا نمی‌دانم چه بگویم.

تصمیم نداری فیلم جدیدی کارگردانی کنی؟
من که همیشه مترصد بوده‌ام، ولی باید فرصت و شرایط لازم فراهم باشد. قطعاً علاقه دارم باز هم کارگردانی کنم. چند طرح و فیلم‌نامه هم ارائه کرده‌ام که ظاهراً هنوز هیچ‌کدامشان به مذاق دوستان خوش نیامده. باید دید شرایط در آینده چگونه پیش خواهد رفت.

از اکران «به رنگ ارغوان» و بازتاب‌هایش راضی هستی؟
به هر حال همین که فیلم از توقیف درآمد، اکران شد و هیچ اتفاق وحشتناکی هم نیفتاد ثابت می‌کند که نگرانی و بدبینی مسئولان نسبت به فیلم‌های توقیف‌شده بی‌مورد است. همه دیدند که «به رنگ ارغوان» آن‌قدرها هم که می‌گفتند حساسیت‌برانگیز نیست و اصلاً چیزی نداشت که بخواهد شش سال توقیف باشد. این یک واقعیت است که فیلمی که با زایمان طبیعی به دنیا نیاید فیلم موفقی نخواهد بود. «به رنگ ارغوان» هم اگر شش سال پیش اکران می‌شد ممکن بود موفق‌تر باشد، ولی از این منظر برایم مهم بود که نشان داد با اکران یک یا ده فیلم هیچ اتفاق منفی و کنترل‌ناپذیری در سطح جامعه نمی‌افتد.

نظرتان دربارة خود فیلم چیست؟
به نظرم «به رنگ ارغوان» از لحاظ چفت بودن فرم و محتوا بهترین فیلم کارنامة حاتمی‌کیا است. بافت ملودرام آن مثل فیلم‌های قبلی پررنگ نیست و نگاهی عقلانی و خوددارانه دارد. شاید بتوان گفت متعادل‌ترین و کامل‌ترین فیلم حاتمی‌کیا است.

حتی در مقایسه با «آژانس شیشه‌ای» و «روبان قرمز»...؟
قهرمان «آژانس شیشه‌ای» نوعی قیصر انقلابی است که در بستر ملودرام رفتاری نمایشی و قهرمانانه دارد. در نوع خودش خوب است ولی تعادل و خودداری «به رنگ ارغوان» را ندارد.

بازی‌ات در «دموکراسی...» با جدیت و حتی عصبیت همراه است، اما فضایی کاملاً کمدی ایجاد می‌کند. یعنی حتی یک ثانیه هم بامزگی نمی‌کنی و رفتارت طوری است که انگار اصلاً قصد نداری تماشاگر را بخندانی. اما در دل همان رفتار عبوس و جدی، کمدی ایجاد می‌شود و تماشاگر می‌خندد. این دوگانگی از کجا می‌آید؟
معتقدم این آدم‌ها و بازیگران نیستند که باید بخندانند، بلکه موقعیت و فضای فیلم است که به خلق کمدی منجر می‌شود. مثلاً یکی از بهترین کمدی‌های تاریخ سینمای ایران «اجاره‌نشین‌ها» است. در این فیلم هیچ کس لودگی نمی‌کند و موقعیت‌ها همگی جدی هستند اما به شدت می‌خنداند و ضمناً تماشاگر را به فکر فرو می‌برد. الآن در سینمای ما کمدی جایش را به بانمک‌بازی و لودگی داده. من همیشه دلم می‌خواست به جای کمدی فیزیکی و لودگی در فیلم موقعیت کمیک ایجاد کنم. در «آتشکار» هم همین اتفاق افتاده. یعنی خود موقعیت خنده‌دار است، نه این‌که بازیگر بخواهد زور بزند تا از مردم خنده بگیرد.

*شما نقش اول «فيلم دموكراسي تو روز روشن» هستيد اما اثري از شما در بيل‌بوردها نيست. همه جا عكس و پوستر گلزار وجود دارد. از اين اتفاق ناراحت نيستيد؟
يك واقعيت وجود دارد و آن هم بازار است و بخش تجاري سينما. اين واقعيت كتمان‌ناپذير است كه رضا گلزار از نظر تجاري در جايگاه بالاتري از من قرار دارد و من به تهيه‌كننده حق مي‌دهم براي كسب گيشه اين كار را بكند اما در عين حال موافق گول زدن مخاطب نيستم؛ يعني اينكه ما تبليغاتي بكنيم كه تماشاچي به هواي ديدن گلزار بيايد اما حميد فرخ‌نژاد را ببيند اخلاقی نیست. رضا گلزار دوست عزيز من است و من به شخصيت او احترام مي‌گذارم و خود گلزار هم در اين قضيه بي‌تقصير است ولي اين كاري است كه مجریان تبلیغات فیلم‌ كرده‌اند تا فيلمش بفروشد. من در چهارچوب قرار دادم دربارة جاي اسامي در تيتراژ پيش‌شرطي داشتم كه رعايت شد. من هر چيزي را كه در چهارچوب قانوني فيلم بود گرفتم و هيچ حرفي ندارم. اين بحث را هم كه مي‌گوييد، من حق مي‌دهم به تهيه‌كننده. اما بايد در نظر گرفت كه تماشاگر هم ممکن است احساس کند که فریب خورده است. یعنی تماشاگری که برای دیدن گلزار می‌آید راضی از سینما بیرون نمی‌رود.

*اما مخاطب در تبلیغات بیرون از سالن گلزار را مي‌بيند، ولی وقتی که وارد سالن مي‌شود شما را مي‌بيند.
كاريش نمي‌شود كرد. در خيلي از كارهايي كه بوده‌ام اين‌طور بوده. طرف روبه‌رويم را طوري انتخاب مي‌كردند كه از نظر تجاري بتواند مخاطب را جذب كند. من نه تأیيد مي‌كنم نه تكذيب. بعضي مواقع جواب مي‌دهد بعضي مواقع نه. بعضی از تهيه‌كننده‌ها از حربه‌هاي تبليغاتي مثل شایعة توقيف فیلم استفاده می‌كنند، اما این نوع شیوه‌ها تا يك جايي جواب مي‌دهد؛ مثل همين «به رنگ ارغوان» كه بعد از شش سال اكران شد اما ماجراي توقيفش نهايتا 50 ميليون تومان به‌ش كمك كرد. ما بايد تبليغاتمان سمت و سوي درست‌تري پيدا كند. فيلم خوب مسيرش را پيدا مي‌كند نه پوسترش. تبليغات همان‌طور كه مي‌تواند كمك كند. مي‌تواند هم مخرب باشد.

*به «به رنگ ارغوان» اشاره كرديد. شما در اين فيلم هم بازي خوبي داشتيد. به نظرتان چرا در اكران شكست خورد؟
يك واقعيت وجود دارد؛ هر فيلمي كه از روال زايمان طبيعي‌اش خارج شود اين‌طور مي‌شود،‌ پيرامونش افسانه‌هايي به وجود مي‌آيد كه در فيلم نيست و وقتي تماشاگر فيلم را مي‌بيند در فیلم به دنبال شنیده‌هایش می‌گردد و چون آن‌ها را نمی‌یابد سرخورده مي‌شود. نصف فروش فيلم وقتي است كه تماشاگر مي‌بيند و نصف ديگرش تماشاچياني هستند كه تماشاچي‌‌هاي قبلي آنها را با تبليغ دهان به دهان مي‌آورند. ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه فرمول فروش مشخص است. چه بخواهيم چه نخواهيم فيلم‌هاي صاحب‌فكر كمتر مي‌فروشند چون تماشاچي ما دنبال پيام و شعار عميق در فيلم نيست؛ يك جامعة كسل داریم‌ كه مي‌آيد تا بخندد و حال كند. آن‌قدر در تلويزيون و اين‌ور و آن‌ور نصيحت‌ كرده‌اند كه حوصله نصيحت شنيدن ندارد. يك واقعيت ديگر اين است كه جامعه شادي نيستيم. با اين نگاه، فيلم‌هاي كمدي ما هرچند ضعيف و سخيف با فروش خوبي روبه‌رو مي‌شوند. خيلي مهم است سازنده تكليفش را بداند. راستش فيلمي مثل دموكراسي... مضمونش با پوسترش فرق مي‌كند. وقتي فيلم را مي‌بينيد داعيه فيلم معنوي را دارد اما پوسترش فيلمي تجاري را نشان مي‌دهد. اينها با هم نمي‌خواند. اين‌طوري تماشاگري كه مي‌آيد يك فيلم دختر پسري خوش‌آب‌ورنگ را ببيند با چيز ديگري روبه‌رو مي‌شود و از سالن كه بيرون مي‌رود حس می‌کند فيلم خوبي نبود. اين، خودش را نشان مي‌دهد.

*اما فيلم‌هايي مثل «درباره الي» هم هستند كه فروش ميلياردي دارند.
اين نوع سينما كه نوع سوم است خيلي هم مطلوب است اما جريان‌ساز نيست، موردي است. آرزوي هر سینماگری است كه فيلمي عميق بسازد كه المان‌هاي عامه‌پسند را داشته باشد و مردم ببينند ولي در عمل اين اتفاق نمي‌افتد. ما در سال 70 تا فيلم مي‌سازيم و الان داريم درباره حالت كلي حرف مي‌زنيم نه درباره استثناها.

*شما، هم فيلم اكران نشده داريد و هم فيلم‌هايي كه بعد از يك مدت از توقيف درآمده‌اند. اين ماجرا تاثيري رويتان نگذاشته؟
مهم اتفاقي است كه مي‌افتد. وقتي تو در جايگاه بازيگر يا كارگردان، فيلمي درست و محترم مي‌سازي، از آن به بعد از حيطه تو خارج است. اينكه توقيف مي‌شود يا بقيه چه نظري دارند به تو ربطي ندارد، تو كارت را كرده‌اي. اگر قرار باشد مدام به خط قرمزها و سانسورها فكر كني دیگر نمی‌توانی خلق کنی. اين خط قرمزها زياد است. معضل اصلي مسائل اصلي نيست. اتفاقا كارگردان‌ها اينها را مي‌دانند. معضل مسائل ريز و بعضي عقده‌گشايي‌هاست. همه خطوط قرمز و اخلاقي را مي‌دانيم. اگر بخواهيم مدام به مميزي‌ها فكر كنيم، معلوم است كه سر از كجا درمي‌آوريم.

*خيلي‌ها مي‌گويند شما يك بازيگر غريزي هستيد و عكس‌العمل‌ها و كنش‌هاي زيادي داريد كه در لحظه اتفاق مي‌افتد مثل تيك زدن و جويده حرف زدن.
ببينيد، بازيگر برای خلق یک بازی دو مرحله را طی می‌کند: يكي تكنيك و منطق و يكي هم احساس. بحث منطقي شامل انواع شيوه‌هاي ارائه نقش است كه در كتاب‌ها هم هست. بحث احساسي هم براساس داده‌هاي شخصيت و مسائل جامعه‌شناسي و روان‌شناسی و اقليم مخاطب ايجاد مي‌شود. تو اينها را از كانال خودت عبور مي‌دهي. تو بايد اين دو مرحله را يك‌جوري با هم بياميزي كه مخاطب به راحتي تو را بپذيرد.
هركس براي خودش يك روش دارد. بعضي‌ها فقط حس دارند و تكنيك ندارند و برعكس. بازيگري تكميل است كه اين دو را با هم دارد و طوري ارائه مي‌هد كه مخاطب بدون حس کردن هر دو این روش‌ها، حاصل آن را باور کند. من همیشه به تکنیک بازی نابازیگران گرایش داشته‌ام؛ به نحوی که انگار همه‌چیز در لحظه اتفاق مي‌افتد. البته شرايط در هر كاري متفاوت است، مثل كارهاي تاريخي و منظوم. ولي انتخاب‌هايم تا حالا طوري بوده كه بتوانم از اين ويژگي استفاده كنم. وقتي ضريب باورپذيري يك نقش بالا مي‌رود اين نشانه موفقيت بازيگر است. اتفاقي كه در بازي من افتاده، اسمش غريزي نيست، اسمش تكنيك بازي نابازيگرانه است؛ تكنيكي كه برخلاف تكنيك‌هاي رايج و كلاسيك سعي مي‌كند از بازي‌اي استفاده كند كه به زبان مخاطب نزديك است و باورپذيرش مي‌كند. اگر تو نقشت را باورپذير كردي، بردي.

* يعني همه حركاتتان كنترل شده است؟
همه‌اش! اما در عين حال هيچ كدم از برداشت‌هايم شبيه هم نيست. اين مشكلي است كه من با صدابردارها سر قضيه تكرار يك ديالوگ دارم. در چهارچوب هر نقش بايد چيزي را رو كني كه حس كهنگي نداشته باشد. تلفيق اين دوتا مشكل است. همزمان با اينكه تو بايد ري اكشن بازيگر مقابل و جاي كات را بداني، در عين حال از تكنيك‌هايي استفاده كني كه تماشاگر فكر كند اين اتفاق دارد در همان لحظه مي‌افتد. اين اتفاق باعث جلب اعتماد مخاطب مي‌شود و وقتي اعتماد مخاطب را جلب كردي حتی مي‌تواني به سمت اغراق بروي. وقتي شما تماشاگر را به باور رسانديد بقيه كارها ساده مي‌شود. اين خيلي مهم است كه در زمان كوتاه يك فيلم، بتواني اعتماد مخاطب را جلب كني، بعدش خيلي كارها مي‌تواني بكني. خيلي مهم است وقتي مخاطب من را در دموكراسي... مي‌بيند ديگر آن پسرعموي عصبي عروس آتش و هواپيمارباي ارتفاع پست را نبيند و سردار ستوده را ببيند و بتوانم 10-5 دقيقه اول اين را به مخاطب بقبولانم. شما اگر كار اولتان باشد همان‌قدر كه سخت است خودتان را به تماشاگر نشان بدهيد، همان‌قدر آسان است چون مخاطب هيچ پيش‌زمينه ذهني درباره شما ندارد و يك برگه سفيد هستي و سابقه ذهني در تماشاچي نداري. يك بازيگر هرچقدر جلوتر مي‌رود از يك جهاتي خيالش راحت است اما از جهات ديگر سخت است كه شبيه نقش‌های قبلي نشود و نگويند اينكه شبيه نقش قبلي‌اش است!

* يعني شما اينها را در كارگاه‌هاي آموزش بازيگري‌تان درس مي‌دهيد؟
نه، من كلاس ندارم. به هر شهرستاني که برای کار یا فیلم‌برداری مي‌روم ورك‌شاپ مي‌گذارم. بچه‌هايي كه از مركز دورند و دسترسي ندارند اين‌طوري آشنا مي‌شوند؛ مثلا در فیلم «شب واقعه» در آبادان از شهرام اسدي (كارگردان)، امير كريمي (فيلم‌بردار)، جلال معيريان (چهره‌پرداز) خواهش كردم بيايند ارتباطات در سينما را درس بدهند. در آبادان بچه‌هاي سينماي جوان را جمع كردم و قبل از اينكه مفاهيم را بگويم چيزهاي ساده مثل ارتباط عوامل، ارتباط كارگردان و گريمور را به‌شان گفتم. ما درباره اين كليات حرف مي‌زنيم. در مشهد هم سر فيلم شب و قسم به دلتنگی به کارگردانی رسول صدر عاملي با بچه‌هاي حوزه هنري جلسه گذاشتيم. من با خودم اين قرار را گذاشته‌ام كه هر جا بروم از اين جلسات بگذارم اما كلاس ثابت بازيگري ندارم. اين كار معلمي مي‌خواهد كه من بلد نيستم. قرار نيست هر بازيگری معلم خوبي هم باشد اما ورك‌شاپ مي‌گذارم تا از این طریق بتوانم به جوانانی که امکان دسترسی به مرکز را ندارند کمکی کرده باشم.

* خود شما چگونه وارد سینما شدید و کارتان را از کجا شروع کردید؟
من هنرهاي زيبا خوانده‌ام. يكي از افتخارات من اين است كه سينما را با خسرو سينايي شروع كردم؛ كسي كه سينما برايش مهم و محترم است. با آدم‌هاي حسابي زيادي كار كرده‌ام. افتخارم گرفتن جايزه از جشنواره‌هاي خارجي و فجر نيست، بزرگ‌ترين افتخارم اين است كه با سينايي كارم را شروع كرده‌ام. من سال 1368 تئاتر را در هنرهاي زيبا خوانده‌ام. همان‌جا با سميرا سينايي دختر خسرو سينايي همكلاس بودم. در ترم دوم پيشنهاد ساخت يك فيلم را دادم كه آقاي سينايي قبول كرد و باعث ساخت «دركوچه‌هاي عشق» شد. در كنار اين، دستيار كارگرداني سريال‌هاي رده پايين را انجام دادم كه البته در كنار درس‌هاي آكادميك خيلي كمك كرد. ببينيد، سينماي ما مثل مملكتمان با خيلي‌ها متفاوت است و خاص است و همين‌ها در كنار هم كمك كرد چون سر كلاس چيزي را مي‌خواني كه در واقعيت اجرا نمي‌شود. سينايي به‌م ياد داد سينما را جدي دنبال كنم.

* فكر مي‌كرديد بازيگر شويد؟
نه! الان هم فكر نمي‌كنم بازيگرم. بارها گفته‌ام دغدغه‌ام كارگرداني است. حالا نمي‌دانم چطور شده دارم در اين رشته كار مي‌كنم ولي به محض اينكه بتوانم، مي‌روم فيلم خودم را مي‌سازم. شايد چون بحث كارگرداني خيلي از بازيگري مهم‌تر است اين‌طور مانده‌ام.

* الان چي براي فيلمسازي، فيلمنامه و قصه داريد؟
آره دارم اما چندتايش را براي بقيه تعريف كردم. گفتند قربونت نمي‌خواد بقيه‌اش را تعريف كني. يك فيلمنامه بهرام بيضايي برايم نوشت به اسم «سند»‌كه حوزه هنري سرمايه نوشتنش را داد، بعد هم خودش توقيفش كرد و گفت صلاح نيست ساخته شود.

*خب، يك فيلم كم هزينه جمع و جور بسازيد؛ فيلمي كه خودتان همه كارش را بكنيد.
اقتضاي قصه به تو مي‌گويد يك فيلم را در يك اتاق با يك نابازيگر بسازي يا با 10هزار سياهي لشكر و دكور عظيم؛ مهم انجام كار درست است. يك فيلمنامه درباره افغانستان داشتم كه سه چهار تا دولت بايد با هم همكاري كنند تا امكان ساختنش فراهم شود. فيلمنامه مفصل هم دارم كه طرحش را به هر كي مي‌گويم فرار مي‌كند.

*خب، تو چهارچوب بنويسيد. چرا همه فرار مي‌كنند؟
يك سري چيزها برايم جذاب است اما همين‌ها براي خيلي‌ها جزء اسرار مگو است. ما سينمايمان پر از فيلم‌هاي تكراري است. نمي‌گويم نمي‌شود كار متفاوت كرد اما ایده‌های من به گونه‌ای است که خیلی‌ها آمادگی پذیرش آن را ندارند. تهيه‌كننده‌هاي خصوصي كه فرار مي‌كنند، البته به‌شان حق مي‌دهم. چيزهايي براي من جذاب است كه فعلا شدني نيست. حالا اين حرف‌ها را مي‌زنم، بعد مي‌بينيد آخرش يك فيلم معمولي ساختم. راستش دلم نمي‌آيد با كارگرداني شوخي كنم. شايد در كارنامه بازيگري‌ام كار متوسط داشته باشم اما در كارگرداني اين را نمي‌خواهم، چون آنجا خود خودم هستم. تو بازيگري مي‌تواني ضعف‌ها را بيندازي گردن كارگرداني و تدوين و قصه اما در كارگرداني نمي‌شود اشتباه كرد.

*شما در جشنواره پارسال، هفت، هشت تا فيلم داشتيد. دو تا نقش كوتاه در «بيداري روياها» و «شكلات داغ». چرا اين نقش‌ها را قبول كرديد؟
درباره نقش‌هاي كوتاه در شكلات داغ به حامد كلاهداري (كارگردان) گفتم به اين شرط مي‌آيم كه ديالوگ‌هايش را حذف كنيد در بيداري روياها هم خوشم آمد چون يك فيلم كوتاه بود كه ربطي به قصه اصلي نداشت و تاثيرگذاري در هر دو طوري است كه ديده مي‌شوند. اگر باز هم از اين نقش‌ها به‌ من پيشنهاد شود قبول مي‌كنم اما يك متاسفانه‌اي اينجا وجود دارد كه آدم‌هاي بازيگر را وقتي مي‌آورند كه نقش‌ها خوب پرداخت نشده؛ مي‌آورند تا براساس گذشته آدم بلافاصله نتيجه بگيري. در فيلمنامه نيامده فلاني بدجنس است اما چون تو قبلا از او نقش‌هاي بدجنس ديده‌اي بلافاصله مي‌گويي پس او بدجنس است. در حقيقت با تكيه بر حافظه تماشاگر اين نقش و ضعف فيلمنامه را مي‌پوشانند. نهايتا در يك فيلمنامه به نقش‌هاي اول پرداخته مي‌شود و نقش‌هاي فرعي در حاشيه مي‌مانند. با اين وضع كمتر پيش آمده نقش كوتاه خوبي را ببينم ولي اگر نقش كوتاه خوبي پيشنهاد بشود باز هم انجام مي‌دهم به شرط آنكه بفهمم اين نقش براي سازنده مهم است. اتفاقا درآوردن اين نقش‌ها سخت‌تر است؛ اينكه بتواني در سه، چهار دقيقه نقش را نشان بدهي يك جور ضرب شست است.

* شما كلي نقش متفاوت داريد. نقشي هست كه بازي نكرده باشيد؟
آره، ما در سينمايمان كم پيش مي‌آيد به يك بازيگر طنز، نقش جدي پيشنهاد بدهند اما اگر بتواند از عهده هر دو بر بيايد مي‌توانيم بگوييم كامل‌تر است. از اين منظر، من خودم سعي كردم در ژانر جنگي، كودك، اجتماعي و... تجربياتي داشته باشم. به نظرم يك بازيگر كامل مثل يك كارگردان كامل بايد بتواند در ژانرهاي مختلف بازي كند؛ يعني هم جدي كار كند، هم كودك، هم تاريخي. به همين خاطر مي‌گويم مهرجويي كامل‌ترين كارگردان سينماي ماست، چون هم فلسفي ديديم ازش، هم كمدي، هم ملودرام و تو همه‌اش هم موفق بوده. اين براي يك بازيگر هم بايد باشد. نقش تاريخي بازي نكرده‌ام. خود مختار «مختارنامه» پيشنهاد شد. همان موقع داشتيم به رنگ ارغوان را كار مي‌كرديم كه به هر شکل شرایط فراهم نشد. اين طيف متفاوت بازي مد نظرم است و اتفاقا متفاوت‌ترين نقشم در آتشكار بود. خيلي دوست دارم اين فیلم محسن اميريوسفي ديده شود. به نظرم اين نوع نگاه مهم است. در بازيگري از يك جا به بعد كه همه شناختندت، اين كشف است كه تو را نو نگه مي‌دارد. اينكه نقش را دربياوري. در حالي كه همه تو را با لهجه جنوبي مي‌شناسند با لهجه «سدهی» حرف بزني، در حالي كه همه تو را به اسم يك شخصيت زورگو، تنومند و تندخو مي‌شناسند، اما حالا در «آتشكار» يك منفعل توسري‌خور زن‌ذليل باشي. در آوردن اين تغيير و رو كم كني خودت مهم است. همين تنوع در كارنامه بازيگري چه براي بقيه و چه براي خودت است كه جذاب است. من منتظر نقش‌هاي عجيب‌تر هستم مثلا در سريال «حلقه سبز» هم يك روح بودم؛ روحي بودم كه شبیه آن را در سینمای خودمان نداشتيم. يا بسيجي «طبل بزرگ زير پاي چپ» یا پليس «صحنه جرم ورود ممنوع» که قبلاً نمونة آن‌‌ها را نداشتیم.

*اين چقدر به خودتان ربط دارد، چه قدر به فيلمنامه؟
خيلي به خودم ربط دارد.

*اما هر كارگردان روش خودش را دارد؛ بعضي‌ها سفت و سخت هستند.
من با سرسخت‌ها كار كرده‌ام. بهشان گفتم كه اجازه بدهيد كارم را بكنم والا خوب نخواهد شد. اعتمادشان را جلب كردم. جواب هم مي‌گيرند. هيچ مورد حادي هم نبوده. صحبت قبل از آغاز كارم هميشه اين بوده كه بگذارند خودم نقش را بخوانم و بازنويسي بكنم. البته بعضي‌ها هم هستند كه مي‌گويند اين و لاغير. من اقرار مي‌كنم آدم اينجور فيلمسازي‌ها نيستم. من آدمي هستم كه شخصيت را خودم مي‌پردازم و مي‌نويسم و تا حالا تجربه گفته كه درست درآمده. هيچ وقت هم نترسيدم كه كارهايم شبيه هم بشود؛ مثلا من سه تا كار كردم پشت سر هم «عروس آتش»، «ارتفاع پست» و «چهارشنبه سوري». هر سه تا نقش عصبي بود اما نترسيدم هر سه تا عين هم شود چون مهم متن است و اينكه مخاطب باور كند نقش را. اين سه تا كار آن‌قدر ارزش داشت كه در كنار هم بازي كنم اما مهم لانگ‌شات است كه بعدا همه بفهمند و يادشان باشد من مي‌توانم آنها را بترسانم، بخندانم، بگرايانم. من نترسيدم از اينكه نقش‌هاي عصبي را پشت سر هم بازي كردم. هر كس ديگر هم بود اين نقش را اين جور بازي مي‌كرد تا موفق باشد. يك آدم‌ربا در آن وضع عصبي است يا يك پسرعمو در شرايط عشيره كه مي‌فهمد دارد اشتباه مي‌كند اما درگير سنت و عقل است هم همين‌طور. اما من از اين مقطع نترسيدم. مهم اين بود كه مي‌ دانستم وقت هست كه يك آدم منفعل در «آتشكار» يا يك پدر آن‌چنانی در «همبازي» شوم. يك مقطعي اين انتقادها را به‌ من مي‌كردند اما برايم مهم نبود و رد مي‌شدم. بايد ببينيم فيلمنامه چه مي‌خواهد و آن را درست انجام بدهيم.

*اين موضوع فيلم «دموكراسي تو روز روشن» درباره چيست؟ ريا، تظاهر، برزخ؟
اين فيلمنامه را من پنج – شش سال قبل خوانده بودم براي ساخت، اما نشد. مدام رفت و آمد و شد و نشد تا اينكه در اين مقطع به عنوان بازيگر بازي كردم. به نظرم به دلیل دست به دست شدن زیاد، يك كمي بوي چندسليقگي و تغييرات پي‌درپي مي‌دهد. مي‌گفتند اصل قصه درباره سعيد حجاريان بوده كه تير خورد، بعد اعمال‌نظرهاي افراد مختلف و بازنويسي‌هاي مداوم، آن را به جايي رسانده كه سليقه‌هاي مختلف در آن داده شده.

*جالب اينجاست هر جا شما هستيد، فيلم جان مي‌گيرد.
اين چيزي است كه شما داريد مي‌بينيد من چه بگويم. خب هست ديگر. من هنر كنم بتوانم از كار خودم دفاع كنم. علی عطشانی یک کارگردان جوان با حسن نیت و دوست‌داشتنی است، ولی یک واقعیت مهم وجود دارد: اينكه بخواهيم هم حرف معنوي بزنيم و هم فروش اخراجي‌ها را داشته باشيم، باعث مي‌شود يك‌سري اتفاقات نامتجانس به وقوع بپيوندند. البته اين «دموكراسي...» با همه اين حرف‌ها مي‌تواند پايه‌اي براي فيلم‌هايي باشد كه هم حرف معنوي مي‌زنند و هم پرفروش هستند.

*شما معمولا ارتباط خوبي با نقش مقابلتان داريد و حتي باعث مي‌شويد طرف بیشتر از همیشه ديده شود.
من خودم خيلي به تمرين و بحث و گفت‌وگو با طرف مقابلم اعتقاد دارم. اگر با هم هماهنگ شويم جواب خوبي گرفته‌ايم. بعضي موقع‌ها هم این‌طور نبوده.

*اين سنت تئاتر است؛ تمرين قبل از كار و روخواني؟
ببين يك‌سري نكات در تئاتر هست كه به درد سينما نمي‌خورد اما يك‌سري چيزها دارد كه به درد مي‌خورد؛ مثل تمرين و جلسات دورخواني كه اصغر فرهادي اين كار را مي‌كند. من سعي كرده‌ام در كار خودم با نفر روبه‌رو اين اتفاق بيفتد تا بر اثر تمرين زياد بدانيم مي‌خواهيم سر صحنه چه بگوييم.

*خيلي جالب است يك بازيگر پركار نقش اول اين‌قدر پايبند به تمرين است.
من پركار نيستم. ببين من 20 تا فيلم بیشتر ندارم. يك بار سرچ كن. امسال هفت تا فيلم تو جشنواره بوده. سه تاش از سال‌هاي قبل بوده (آتشكار، به رنگ ارغوان و همبازي) دو تایش يك سكانس بوده (بيداري روياها، شكلات داغ) و دوتا فيلم هم كامل داشتم (شب واقعه و دموكراسي...) امسال يك دفعه اين‌جور شد.

*دستمزدتان چطور است؟ زياد مي‌گيريد لابد.
من هميشه مي‌گويم هر چقدر كار بهتر باشد دستمزد كمتري مي‌گيري. ببين يك بازيگر از دو جهت مي‌تواند به فيلم كمك كند يكي از جنبه مالي يكي از جنبه ارزشي. چرا رضا گلزار 90 ميليون نگيرد؟ وقتي حضورش در يك فيلم اين‌قدر در فروش موثر است چرا نگيرد؟ چرا سهم نداشته باشد؟ منطقي است. من مي‌توانم بگويم من براي فلان فيلم يك ميليارد مي‌گيرم. مي‌گويند نمي‌دهيم به همين راحتي. وقتي به يك بازيگر اين‌قدر مي‌دهند تهيه‌كننده كه از پشت كوه نيامده، مي‌داند حضور اين آدم با اين قيمت سه برابر بازگشت سرمايه دارد. چرا نبايد بگيرد؟ بايد خوب هم بگيرد. بازيگري كه مي‌آيد و ضعف‌هاي فيلمنامه را مي‌پوشاند هم بايد پول بگيرد اما نه به اندازه بازيگر تجاري.

*تا حالا شده طرف و نقش مقابلتان را خودتان انتخاب كنيد؟
هيچ‌وقت! من چه كار دارم كي هست، او بايد خودش را به من برساند. خوشحال مي‌شوم كه يك نفر كه كار برايش مهم است روبه‌رويم باشد در حد مشاوره گفته‌ام اما تعيين تكليف، هيچ‌وقت.

*نقشي بوده كه دلتان خواسته بازي كنيد؟
آره، آرزو مي‌كردم ناصر تقوايي، كليدر را بسازد و من نقش گل‌محمد را بازي كنم يا يك‌بار بهروز افخمي به من پيشنهاد داد مي‌خواهد تنگسير را بسازد و تو زار‌محمد من باش. من هنوز چشمم به در است كه فیلم‌نامه‌اش را برایم بفرستند؛ هميشه بوده از اين آرزوها.

*نسل جديد سينما را چطور مي‌بينيد؟
اتفاقا با جوان‌ها خيلي كار كرده‌ام. ما وقتي رفتيم دانشگاه، ترم بالايي‌ها مي‌گفتند پيف‌پيف اين شهرستاني‌ها آمدند دانشگاه را خراب کرده‌اند.، ما هم به سال پاييني‌ها همین‌ها را گفتيم اما واقعیت این است که اين‌قدر استعداد مي‌آيد بهتر و كامل‌تر از نسل قبل. اقتضاي نسل است. كارگردان و بازيگر خوب مي‌آيد. يك زمان شرايط فراهم بود و بهترين آثار پديد آمد. هيچ وقت كور نمي‌شود. فرهادي و كاهاني آمده‌اند. محسن تنابنده كه به نظرم يكي از بهترين بازيگرهاي ايران است آمده. حامد بهداد آمده كه واقعاً بازيگر خوبی است. اينها چند سال ديگر آدم گنده‌هاي اين نسل مي‌شوند. جايگزين مي‌شوند با نقش و نگاه خاص خودشان. موسيقي پاپ ما يك دوره‌اي از بين رفت اما حالا خيلي فعال است. اين رودخانه هست و جريان دارد. اتفاقا ويژگي هنر در نوآوري است، حسن سانسور اين است كه باز كردن فكر را در پي دارد.

*جديدترين فيلمي كه ديده‌ايد چي بوده؟
«جايي براي پيرمردها نيست» را ديدم. بازي خاوير باردم فوق‌العاده بود. اسكار هم گرفت و پادشاه اسپانيا هم جشن عمومي در کشور اعلام کرد. راستی، به نظر شما اگر یک ایرانی اسکار بگیرد ما برایش جشن عمومی می‌گیریم؟! این هم برای خودش سوالی است.
» ادامه مطلب

«ملاقات» با تجليل از «شاپور قريب» كليد مي‌خورد

فيلمبرداري فيلم سه اپيزودي «ملاقات» روز سه شنبه 15 تيرماه با تجليل از «شاپور قريب» كليد مي‌خورد. در حال حاضر اين پروژه كه سه كارگردان از سه نسل متفاوت به تهيه كنندگي «عباس رافعي» آن را مي‌سازند، در مرحله نهايي تست گريم قرار دارد و فيلمبرداري اين كار روز سه شنبه با اپيزود «ايستگاه آخر» نوشته «عباس رافعي» و كارگرداني «شاپور قريب» كليد مي‌خورد.
براساس اين گزارش، با همت و ابتكار تهيه كننده فيلم ملاقات (عباس رافعي) و به منظور احترام به پيشكسوتان عرصه سينما و ايجاد وفاق در بين سينماگران از نسل‌هاي متفاوت، همزمان با آغاز فيلمبرداري اپيزود «ايستگاه آخر» كه توسط «شاپور قريب» كارگرداني خواهد شد، در ساعت 4 بعد از ظهر روز سه شنبه 15تيرماه، مراسمي نيز با حضور جمعي از اهالي سينما كه قبلا با اين فيلمساز كهنه‌كار همكاري داشتند در منطقه پونك برگزار خواهد شد.
فيلم سه اپيزودي «ملاقات» شامل اپيزود «چسب زخم» به نويسندگي و كارگرداني «هادي مقدم دوست»، اپيزود «ملاقات» نوشته «محمود خداكريم» و كارگرداني «عباس رافعي» و اپيزود «ايستگاه آخر» نوشته «عباس رافعي» و كارگرداني «شاپور قريب» خواهد بود.
ستاره اسكندري، احمد مهران‌فر، مهدي فقيه، رامين راستاد، جمال خليلي، شروين مولائي، سياوش قاسمي، ابراهيم جهانيان و سانيا سالاري از ديگر بازيگراني هستند كه حضورشان در اين پروژه قطعي شده است.
مسعود دليري به عنوان (مدير توليد)،‌ محمدرضا ميرزامحمدي (طراح صحنه و لباس)، محمد قومي (طراح گريم)، فرامرز روشنايي (مديريت تشريفات) و شهرام متولي‌باشي (صدابردار) با اين فيلم همكاري دارند. ضمن اينكه حضور پيشكسوتان در طول پروژه مستمر خواهد بود. «ملاقات» نگاهي متفاوت و از زواياي مختلف به مسئله زندگي و مرگ است.
» ادامه مطلب

گزارش کامل توليدات سينماي ايران در روزهای داغ تابستان

سمیه علیپور: ​تولید 300 فیلم سینمایی رویایی است که مدیران کنونی سینمای ایران برای این هنر صنعت متصور شده​اند؛ رویایی که دستیابی به آن با وضعیت تولید در شرایط کنونی سینمای ایران کاملاً بعید و دور از انتظار به نظر می‌رسد. هرچند وضعیت تولید فیلم در بهار امسال در مقایسه​ با زمان مشابه در سال 1388 به مراتب بهتر و قابل قبول​تر است، اما نمی​توان با آسودگی خاطر از رسیدن به سقف تولید 300 فیلم در سال 1389 صحبت کرد.

بهاری به رنگ تولید
بهار سال 1388 به دلیل برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، وابستگی مستقیم سینمای ایران به سیاست​ها، برنامه​ها و رویکرد مدیران سینمایی، تولید و ساخت و ساز فیلم با افتی جدی روبرو شد. نگرانی​ها در مورد شرایط تولید مقطعی بود زیرا به وضوح روشن بود که بسیاری از سینماگران تولید فیلم خود را متوقف کرده​اند تا نتایج انتخابات روشن و در نتیجه آن نگاه حاکم بر سینما مشخص شود، اما حوادث پس از انتخابات باز هم زمان شروع ساخت تولیدات سینما را کمی عقب​تر انداخت و بعد از آن برگزاری جشنواره فیلم فجر و تکمیل تولیدات برای نمایش در این عرصه رقابتی،​ تولید حجم بالایی از فیلم​های سینمای ایران را به بهار سال 1389 موکول کرد. با این وجود همچنان تصور رسیدن به تولید 300 فیلم در سال با گذشت یک چهارم از فرصت ساخت که به نوعی زمان اوج تولیدات است، دشوار خواهد بود.
حدود 15 فیلم سینمایی در بهار سال 1389 وارد مرحله ساخت شدند که اغلب این فیلم​ها مرحله پیش‌تولید را از سال گذشته و در برخی موارد از دو سال قبل آغاز کرده بودند.
تصور می​شود تابستان امسال نیز براساس اطلاعاتی که تاکنون منتشر شده حدود 20 فیلم وارد مرحله فیلمبرداری شوند که نخستین نمایش اغلب این فیلم​ها طبق روال مرسوم سینمای ایران در جشنواره فیلم فجر خواهد بود.

روز رستاخیز
احمدرضا درویش، کارگردان سرشناس سینمای ایران، بعد از چهار سال دوری از عرصه کارگردانی،​ دو سال قبل پیش​تولید فیلم تازه خود را آغاز کرد. درویش که در «دوئل»​ تجربه ساخت فیلمی پرهزینه را پشت سرگذاشته بود، این بار با پروژه عظیم دیگری به سینما بازگشت.
«روز رستاخیز»​ به کارگردانی درویش که همچنان این روزها مراحل فیلمبرداری را طی می​کند،​ فیلمی با موضوع قیام عاشورا است؛ قیامی که با وجود اهمیت آن برای مردمان ایران زمین کمترین نمود را در عرصه سینما داشته و پخش مکرر «روز واقعه» ساخته شهرام اسدی در ایام محرم دلیلی است بر این مدعا.
درویش برای پروژه عظیم خود مدت​ها برنامه​ریزی کرد و دکورسازی​های این اثر بیش از یکسال و نیم ادامه داشت تا شرایطی مناسب برای ساخت فیلمی درباره امام حسین​(ع)​ فراهم شود.
نزدیک به نیمی از فیلمبرداری این فیلم در بم انجام می​شود که تاکنون نزدیک به 35 درصد آن انجام شده و گروه همچنان در این شهر کویری مشغول به کار هستند. بعد از پایان کار در بم فیلمبرداری در تهران و اصفهان ادامه خواهد داشت.
درویش در جریان فیلمبرداری این اثر حاضر به گفت​و​گو با رسانه​ها نشده، اما در اظهار نظر محدود خود در مورد جریان ساخت «روز رستاخیز» بیان کرده این کار برای نمایش در بیست​ و نهمین جشنواره بین​المللی فیلم فجر آماده شود.
پرویز پورحسینی، بابک حمیدیان ، آرش آصفی، فرهاد قائمیان، پوریا پورسرخ، حسن پورشیرازی، سروش گودرزی، حمید جدیدی، علی جاویدفر، امیر مولوی، بهنام تشکری و کورش زارعی از بازیگران این هستند که تاکنون جلوی دوربین رفته‌اند. برخی دیگر از عوامل این پروژه عبارتند از حسین جعفریان مدیر فیلمبرداری، مجید میرفخرایی طراح صحنه و لباس، محسن موسوی طراح چهره‌پردازی، یدالله نجفی صدابردار و علی قائم مقامی مدیر تولید.

آقا یوسف
علی رفیعی، کارگردان صاحبنام تئاتر ایران در سال 1382 نخستین تجربه خود را در زمینه کارگردانی سینما پشت سرگذاشت و اتفاقاً تجربه​ای موفق در این عرصه داشت. «ماهی​ها عاشق می‌شوند» او روایتی عاشقانه از زوجی بود که بعد از سال​ها با یکدیگر روبرو می​شوند.
بعد از موفقیت «ماهی​ها عاشق می​شوند» انتظار می​رفت دکتر رفیعی هرچه زودتر کار تازه خود را مقابل دوربین ببرد، اما چنین نشد. او بارها تا مرحله پیش تولید کارها رفت و فیلمنامه خود را تکمیل کرد، اما هر بار مانعی اجازه نداد تا این هنرمند پیشکسوت بتواند دومین فیلم خود را بسازد تا اینکه امسال او در سکوت خبری دومین فیلم خود را کلید زد.
«آقا یوسف» که ماجرایی مربوط به تنهایی و روابط انسانی​ دارد با حضور بازیگرانی چون مهدی هاشمی و هانیه توسلی در نقش​های اصلی بهار امسال وارد مرحله فیلمبرداری شد و همچنان رفیعی و گروهش سرگرم فیلمبرداری هستند.
دقت​نظر بالای رفیعی در تدوین فیلمش این تصور را به وجود می​آورد که نخستین نمایش اثر جدید او در جشنواره فیلم فجر باشد. او «ماهی​ها عاشق می​شوند» را نیز به دفعات به همراه واروژ کریم​مسیحی تدوین کرد تا شسته‌رفته​ترین شکل فیلم در جریان نمایش عمومی روی پرده سینما برود.
رفیعی علاوه بر نویسندگی و کارگردانی، طراح صحنه و لباس این کار را نیز برعهده دارد و محمد آلادپوش «آقا یوسف»​ را فیلمبرداری می​کند. در کنارهاشمی و توسلی، لادن مستوفی، شاهرخ فروتنیان، پگاه آهنگرانی، ستاره اسکندری، مریم سعادت، سهیلا رضوی، لیلا بلوکات و صابر ابر در این فیلم بازی می​کنند.
آنچه به عنوان خلاصه داستان «آقا یوسف» منتشر شده عبارتست از: «درباره بی‌ارتباطی آدم‌ها در دنیای امروز و زندگی بشر امروزی است. اولین نشانه‌های این بی‌ارتباطی، تنها شدن آدم‌ها و دامن زده شدن به تراژدی تنهایی انسان است.»

جرم
گرفتن نشانی از کارگردانان باسابقه سینمای ایران، در شرایط کنونی کار دشواری است. ناصر تقوایی سالهاست فیلم نمی​سازد، بهرام بیضایی دو سالی است که در مقام کارگردان حاضر نشده و در این میان مسعود کیمیایی کارگردانی است که تقریباً هر سال فیلم تازه​ای دارد تا نام او را در راس اخبار مطبوعات قرار دهد.
«جرم»​ عنوان تازه​ترین فیلم این کارگردان است؛ فیلمسازی که بعد از مدتی فاصله گرفتن از سینما باز هم به روزهای پرکاری بازگشته و از جوانمردی و رفاقت در فیلم​هایش می​گوید و این بار به جای فرامرز قریبیان یا فریبرز عرب​نیا، پولاد کیمیایی نقش شخصیت اصلی فیلم را بازی می​کند.
مسعود رایگان، داریوش ارجمند، پولاد کیمیایی، نیکی کریمی، بهاره رهنما بازیگران فیلم کیمیایی هستند. او در این کار داستانی مربوط به دوران قبل از انقلاب اسلامی را روایت می​کند و ماجرای این درام شهری باز هم داستانی مرتبط با رفاقت است. مرد از زندان آزاد می​شود و می​خواهد به واقعیتی که از او پنهان شده، پی ببرد. این کارگردان قصد دارد مانند دو سه سال اخیر فیلمش را بعد از کامل شدن راهی اکران کند و منتظر برگزاری جشنواره فیلم فجر نخواهد شد.

ورود آقایان ممنوع
رامبد جوان، فیلمساز جوان سینمای ایران سومین فیلم سینمایی خود را بهار امسال مقابل دوربین برد و این روزها با پایان یافتن مرحله فیلمبرداری مصطفی خرقه​پوش سرگرم تدوین این فیلم است.
علیرضا سرتیپی تهیه‌کننده این فیلم سینمایی است و همزمان با تدوین پرویز آبنار صداگذاری اولیه آن را انجام می​دهد. طبق اعلام تهیه​کننده نخستین نمایش این فیلم در بیست‌ونهمین جشنواره فیلم فجر خواهد بود. «ورود آقایان ممنوع» نهم فروردین‌ماه با حضور بازیگران اصلی در لوکیشن اصلی فیلم که یک مدرسه است کلید خورد.
این فیلم بر اساس فیلمنامه‌ای از پیمان قاسم‌خانی در فضایی طنز و اجتماعی ساخته می‌شود و رضا عطاران، ویشکا آسایش، پگاه آهنگرانی، مانی حقیقی ،بهاره رهنما، فلامک جنیدی، زهره حمیدی، ستاره پسیانی،حدیث میر امینی، مهرناز بیات و علی صادقی بازیگران آن هستند.
«ورود آقایان ممنوع» درباره یک مدرسه پیش‌دانشگاهی است و ارتباط دانش‌آموزان و مدیران ماجراهای طنزی را بوجود می‌آورد. رامبد جوان فیلم سینمایی «پسر آدم، دخترحوا» را آماده نمایش دارد.

دیو و دلبر
کم​توجهی به سینمای کودک در سال​های اخیر بارها و بارها اعتراض فعالان این عرصه را به همراه داشت و به دفعات پیشنهادهای متعددی برای بهبود اوضاع سینمای کودک مطرح شد تا اینکه در بهار امسال یکی از کارگردانان بنام این عرصه فیلم تازه​ای را با موضوع کودکان مقابل دوربین برد.
وحید نیکخواه آزاد بعد از مدت​ها دوری از عرصه کارگردانی فیلم کودک، بهار امسال با ساخت «دیو و دلبر» به سینمای کودک بازگشت. این فیلم داستان: «یک دیو، یک دلبر، سه پسربچه شر و معلم نازنینشان، یک دخترکوچولوی پرورشگاهی و مربی سختگیرش و دو بازیگر معروف و...» است.
این فیلم که به صورت دیجیتال تصویربرداری شد، بخش عمده​ای از مراحل ساخت را در تهران و باقی را در شهرستان لاهیجان پشت سرگذاشت.
«دیو و دلبر» پس از «علی و دنی» و «نصف مال من، نصف مال تو»، سومین تجربه وحید نیکخواه آزاد در سینمای کودک و نوجوان به عنوان کارگردان است.
فرهاد آئیش، بابک حمیدیان و بهاره رهنما از جمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند. تصور می​شود فیلم نیکخواه برای نمایش در بیست و چهارمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان که مهرماه امسال برگزار خواهد شد​ آماده شود.

هرچه خدا بخواهد
انصراف پرویز شهبازی از کارگردانی فیلم «هرچه خدا بخواهد» همزمان با فیلمبرداری آن در جزیره کیش بود. با انصراف شهبازی از کارگردانی این پروژه سینمایی نوید میهن​دوست جایگزین او شد و گروه که از 18 اردیبهشت ماه در کیش مستقر شده بودند، کار را با کارگردانی جدید ادامه دادند.
جریان فیلمبرداری این کار خالی از اتفاقات غیرمنتظره نبود. واژگون شدن قایق حامل بازیگران و کارگردان این فیلم از جمله اتفاقاتی بود که در طول کار رخ داد.
این فیلم درباره مردی است که به طرز مرموزی در جزیره ناپدیده شده و بازیگرانی نظیر ترانه علیدوستی، رضا عطاران، حامد کمیلی، سعید آقاخانی، ارژنگ امیرفضلی فرهاد اصلانی، بهاره رهنما و تینا آخوندتبار در آن حضور دارند.
نوید میهن‌دوست سابقه ساخت چند سریال داستانی، چند فیلم کوتاه داستانی و مستند را در کارنامه دارد و پیش از این در فیلم‌های «نفس عمیق» و «عیار 14» در گروه کارگردانی با پرویز شهبازی همکاری کرده است. پرویز شهبازی با وجود انصراف از کارگردانی، همچنان مسئولیت تهیه‌کنندگی و نویسندگی فیلم سینمایی «هرچه خدا بخواهد» را برعهده دارد.

پرتقال خونی
سیروس الوند که بهار امسال به عنوان رئیس کانون کارگردانان سینمای ایران انتخاب شد،​ «پرتقال خونی» را با بازی فریبرزعرب​نیا در تهران کلید زد.
محمود کلاری مسئولیت فیلمبرداری این کار را برعهده داشت و علاوه بر عرب​نیا، حامد بهداد، نیوشا ضیغمی، زیبا بروفه و ویشکا آسایش نیز در این فیلم بازی کردند. فیلمنامه «پرتقال خونی» را پیمان عباسی نوشته و بازنویسی فیلمنامه این فیلم زیر نظر سیروس الوند انجام ‌شده است. الوند فیلم​های سینمای «دست​های آلوده»، «زن دوم»، «تله»، «یکبار برای همیشه» و ... را در کارنامه دارد.

فیلم​های بهاره
«سنجاقک​های برکه سبز» به کارگردانی علی روئین​تن با حضور بازیگرانی چون روناک پوریادگار، امیر رضا زرین ‌بخش، حامد کیازال، محمدکیا صادری، آرتمیس گلبازیان، رامبد زارع، دانیال خنیاگر، آرمان جعفرزادگان، پارسا میرداماد، متین حدادپور، محمدرضا حقدوست، محمد امین اشرف پور، علیرضا میرزا حسینی، محمد رستگار، امیر حسین روزبهانی، حسین اسماعیلی، پارسا وهابی، امید بهرامی‌فر و علیرضا خضری در گیلان ساخته شد. این فیلم داستان پسر بچه‌ای هفت ساله به نام لطیف است که در خیابان‌های تهران گل‌فروشی می‌کند. او تصمیم می‌گیرد برای یافتن خانواده خود به شمال کشور برود و در این مسیر دختری جوان نیز با او همراه می‌شود.
محسن دامادی سومین فیلم سینمایی خود را بهار امسال با عنوان «ساقیات باحالات» ساخت و حسین زندباف تدوین آن را انجام داد. محمد مطیع، مژگان بیات، دانیال عبادی، ستاره اسکندری، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری، مجید یاسر و حامد بهداد بازیگران این فیلم هستند که در خلاصه داستان آن آمده است: «حاشیه شهر تهران، زمینی بی نشان، در معرض بحران، راهی برای درمان، ایجاد یک قبرستان، خصوصی، غیرانتفاعی، با نیت اخروی و سود کلان...»
جهانگیر جهانگیری نیز «کنسرت روی آب» را بهار 89 با حضور بازیگرانی چون حمید لولایی، رضا داوود نژاد، علی اوسیوند، احمد پورمخبر، زهره فکور صبور، نعیمه نظام‌دوست، حامد ملک، فرزاد فرزین، فلور نظری، پوراندخت مهیمن، اکرم محمدی، حلیمه سعیدی، هستی راد، ماندانا حیدری، اسدالله یکتا و مرتضی پرکاس (کوتاه‌ترین مرد دنیا) ساخت. فیلمنامه «کنسرت روی آب» را اشرف غلامی به نگارس درآورده‌ و مضمون آن طنزی اجتماعی است.
این فیلم داستان شخصی علاقه‌مند به هنر است که استعداد خوانندگی در موسیقی سنتی دارد و آرزو دارد روزی روی یک عرشه کشتی در خلیج فارس، درباره خلیج فارس ترانه‌ای را بخواند. داستان فیلم در مورد برآورده شدن این آرزو است که منجر به مرگ این جوان می‌شود و وقایعی که اتفاق می‌افتد داستان فیلم را تشکیل می‌دهد.
علی عبدالعلی​زاده نیز در فصل بهار «چگونه میلیاردر شدم» را در اصفهان ساخت. این فیلم داستان رضا شاکری است که مشکلات عدیده‌ای با خانه و خانواده خود دارد و با حل آن به شدت درمانده است. او برای حل این مشکلات در کوران حوادثی باورنکردنی قرار می‌گیرد و در سفری سخت و رویایی سر از دنیای دیگری درمی‌آورد. دنیایی که بودن در آن آرزوی هر انسانی است. فتحعلی اویسی، السا فیروز آذر، یوسف صیادی، مریم امیر جلالی، محمد شیری، سعید پیردوست و کاظم افرندنیا در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند.

در انتظار تولید
جمعی از کارگردانان شناخته شده سینمای ایران درصدد هستند تابستان امسال فیلم جدید خود را مقابل دوربین ببرند. از جمله این کارگردانان می​توان به رضا میرکریمی اشاره کرد. او «یک حبه قند»​ را با حضور بازیگرانی چون رضا کیانیان، مریلا زارعی، اصغر همت، فرهاد اصلانی، هدایت هاشمی، سعید پور صمیمی، شمسی فضل الهی، نگار عابدی، نگار جواهریان، ریما رامین فر و سهیلا رضوی خواهد ساخت. داستان این فیلم ماجرای خانواده​ای است که بهانه ازدواج یکی از فرزندان گرد هم می​آیند.
نیکی کریمی نیز می​خواهد سومین فیلم خود را امسال کارگردانی کند. کریمی،​ در بهار امسال زمینه ساخت فیلم جدیدش را فراهم کرد و تصور می​شد پیش از تابستان کار را کلید بزند اما بازی او در فیلم کیمیایی موجب شد تا ساخت «روایت» به تابستان امسال موکول شود. این فیلم دو بازیگر اصلی دارد که خود کریمی و شهاب حسینی نقش​های این دو شخصیت را بازی می​کنند.
ابراهیم حاتمی​کیا نیز از جمله کارگردانانی است که زمینه ساخت فیلم تازه خود را بهار امسال فراهم کرد تاکنون حضور بازیگرانی چون گوهر خیراندیش، مصطفی زمانی و رویا تیموریان در این فیلم قطعی شده است.
محمدعلی باشه​آهنگر که «بیداری رویاها»​را در نوبت پخش دارد با دریافت پروانه ساخت «دیدگاه» قصد دارد این فیلم را براساس فیلمنامه​ای از محمدرضا گوهری بسازد.
مازیار میری، کارگردانان جوان و شناخته شده سینمای ایران که سال گذشته فیلم سینمایی «کتاب قانون» را روی پرده داشت، امسال تابستان فیلم سینمایی «سعادت آباد» را مقابل دوربین می​برد. لیلا حاتمی، حامد بهداد، مهناز افشار، امیر آقایی و ... بازیگران این فیلم هستند و همایون اسعدیان تهیه​کننده آن است.
اصغر فرهادی نیز درصدد است فیلم تازه​ای را براساس فیلمنامه​ای از خود و پیمان معادی درباره مهاجرت بسازد و مسعود ده​نمکی نیز همچنان علاقمند است ماجرای «اخراجی​ها» را ادامه دهد و پیش​تولید «اخراجی​ها 3» را آغاز کرده است.
» ادامه مطلب

مصطفي زماني در گفت‌وگو با همشهری جوان: لعنت به اين جام جهاني


وحيد سعيدي - مهدي معزي: مصطفي زماني، از «يوسف پيامبر» تا «قصه پريا» مسير درستي را طي كرده، او بعد از محبوبيتي كه به واسطه نقش «يوسف» به دست آورد كاملا هوشمندانه عمل كرد و بر خلاف هم سلف هايش به هر پيشنهادي پاسخ نداد و خيلي آگاهانه فيلم هايش را انتخاب كرد تا در مسيري كه در پيش رو دارد راه را به خطا نرود. انتخاب اول او حضور در فيلمي به تهيه كنندگي علي معلم بود كه بي شك برايش به اندازه كافي برد تبليغاتي داشت، نقش يك ترويست عراقي در فيلم «بدورد بغداد» كه به زبان عربي حرف مي زد نشان از جاه طلبي زماني براي اثبات خود به عنوان يك بازيگر بود، چراكه پذيرش اين نقش نيازمند ريسكي بزرگ بود كه زماني با اتكا به داشته هايش آن را قبول كرد و از پس آن نيز به خوبي برآمد. بازي در فيلم حسن فتحي و به تصوير كشيدن شمايلي از يك قهرمان تنهاي امروزي تحسين منتقدان را برانگيخت و به دنبال آن در فيلم جديد فريدون جيراني با نام «قصه پريا» در قامت جواني معتاد ظاهر شد و حالا نيز قرار است قهرمان فيلم جديد حاتمي كيا در فيلم «بانوي شهر ما» باشد. مصطفي زماني حالا جوان اول سينماي ايران است، جوان اولي كه معتقد است كه فيلم هايش در زمان اكران قرباني شرايط بد نمايش شده اند. شايد اگر فيلم هاي او در زمره آثار پر فروش قرار مي گرفتند مي توانستيم به او لقب سوپر استار جديد سينما ايران را بدهيم بحث ما با او در همين رابطه است.

*چشم‌اندازت بعد از «آل» چه بود؟
با فيلمي شروع كردم كه مي‌دانستم پر فروش نمي شود.

*پس معتقدي كه «آل» در گيشه شكست خورده و نمي خواهي از آن دفاع كني.
ما هميشه بحث كلي مطرح مي‌كنيم و بحث كلي باعث مي‌شود كه ما فالش بزنيم. ما مي‌گوييم فيلم پرفروش. اين فيلم‌ها هر كدام ژانر دارند. اساسا اعتقاد دارم كه فيلم ژانر وحشت، فيلم گيشه نيست اما اگر آن را مقايسه كنيم با فيلم‌هايي در همين ژانر، «آل» با اختلاف زيادي فروخته است. بايد فيلم ها را در ژانر خودشان با هم مقايسه كنيم. مثلا فيلم‌هايي كه آقاي جيراني مي‌ساخت الان هم مي‌سازد. يا فيلم‌هايي كه آقاي فتحي مي سازد. مي‌توانيم با هم مقايسه‌شان كنيم. اين ها فيلم‌هاي آبرومندي هستند براي بدنه سينما. اما مثلا فيلم «شيروعسل» آرش معيريان را نمي‌شود مقايسه كرد با «كيفر». اين مقايسه غلط است.«شيروعسل» را بايد مقايسه كني با«شارلاتان». بايد مقايسه كني با «شاخه گلي براي عروس». فيلم‌هايي كه با قصه و ديالوگ‌‌هاي لمپنيسم جلو مي‌رود. مثلا« قرمز» را مي‌شود با «قصه پريا» مقايسه كرد.

*«آل» را با «پارك وي» كه مي‌توانيم مقايسه كنيم؟
آره اما شما بيلبوردهاي «پارك‌وي» يادتان هست؟

*مي‌خواهي بگويي كه آنجا بازيگر اسمي داشت ولي «آل» اين‌طوري نبود!
نه منظور من از تبلیغات زیادی بود که برای آن فیلم انجام شد، به شکلی که هر کدام از بازیگرهایک بیل بورد جدا داشتند، اتفاقی که در فیلم «دوئل» هم افتاد.

*اما در عوض مصطفي زماني را داشت كه همه مي خواستند تصور جديدش را بعد از «يوسف پيامبر» ببينند؟
آره من را داشت اما تعارف كه ندارم؛ مصطفي زماني را خيلي تلخ داشت.

*اما مصطفي زماني متفاوت را داشت.
خيلي از دوستان من شايد خوششان آمده باشد از اين فيلم ولي دوست نداشتند كه من اين‌قدر تلخ ظاهر شوم. بازي در سينما نياز به يك شيريني دارد. تفاوت آل‌پاچينو با بقيه در همين قضيه است. وقتي كه نقش دزد را هم بازي مي‌كند دوست داري برنده شود. هميشه دلت مي‌خواهد سر پليس‌ها را كلاه بگذارد. ولي بقيه اگر نقش دزد را بازي كنند دوست داريم پليس پدرشان را دربياورند. اما پاچينو نقش دزد را هم شيرين بازي مي‌كند. در «صورت‌زخمي» هر كار خلافي كه تو بگويي انجام مي دهد اما بازهم مخاطب دوستش دارد. متوجه منظورم مي‌شوي؟

*دقيقا.
اما تو نگاه كن «سينا» در «آل» خيلي تلخ است. من خودم اين تلخي را دوست داشتم به خاطراينكه كاملا از نقش«يوسف» آشنايي زدايي مي كرد.البته قبول اين نقش ريسك بود اما من به چيزي كه در فيلم «آل» مي‌خواستم رسيدم.

*آن چيزي كه مي خواستي به آن برسي چه بود همان آشنايي زدايي از شخصيت «يوسف».
يكي از اهدافم همين بود. اما شما آدم هاي باهوشي هستيد و در همان شماره بعد از جشنواره تان تقريبا به اهداف من اشاره كرده بوديد(مي خندد). همانطوريكه خودتان نوشتيد علي معلم بمب تبليغي راه مي‌اندازد. از آغاز پيش توليد تا اكران شما هفته اي نيست كه يك خبر از «آل» در مطبوعات نبينيد. فيلم هاي او فاكتور تبليغات را هميشه با خودشان دارند.

*البته يكي از آفت هاي «آل» همين هوچي گري ها بود قبول نداري؟
من اسمش را هوچي گري نمي گذارم ، اما من هم معتقدم يكي از بزرگ‌ترين ضربه‌هايي كه «آل» خورد، به دليل تبليغات بيش از حد و حواشي آن بود. اگر اين‌قدر اين فيلم بزرگ نمي‌شد، دلسوزانه به فيلم نگاه مي‌شد اما هر كس رفت دنبال ايراد مي‌گشت، چون تعريف‌ها را از بيرون شنيده بود. «آل» فيلمي بود كه اول تعريف‌هايش از بيرون رسيد. حكايت علي معلم حكايت همان ضرب المثل معروف «خياط در كوزه افتاد» است. قبل از فيلم تبليغات خوب بود اما در عرض يك هفته به تهيه كننده اعلام مي كنند كه فيلم بايد به جاي فيلم ديگري اكران شود خب اين واقعا خنده‌دار است. تو اينهمه زحمت كشيدي اما يكد فعه مي بيني همه چيز نقش بر آب مي شود. واقعا تنها اميدمان فقط به مردم بود. اينكه بيايند ببينند و به يكديگر ديدنش را توصيه كنند.

*اتفاقي كه براي طلا و مس افتاد.
آره، اما سرگروه «آل»، «آفريقا» بود؛ آلان هم سرگروه «كيفر»،« عصر جديد» است. تمام فروش‌هاي بالاي فيلم «آل» براي سينماهاي بالاي شهر ست. تمام آمارهاي فروش را نگاه كنيد بلااستثنا در روزهاي پنجشنبه و جمعه در سينما آزادي با كمبود بليت مواجه شديم. بالاخره ما حواسمان به سينماها بود. بيشترين فروش متعلق به آزادي بود. اگر سرگروه‌مان «آزادي» بود، محال بود كه كف فروشمان بيفتد، اما سينما آفريقايي كه پاركينگ ندارد وهزارتا مشكل دارد، خودت را بكشي نمي‌تواني كف فروشش را نگه داري. دقت كنيد فيلم‌هايي كه سرگروه‌شان اينهاست خيلي زود مي‌افتند. اگر «كيفر» در همين جام جهاني سرگروهش «آزادي» بود، هشت هفته را تضمين مي‌دادم كه برود؛ در همين جام جهاني.

*اگر يادت باشد سال گذشته كه با هم صحبت مي‌كرديم گفتي فيلم خوب مي‌فروشد و كاري به شرايط ندارد، مثل«درباره الی..» که اتفقا در بحبوبه انتخابات و حوادث بعد از آن اکران شد و فروش میلیاردی هم کرد.
آره هنوز هم مي‌گويم. اما آيا المان‌هاي «درباره الي» با «كيفر» برابر است؟ آنجا گلشيفته فراهاني بود و هزار تا حواشي.حالا در كنار اين بايد بگويم كه«درباره الي» يكي از بهترين فيلم‌هاي تاريخ سينماي ايران است.« درباره الي» در تاريخ سينماي ايران اتفاق است. اتفاق است كه همه منتقدين به اين فيلم راي مي‌دهند. حتي يك راي هم به فيلم ديگري نمي‌دهند. من با تو موافقم ولي آن فيلم اتفاق بود. همان فيلم اگر امسال در همين شرايط جام جهاني بود دو ميليارد مي‌فروخت چون شرايط پارسال خيلي بدتر بود. ما اينجا داريم درباره «آل» صحبت مي‌كنيم كه از آن توقع سينما داريم، از آن توقع اتفاق نداريم. تعارف كه نداريم با هم.

*اين ها به نظر من توجيه است.
نه قبول ندارم. فروش تمام فيلم‌هاي يك ماه گذشته را مرور كن، همه زمين خورند. مگر تبليغات نداشتند؟ مگر سوپراستار نداشتند؟ من احساس مي‌كنم مردم از سينما زده شده اند. شرايط به آن ها سخت گرفته شده. قيمت بليت‌ها واقعا بالاست. واقعا نمي‌فهمم كه يك خانواده چهار نفري چه‌طوري بايد سينما بروند؟ مگر قشري كه سينما مي‌روند چه كساني هستند؟ كسي مي‌رود سينما كه تفريحش سينماست. گيشه را كساني تشكيل مي‌دهند كه سينما را به عنوان تفريح نگاه مي‌كنند نه به عنوان صنعت. مگر چند نفر مي‌روند كه فيلم‌ها را رصد كنند؟ مي‌خواهم بگويم كه گيشه را كساني تشكيل مي‌دهند كه تفريح‌شان سينماست. يعني منتظر هستند پنج‌شنبه و جمعه بشود و دست زن و بچه را بگيرند و بروند سينما. كجا بروند؟ تعارف كه با هم نداريم. جاي ديگر به من معرفي كن. پارك، شهربازي و سينما و... همين! اين قشرسينما رو، قشرمتوسط است. قشر متوسط با دو تا بچه بايد 16 هزار تومان پول بليت سينما بدهد. كمي هم اگر اضافه خرج كند 25 هزار تومان برايش آب مي‌خورد. ته حقوقش مگر چقدر مي‌ماند؟ اساسا به اين چيزها دقت نمي‌شود...

*چون اين ها در تاريخ ثبت نمي شود.
دقيقا دردمن همين است. تاريخ اين چيزها را ثبت نمي‌كند. تاريخ مي گويد اخراجي ها فروخت ، اما نمي گويد به چه دليل. تاريخ نايب‌قهرمان جام جهاني را ثبت نمي‌كند. تاريخ نمي‌گويد مارادونا با دست گل زد. تاريخ مي‌گويد آرژانتين قهرمان شد.

*بله اصولا مي‌گويند تاريخ چيزي از بازنده‌ها نمي‌نويسد.
آره. واقعيت اين است. مسائلي است كه بايد بررسي كنيم تا در آينده نگوييم تاريخ... سال آينده اگر به من بگويي «كيفر» كم فروخت، من صغري كبري هم بچينم ديگر فايده‌اي ندارد. بگويم جام‌جهاني بود. همه دنيا زماني كه جام جهاني است، تعطيل مي‌شود. شبكه‌هاي سياسي هم بخش جام‌جهاني گذاشته‌اند. باور كن آلان هم من و تو هم به فكر اين هستيم كه بازي آرژانتين/ نيجريه چند چند است. ما سينمايي هستيم، اما حواس‌مان پرت جام‌جهاني نيست. همه اينها تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد اما كسي پس فردا نمي‌گويد كه «كيفر» در جام‌جهاني اكران شد. يادتان هست در مصاحبه قبلي به شما گفتم كه ما در شرايطي زندگي مي‌كنيم كه خيلي چيزها دست من و تو نيست. غيرقابل پيش‌بيني است. اگر آن شرايط و افكار تو مساعد باشد. تو مي‌تواني به آن چيزي كه مي‌خواهي برسي. همين كه تيزر به‌اش بدهيم يا ندهيم. همين كه موقع اكران چهار تا سكانس‌اش هم در بيايد... اين شرايط كه ديگر دست من نيست. من چهار تا فيلم كار كردم، دو تا فيلم من در يك فصل اكران شده، آن هم با بدترين وضعيت اكران! دو تا فيلم من جايگزين «صد سال به اين سال‌ها» و «دختر آدم، پسر حوا» شده. اين شرايط طبيعي نيست. شرايط طبيعي يعني اينكه از قبل بداني در فلان تاريخ قرار است فيلم تو اكران شود. پس مي‌تواني بيلبوردها را اجاره كني. بيلبوردها را يك ماهه اجاره مي‌دهند. نمي‌تواني همين طوري بيلبورد بگيري. كافي است كه دو هفته هم فيلمت نفروشد. ديگر نمي‌فروشد. قواعد را مي‌بيني. اين قواعد دست من نوعي نيست. من ديگر درباره «آل» بحثي ندارم. آل تمام شد و بخثش هم جداست. «كيفر» را عوام نگاه كردند و خوش‌شان آمده، پايين شهر و بالا شهر. منتقدان هم راي دادند به عنوان پرفروش‌هاي سال. يعني عوام و خواص از اين فيلم رضايت داشتند. پس ما ديگر چي كار بايد بكنيم؟ اگر نفروشد واقعا جاي بررسي دارد. زحمت 8 ماهه من در«آل» و«كيفر» فقط به خاطر شرايط اكران دارد لطمه مي‌خورد. پارسال من مي‌گفتم كه يك‌سري شرايط دست من نيست. «كيفر» هم زمان با جام‌‌جهاني اكران مي‌شود و آل هم با آن شرايط. انگار که مسوولان فیفا از قبلاز سانس های سینماهای ما با خبر بودند. تو رو خدا نگاه کن همه بازی ها افتاده تو بهترین سانس های ما ساع 16،18 و 23.

* به فروش كيفر در اين شرايط اميد نداري؟
«كيفر» هر ابزاري براي ارتباط با مخاطب دارد. همه چيز را براي مخاطب فراهم مي‌كند. نديدم كسي ناراحت باشد از كيفر. آدم‌هاي اطراف من خيلي رك با من حرف مي‌زنند. اما شرايط بيروني هم بايد بگذرد؛ طرح امنيت اجتماعي، جام‌جهاني، حواشي سالگرد انتخابات، امتحانات دانشگاه ها، كنكور بي‌تاثير نيست. كيفر هم المان‌هاي فروش را دارد و در شرايط عادي خيلي خوب مي‌فروشد. اما الان شرايط عادي نيست. هر چهار سال يك‌بار جام‌جهاني برگزار مي‌شود؛ يعني هر 48 ماه يك‌بار. 47 ماه به‌مان نخورد ولي همين يك ماه جام‌جهاني با فيلم تداخل كرد. از همين الان مي‌گويم كه قصه پريا ارتباط با مخاطبش به طاق مي‌چشسبد. فروشش هم به طاق است. همه المان‌ها را دارد. مرتضي شايسته پخش دارد. جيراني، مهناز افشار، باران كوثري با داستان بسيار محكم. حالا آن زمان جنگ جهاني سوم مي‌شود ديگر ربطي به من ندارد. اما تاريخ ثبت مي‌كند كه قصه پريا نفروخت. نمي‌گويند چه اتفاقي افتاده!

*يعني تو مي‌گويي ظهور سوپراستار در شرايط فعلي سينما منوط به يك سري شرايط است؟
آره. محال ممكن است.

*يعني الان ديگر يك سوپراستار نمي‌تواند شرايط را عوض كند. همان طور كه دموكراسي نفروخت.
مگر رضا (گلزار) سوپراستار نيست؟

*چرا.
در اين موضوع شك داريد؟

*نه. اصلا
خدا را شكر. پس چرا «دموكراسي...» نفروخت؟ آن سوپراستار را هم بايد سرجايش بگذاري. بايد علل را بررسي كنيم ديگر. اين بازيگر كه بفروش بود چرا ديگر نمي‌فروشد؟ درباره بحث سوپراستار هم بايد بگويم كه هيچ بازيگري، دوست ندارد كسي را با المان‌هاي قبل ببيند. اگر قرار باشد من سوپراستار باشم، هيچ وقت نمي گذارم بگويند مثل فلاني شدي. محال ممكن است كه چنين چيزي باشد. من اين قدر خودم را گول نمي‌زنم. از يك جنسي مي‌شوم كه مختص خودم است و از جنس ديگران نخواهم شد. محال است من جا پاي كسي بگذارم و جلو بروم. مثلا اگر آبميوه‌اي را براي بار اول خوردي و لذت بردي، بار دوم به اندازه بار اول لذت نمي‌بري! لذت بار اول هر چيزي فرق مي‌كند. ديگر المان‌هاي سوپراستار به معناي بازيگرهايي كه هستند، لذتي براي تماشاگرها ندارد. تو بايد چيز ديگري از خودت نشان بدهي. نمي‌گويم بالاتر؛ چيز ديگري. كيفيت ديگري از خودت نشان بدهي. فكر كنيد اگر ما يك رضا گلزار يا بهرام رادان ديگر خلق كنيم؛ جذابيت ديگري براي تماشاگر نخواهد داشت.

*چه راهي انتخاب كردي؟ فكر مي‌كني تماشاگر امروز چه چيزي مي‌خواهد؟
پارسال هم من گفتم كه امسال سال منتقدان من است. خوشحالم كه به چيزهايي كه مي‌گويم مي‌رسم. امسال سال خواص است. تنها چيزي كه من را كمي راحت كرد، بچه‌هايي كه سينما را مي‌فهمند زحمات من را ديدند. ولي اينكه قوت قلب مي‌شوند تو احساس مي‌كني كه مي‌تواني راهت را دوباره انتخاب كني. من راهي كه انتخاب كردم بيشتر اين است كه فيلم من بيرون بيايد و با استقبال عمومي مواجه شود و چيزهايي كه خودم مي‌خواهم را انتخاب كنم. مي‌خواهم به جايي برسم كه فقط سالي يك يا دو فيلم كار كنم و لذت ببرم. هيچ‌وقت به فكر اين نباشم كه آيا روي پرده هستم يا نه؟ چون اعتقاد به اين دارم هنري كه قرار است من نمايش دهم، خم رنگ رزي نيست. كه تند تند سعي كنم روي پرده باشم. من الان استرس دارم. چهار تا فيلم بازي كردم، پنجمي چه چيز جديدي باشد من اين قدر پيشرفت ندارم كه هر نقشي را بتوانم در بياورم. چون با خودم نمي‌توانم كنار بيايم دچار مشكل‌ام. خيلي پيشنهاد داشتم اما...

*پيشنهاد كمدي هم داشتي؟
آره. من خيلي پيشنهاد كمدي داشتم. همين امروز يكي به من پيشنهاد شد كه بايد بروم صحبت كنم.

*مشكل چه چيزي است؟
مشكلي نيست. تمام سعي من اين است كه ده سال ديگر بتوانم فيلم‌هاي روز اولم را هم ببينم و به تو هم بدهم تا ببيني. بعد بگويي فيلم خيلي خوبي بود ولي تو افتضاح بودي. اشكالي ندارد. مي‌خواهم جرات داشته باشم كه آن فيلم را به تو بدهم و خجالت نكشم و تو هم همين طور. اين چيزي است كه من دوست دارم اتفاق بيفتد براي من. من مي‌خواهم فيلم بازي كنم نه اينكه صرفا باشم.

*اين طور به نظر مي‌رسد كه راه بهرام رادان را داري مي‌روي. يعني براي همه چيز برنامه داري. حالا اينكه اين كارجواب مي‌دهد يا نه. يا اينكه مي‌گويي امسال سال منتقدان است مشخص است كه چشم‌انداز داري.
آره اما بايد شرايط هم اجازه دهد. ديروز داشتم با يكي از دوستان كه خيلي خوب سينما را مي‌شناسد بحث مي‌كرديم. مي‌گفت چرا اين‌قدر نگراني؟ گفتم نگراني من از اين بابت است كه تعريف‌هاي اصيل‌ام در حال خراب شدن است. من سينما را اين‌طوري مي‌شناختم كه فيلم‌هايي ساخته مي‌شود براي چرخيدن اين صنعت و فيلم‌هايي براي خود سينما. اما الان مي‌بينيم فيلم‌هايي كه براي سينما ساخته مي‌شود هر روز دارد كم مي‌شود. تعريف‌ها دارند هويت‌شان را از دست مي‌دهند. مثلا من الان خيلي خوشحالم كه آقاي كيميايي فيلم جديدش را شروع كرده . ذوق مي‌كنم اگر آقاي مهرجويي فيلم بسازد. خوشحالم كه اصغر فرهادي دارد فيلم مي‌سازد. وقتي اين اسم‌ها را مي‌بينم ذوق مي‌كنم. اي كاش اين عزيزان مي‌توانستند سالي دو تا فيلم بسازند. بودجه را برايشان فراهم كنند و بگويند تو را به خدا فيلم بسازيد! همين كه فيلم بسازيد. آن‌قدر افراد با دانشي هستند كه توانايي اين را دارند كه سالي دو تا فيلم روي پرده داشته باشند. حداقل از ما بازيگرها با دانش‌ترند كه سالي سه تا فيلم روي پرده مي‌توانيم داشته باشيم.

*شرايط مهيا نيست.
آره. بيايم بحث كنيم چرا «دموكراسي...» نفروخته. من اين فيلم را نديده‌ام. به نظر يكي تايم‌هاي اكران است. دو ما به فيلمنامه‌ها برمي‌گردد من هميشه از فيلمنامه‌نويس‌ها دفاع كردم. ما فيلمنامه‌هاي بسيار بدي داريم اما فيلمنامه‌نويس‌هاي بسيار خوبي داريم.

*يعني چي؟
شما مي‌دانيد كه ما در فيلم‌نامه‌هايمان شغل نداريم. همين‌كه مي‌خواهند بنويسند يك جاي آن بند است. مگر همه آدم‌هايي كه دزدي مي‌كنند، جنايت مي‌كنند، عشق مي‌ورزند، خيانت مي‌كنند و... بي‌كارند. ما فقط زورمان مي‌رسد به قشر كارگر و بيكار. تنها جايي هم كه خيلي راحت مي‌توانيم سراغ‌شان برويم روحاني ها هستند. با اينكه مشكل دارد ولي ما فيلم مي‌سازيم. الان ما سراغ بچه‌ةاي جنگ رفتيم ولي نمي‌توانيم فيلمي بسازيم از جامعه مهندسين. خط قرمزهاي جالبي را رد كرده‌ايم.

* برگرديم به كارهاي خودت. بعد از آل دنبال چه اتفاقي بودي؟
بعد از آن من چون با بچه‌هاي «بدرود بغداد» دوست بودم، آن فيلم را انتخاب كردم.

* فيلم گيشه هم نيست؟
نه، فيلمي بود كه به من اجازه بازي مي‌داد. بازي‌اي كه من مصطفي زماني دلم مي‌خواست.

* احساس مي‌كنم آن جاه‌طلبي‌ات در بازيگري باعث شد تا بعد از «آل»،«به دورود بغداد» را انتخاب كني؟
دقيقا، اما يك چيز بگويم كه «من بدرود بغداد» را تا الان نديده‌ام. به بچه‌ها احترام مي‌گذارم. اما آن فيلم فراتر از جاه‌طلبي بود. چيزي كه من در موردش فكر مي‌كنم نسبت به چيزي كه هست حتي 10 درصد جاه‌طلبي من را هم جواب نداد. كاري به فيلم ندارم. خيلي‌ها دوست دارند و خيلي‌ها نه.

* در بدرود بغداد دنبال چي بودي؟
دنبال همان جاه طلبي در بازيگري بودم. اما ايده‌آل من نيست. مثلا در يك سكانس دو سه تا مونولوگ من درآمده. يا جاي ديگر كه 27 خط مونولوگ بود و 11-12 حس مختلف داشت. چون زبان عربي بود خيلي زحمت كشيده بودم اما خيلي راحت درآمده بود. انگار كسي درك ندارد. فكر مي‌كند اگر آن ديالوگ دربيايد مشكل ايجاد نمي‌شو. بابا به خدا اشكال ايجاد مي‌شود. روند حسي درنمي‌آيد. چيزي كه من تحويل دادم و چيزي كه ديديد خيلي با هم فرق دارد.من چون پتانسيل خودم را در آن صحنه مي‌دانم، مي گويم دوستش ندارم. در جايي كه من 14 دقيقه پشت سر هم بدون تپق بازي كردم، خيلي راحت درآمده.

* ‌ولي تو جوابت را از اين فيلم گرفتي؟
آنطوریکه می خواستم برای من ارضاء کننده نیست.

* حالا زماني كه آل با آن شرايط اكران شد، چقدر فكر مي‌كردي كه مصطفي زماني بتواند به فروش فيلم كمك كند؟ مي‌شود تفكيك كرد؟
اگر تعارف نكنيم اسامي تاثيرگذار هستند. آره. دروغ چرا بگويم.

* مي‌خواهم با قاطعيت بگويي. تاثيرگذار بودم يا نبودم يا نمي‌توانم نظر بدهم.
من به اندازه خودم تاثيرگذار بودم. من در فروش فيلم يك سهم بيشتر ندارم. اما همه در فروختن يا نفروختن فيلم سهم دارم. اينكه سهم من در طول ساليان بازيگري من چقدر مي‌شود، مهم است. در آل خود علي معلم هم سهم دارد. بهرام بهراميان هم سهم داشته. اما اندازه‌اش را با قاطعيت نمي‌توانم بگويم .

*در بين صحبت‌هايت نكته‌اي را گفتي كه به خودت برمي‌گردانم. گفتي كه يكسال بعد ديگر نمي‌شود سر شرايط اكران صحبت كرد. فقط يك رقم در تاريخ مانده. بعدها نمي‌ترسي كه بگويند فيلم‌هاي مصطفي زماني نفروخته؟
آره. ولي بي‌دليل هم تا 4 فيلم پشت سر هم كار نكردم. «كيفر» براي آن بود كه اين حرف پيش نيايد. محال ممكن بود كه اين فيلم در شرايط معمول اكران بشود و نفروشد.

* الان كه شرايط اين‌طور شده حرص نمي‌خوري؟
چيزي در زندگي من را خيلي اذيت نمي‌كند. اگر احساس مي‌كنم كه سينما دارد من را اذيت مي‌كند خيلي راحت مي‌گذارمش كنار. خيلي راحت.

* مطمئنم اين كار را نمي‌كني. چون تو آدم جاه‌طلبي هستي.
آره، اما آ ن چیزی که تو گفتی ... آره مگر می شود نترسم.همين الان كساني هستند كه حسادت‌شان بيشتر از معرفت‌شان است يا بهتر بگويم ديگرشناسي‌شان بيشتر از خودشناسي‌شان است... همه آدم‌ها وقتي احساس مي‌كنند ديگران را بيشتر از خودشان مي‌شناسند فالش مي‌زنند. اگر خودت را بيشتر بشناسي، از زمين خوردن ديگران خوشحال نمي‌شوي. حتي دنبال اين مي‌روي كه كمكش كني. يادم هست هفته اول اكران «آل» بود. دوستي كه به من پيشنهاد داده بود و قبول نكرده بودم، برگشت به يكي ديگر گفت، ديدي اين مصطفي زماني هم نمي‌فروشد. من به ديد فروش به سينما نيامده‌ام. من به اين ديد آمده‌ام كه فيلم خوب بازي كنم و ريز ديده شود.

* يوسف كاري بود كه خيلي خوب ديده شد. به نظر مي‌رسد ديگر ارضا شدي كه دنبال نگاه و نظر عوام نيستي و دنبال نظر منتقدان مي‌گردي؟
سينما مال مردم است. نه مال منتقد است و نه مال بازيگر و تهيه‌كننده و ... مطلق مال مردم عوام است. همه‌جور نقدي بايد نوشته شود تا اين سينما بهتر شود تا مردم لذت ببرند. ما عضوي از اين بدنه سينما هستيم.بعضي وقت‌ها يادمان مي‌رود كه مردم بايد از اين فيلم‌ها لذت ببرند. اينها را جدا نكنيد. مشكل ما از جايي شروع مي‌شود كه خيال مي‌كنيم جداييم و دسته‌بندي مي‌كنيم. من هيچ كدام از خبرنگارها را جدا از سينما نمي‌دانم. تنها اختلافي كه بين ما هست سطح شهرتي و مالي قضيه است. من احساس مي‌كنم همه ما يك تيم هستيم در قالب يك سينما. همان‌طور كه ورزشي‌نويس جزئي از فوتبال اين مملكت است. براي اينكه جام جهاني نرفتيم گريه مي‌كند. ناراحتي من هم از اين جنس است. فيلمي كه همه ما برايش زحمت كشيديم در معرض ديده نشدن مردم قرار گرفته.

*يعني خيلي راحت به تلويزيون برمي‌گردي.
تلويزيون ويترين سرگرمي است. خيلي رك بگويم كه من در ژانر سرگرمي رفتم بالا. حالا عرضه خودم است كه با هنر بازيگري‌ام ادامه مسير بدهم. اگر از پس آن برنيامدم مسؤوليت‌اش به عهده خود من است. تو مطمئن باش كه اگر من دوباره بخواهم در تلويزيون كار بكنم زماني است كه مي‌خواهم بمب‌عوامانه راه بيندازم كه دوباره به يك جاه‌طلبي ديگرم فكر كنم. به خاطر كسي من كاري نمي‌كنم. به خاطر هدفم مجبورم كه بمب ديگري راه بيندازم.

*قرارداد كار جديد حاتمي‌كيا قطعي شده؟
آره. من بدون اينكه فيلمنامه را بخوانم قرارداد بستم. گفتم نهايت مي‌روم و مي‌بازم. اما به حاتمي‌كيا باختم. الان فيلمنامه در مرحله بازنويسي است.

*به حاتمي‌كيا هم گفتي كه هدفت اين است كه الان فقط نقش يك بازي كني؟
نه. جلوي آدم‌هاي بزرگ رندي نمي‌كنم. حاتمي‌كيا بيخود بزرگ نشده.

*حسن فتحي با اين همه سختگيري كه دارد، چرا وقتي فقط يوسف را از مصطفي زماني ديده، به اين كار دعوتش كرد؟
حسن فتحي روان‌شناس خيلي خوبي است. بيخ و بن نقش را براي يك پلان درمي‌آورد. حسن فتحي من را ديد. يك ساعتي با هم حرف زديم. تا حالا همديگر را هم نديده بوديم. فيلمنامه را به من داد و گفت صبح به من جواب بده.

*با توجه به «يوسف» تو را انتخاب كرده بود؟
نه. دستيار حسن فتحي، يك هفته دستيار نادري در «به دورود بغداد» بود. اما پيش‌توليد طول كشيد، عذرخواهي كرد و رفت. سر كيفر. آنجا به حسن فتحي گفته بود تو مصطفي را ديده‌اي؟ گفته بود نه. رفتيم با هم صحبت كرديم و فيلمنامه را داد به من. من احساس مي‌كنم روان‌شناسي خودش بود كه متوجه شد من به درد اين نقش مي‌خورم. من سعي مي‌كردم در رفتارم باز عمل كنم كه نه او اشتباه كند و نه من. در جلسه اول با حاتمي‌كيا هم همين‌طور بود. او هم فقط «يوسف» و «آل» را ديده بود. گفت كه از بازي‌ات در «آل» خوشم نيامده و حس‌هايت در يوسف را دوست داشتم.

* چه اتفاقي افتاد كه اين نقش را قبول كردي؟
بيشترين چيزي كه باعث شد تا من نقش سيامك را در كيفر قبول كنم بدون تعارف بگويم حضورخود حسن فتحي بود. يعني اگر يك فيلمنامه ديگر هم مي‌داد من قبول مي‌كردم.

*حتي اگر حس جاه طلبيت را ارضاء نمي كرد؟
من در «كيفر» خيلي جاه‌طلب بودم. اما رك بگويم كه تمام جاه‌طلبي‌ام را گذاشتم در خانه‌ام و هر چيزي كه كارگردان گفت را من اجرا كردم. من مجري خوبي بودم در اين نقش.

*چون به خاطر حسن فتحي آمده بودي.
براي بعضي از سكانس‌ها خيلي جاه‌طلب بودم اما چون فتحي شناختي از من نداشت به من مي‌گفت كه چه كار كنم. البته من هم الان كه مي‌بينم خيلي راضي‌ام و مي‌بينم چقدر درست گفته.

*شايد اگر خودت را دست كارگردان نمي‌سپردي در مقابل آن همه بازيگر اسمي خورده مي‌شدي... .
خيلي جاها شيطنت‌بازي است. اما بازيگرهاي «كيفر» همه بازي خودشان را كردند. در «كيفر» قهرماني مي‌بينم كه اكت‌ و ري‌اكت دارد. خيلي از جاها هست كه بقيه بازي مي‌كنند و من فقط ري‌اكت دارم. خيلي سخت است براي قهرمان. خيلي بايد مواظبت مي‌كرديم چون قهرمان بي‌يال و كوپالي مي‌شد. ديالوگ‌هاي دهان‌پركني ندارد... .

*قهرماني است كه كار خارق‌العاده‌اي انجام نمي‌دهد.
آن زمان هم كه صحبت مي‌كرديم به آقاي فتحي گفتم كه اين قهرمان فيلمت هست اما قهرمان فيلمنامه‌ات نيست. يك سكانس ندار كه ديالوگ قشنگي داشته باشم. اين شخصيت هيچ موقع درد و دل نمي‌كند. داستاني است كه مي‌خواستيم رئال باشد. همه اين كارهايي باشد كه خودمان مي‌كنيم. سخت بود؛ قهرمان باشي و مثل آدم‌ها‌ي عادي رفتار كني. قهرمان باشي و در مردم باشي. اين سختي نقش را هر روز آقاي فتحي تاكيد مي‌كرد.

*نقش يكي كه سوپراستار نيست.
آره. تو در طول فيلم قهرمان نيستي، از تو كارهاي قهرمانانه نيم‌خواهند ولي وقتي فيلم تمام مي‌شود تو قهرمان فيلم هستي. خيلي سخت بود و من رك بگويم كه فكر مي‌كردم نمي‌شود. به خاطر همين خودم را سپردم به دست سواد و تجربه حسن فتحي.

*سختگيري‌هاي حسن فتحي اذيت‌ات نكرد؟
نه. شايد برايم خيلي جالب بود. من شنيده بودم كه سختگير است ولي ديدم كه درنهايت همه چيز به نفع بازيگرهايش تمام مي‌شود. حسن فتحي سختگيري نمي‌كند، بقيه آسان مي‌گيرند. تو يك لحظه نمي‌تواني از نقشت دور شوي. نمي‌پذيرد كه بازيگرها ديالوگ هايش را فراموش كند. وقتي آفيش هستي بايد تمرين كني. همه هم اين موضوع را مي‌دانند. تو خودت بايد كلي تمرين كني. بعد نوبت تمرين با خودش مي‌رسد. شايد راضي شود كه بگيرد. سختگيري‌اش... چون مي‌داني نتيجه مي‌دهد اذيت‌ات نمي‌كند.

*من باهوشم يا فيلمنامه ساده است كه دقيقه 30 متوجه همه چيز مي‌شويم؟
تو باهوشي ولي ما باهوش‌تريم. همه ما هوشمان نسبت به مخاطب بيشتر بود. ما فيلمنامه را دورخواني كرديم گفتيم كه مخاطب مي‌فهمد. به همين خاطر قصه گفتيم. تو كه باهوشي مي‌فهمي ولي باز ادامه مي‌دهي چون داريم قصه تعريف مي‌كنيم. ما اين موضوع را مي‌دانستيم. داستاني كه معماگونه است تو هيچ وقت دنبال قاتل از بيرون نمي‌گردي. كيفر قصه است بنابراین آن را معمايي نكرديم كه اگر كسي دقيقه 30 يا 50 هم فهميد مزه‌اش از بين نرود. اگر معمايي بود هر زمان كه مي‌فهميد ديگر ادامه نمي‌داد. فتحي بيشتر روي قصه متمركز بود كه در عين حال معمايي هم دارد.

*پس اين را ايراد هم نمي‌داني.
نه.
» ادامه مطلب

جلال ذوالفنون: دیگر با گروه به روی صحنه نمی روم

از این پس تصمیم دارم مجموع کنسرتهای خود را به صورت تکنوازی اجرا کنم و به همین دلیل گروه نوازی را از سیستم کار خود حذف کرده ام.
جلال ذوالفنون نوانده سه تار با اعلام این خبر گفت : معتقدم به دلیل مشکلات موجود در عرصه موسیقی تشکیل گروههای موسیقی هم پرهزینه است و هم تجربه نشان داده است که دوام چندانی ندارد.
او در ادامه درباره کنسرت شیراز گفت: قرار بر این بود که تکنوازی سه تار به صورت بداهه نوازی براساس موسیقی ایرانی را اوایل تیرماه در شیراز برگزار کنم اما به دلیل هماهنگ نشدن محل اجرا انصراف دادم و اجرا را به روزهای پایانی تیرماه موکول کردم.
این نوازنده سه تارافزود : در تازه ترین کنسرت خود که به صورت بداهه نوازی اجرا خواهد شد قطعاتی را با توجه به حال مخاطب برنامه به همراه یکی از گروههای سه تار و دف نوازان شیرازی به سرپرستی بابک پیر مرادی به روی صحنه خواهم برد.
جلال ذوالفنون پایان صحبتهای خود به دیگر اجراهای خود اشاره کرد و گفت : پیش از کنسرت شیراز اجرهایی را در سیرجان و سرچشمه برگزار کردم و قصد دارم پس از اجرای شیراز در دوماه آینده در دزفول کنسرت برگزار کنم.
تکنوازی سه تار جلال ذوالفنون در تاریخ 31 تیرماه و اول مردادماه در مجموعه فرهنگی هنری حافظ در شیراز برگزار می شود.
» ادامه مطلب

تصویربرداری شوق پرواز متوقف شد

مدیر پروژه مجموعه تلویزیونی شوق پرواز گفت: تصویربرداری مجموعه تلویزیونی شوق پرواز(داستان زندگی شهید بابایی) به دلیل کمبود منابع مالی متوقف شد.
ناصر دهقانی در این باره اظهار داشت: تا به حال حدود 90 درصد از کار تصویربرداری سریال شهید بابایی با عنوان شوق پرواز به پایان رسیده ولی موسسه فرهنگی هنری شاهد برای تأمین هزینه ساخت بخش پایانی با کمبود منابع مالی مواجه شده و در حال حاضر تصویربرداری مجموعه متوقف شده است. منابع مالی برای تولید مجموعه تلویزیونی شوق پرواز به پایان رسیده و ما به دنبال تأمین هزینه ساخت مابقی سریال هستیم.
مدیر پروژه مجموعه تلویزیونی شوق پرواز یادآورشد: در تلاش هستیم تا این توقف بیشتر از 10 روز طول نکشد تا در این مدت بتوانیم هزینه مورد نظر را تأمین کنیم زیرا تعطیل شدن پروژه موجب افزایش هزینه ها می شود.
او در خصوص چگونگی تأمین بودجه ساخت سریال هم گفت: انتظار داریم ارگانهای مختلفی مانند بنیاد شهید، استانداری قزوین و صدا و سیما برای اتمام این مجموعه تلویزیونی با ما همکاری کنند و نسبت به تامین منابع مالی مورد نیاز اقدام لازم را انجام دهند.
دهقانی خاطر نشان کرد: این سریال به سفارش بنیاد شهید و امور ایثارگران توسط صدا و سیما در حال ساخت است که در صورت هماهنگی و کمک ارگانها این سریال در زمان پیش بینی شده آماده پخش از سیمای جمهوری اسلامی ایران خواهد شد.
مجموعه تلویزیونی شوق پرواز که زندگی شهید بابایی را به تصویر می کشد به همت مؤسسه فرهنگی هنری شاهد در 13 قسمت 45 دقیقه‌ای برای شبکه دو سیما ساخته می‌شود و در این سریال هنرمندان مطرحی چون شهاب حسینی، الهام حمیدی، کوروش تهامی، مینا جعفرزاده، ستاره اسکندری و چند هنرمند دیگر ایفای نقش می‌کنند. کارگردانی این مجموعه تلویزیونی را یدالله صمدی بر عهده دارد.
» ادامه مطلب

پژمان بازغی در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر: فرصت ایفای نقش‌ خوب در سینما کم شده‌است

فاطمه عودباشی - بیتا موسوی: پژمان بازغی، بازیگر نقش پویان در مجموعه تلویزیونی "تاوان" دلیل حضور در این سریال را متفاوت بودن آن نسبت به ملودرام‌هایی دانست که در تلویزیون تولید می‌شود و ساده‌اندیشانه به مخاطب نگاه می‌کند.
پژمان بازغی قرار بود در نشست نقد و بررسی مجموعه تلویزیونی "تاوان" در کنار کارگردان، نویسنده و دیگر بازیگران این پروژه حضور داشته باشد، اما به دلیل جشن تولد فرزندش دیرتر به دفتر رسید، به همین دلیل ما بعد از تمام شدن نشست در دفتر با اوجداگانه گفت‌وگو کردیم و بازغی درباره چالش‌های نقش پویان، تعامل با کارگردان و ... در سریال "تاوان" صحبت کرد.

آقای بازغی احساس می‌کنم در هر اثری که بازی می‌کنید تجربه‌تان نسبت به نقش‌هایی قبلی که ایفا کرده‌اید، بیشتر می‌شود و نقش‌ها بیشتر به دل مخاطب می‌نشیند. چطور به این تجربه رسیدید؟ از سوی دیگر نقش پویان برایتان چه ویژگی‌هایی داشت؟
در حال حاضر فرصت برای ایفای نقش‌های خوب در سینما کمتر شده و شاید در تلویزیون بهتر بتوان نقش‌های خوب بازی کرد. گرچه خطوط قرمز در تلویزیون بیشتر است، ولی الان قصه خوب بیشتری را می‌توان در تلویزیون پیدا کرد تا در سینما. زمانی که نقش پویان به من پیشنهاد شد چهار تا پنج سکانس را خواندم و بعد قرارداد بستم، چرا که قبل از سریال "تاوان" تجربه کار با شهرام شاه‌حسینی کارگردان، آرش برهانی نویسنده و مجید مولایی تهیه‌کننده را در فیلم تلویزیونی "گام‌های معلق" داشتم که تجربه خوبی هم بود. علاوه بر آن فیلمنامه مجموعه "تاوان" نیز متفاوت‌تر از ملودرام‌هایی بود که در تلویزیون ساخته می‌شود و خیلی ساده‌اندیشانه به مخاطب نگاه می‌کند.
خوشحالم بازتاب این مجموعه خوب است و ذهن مخاطب درگیر سریال است، چرا که رسالت قصه "تاوان" همین بوده است و در این باره من به عنوان بازیگر موثر نبودم، بلکه همکار ن دیگری دلیل آن بوده‌اند. اینکه شما می‌گویید بازی من بهتر شده، خوشحالم. امیدوارم نقشی که بازی کردم، دیده شود. چون در این سال‌ها خیلی زحمت کشیدم تا نقش‌های خاص را بازی کنم. این طور نبوده که هر نقشی را در تلویزیون و سینما بپذیرم و بازی کنم. به قول معروف نگفتم هر چه پیش آید خوش آید. همیشه سعی کردم انتخاب کنم.
برای ایفای نقش پویان هم باید راکورد همه چیز را حفظ می‌کردیم، چون فیلمنامه همزمان با تصویربرداری نوشته و تدوین هم انجام می‌شد. بنابراین کار مشکلی بود. تلاش کردم نقش پویان را خوب بازی کنم و به متن وفادار باشم. با توجه به بازتاب‌هایی که از مردم دیدم، احساس می‌کنم مجموعه "تاوان" موفق بوده است.

شخصیت پویان در "تاوان" دوگانگی‌های زیادی دارد، چرا که مخاطب در ابتدا فکر می‌کند او فرد خوبی است، اما به مرور متوجه تغییر روحیه‌اش می‌شود. در واقع مخاطب مرتب با شخصیت پویان درگیر است که آیا او آدم مثبتی است یا نه؟ چطور تضادهایی که با آن رو به رو بودید را در آورید؟
- این تضادها را از ابتدا طراحی کردیم، چرا که می‌خواستیم نشان دهیم چطور جامعه و دیگران باعث می‌شوند او تغییر نگاه دهد. او مجبور می‌شود به خاطر اتفاقاتی که برایش رقم زده شده، تغییر روش دهد. در ابتدا او را می‌بینیم مدیر فروش خوبی است، حتی با دزدی مخالفت می‌کند و ... قصه اصلی همین مسئله است که شرایط آدم‌ها را تغییر می‌دهد، حتی آدم‌های خوب در شرایطی مجبور می‌شوند زندگی‌شان را عوض کنند تا از خودشان یا اطرافیانشان محافظت کنند. پویان بعد از اینکه خانه و شرکت به حراج گذاشته می‌شود، واکنش نشان می‌دهد و سعی دارد مبارزه کند، به همین دلیل به نجفی (کاظم هژیرآزاد) می‌گوید حاضرم هر کس نقد حساب ‌کند همه را یک جا بفروشم.
با توجه به اینکه فیلمنامه کامل آماده نبود، چقدر درباره چالش‌های نقش پویان با شهرام شاه‌حسینی کارگردان و آرش برهانی نویسنده صحبت کردید؟ از سوی دیگر برایتان در آوردن نقش پویان دشوار نبود، چون فقط کلیت را می‌دانستید نه جزییات را؟
- ما از ابتدا قول و قرار گذاشته بودیم که قصه را نخوانیم و بعد بازی کنیم.

چرا؟
- در واقع می‌خواستم ناآگاهی خودآگاهی را تجربه کنیم و اینکه در شرایط پیش آمده چه واکنشی نشان می‌دهیم. به هر حال روایت قصه و کلیت را می‌دانستیم که شخصیت‌ها چه سرانجامی خواهند داشت، اما علاقمند بودیم بدون آنکه جزییات را از قبل بدانیم بازی کنیم تا بازی طبیعی‌تر باشد. مجموعه تلویزیونی"تاوان" یک مقدار به خاطر جام جهانی هم ضربه خورد. شاید بهتر بود در یک زمان مناسب پخش شود. این مجموعه با تعلیق‌هایی که دارد مرتب ذهن مخاطب را درگیر می‌کند.

بعضی بازیگران سینما وقتی در آثار تلویزیونی بازی می‌کنند، کار را سطحی و کم ارزش می‌دانند ، بازی در مدیوم سینما و تلویزیون برایتان فرقی نمی‌کند؟
- من هیچ دیالوگی را بی‌منطق نمی‌گویم و بازی در مدیوم سینما و تلویزیون برایم فرقی نمی‌کند، بلکه بیشتر سعی می‌کنم بازی خوبی ارائه دهم. اتفاقاً بازی در مجموعه‌های تلویزیونی سخت‌تر است، چرا که بازیگر باید 1200 دقیقه راکورد و حسش را حفظ کند، حتی گاهی فشارهای زیاد باعث می‌شود گاف‌های بزرگی داده شود. این مسئله به خاطر اشتباه منشی صحنه نیست، بلکه فشار کار زیاد است. مسئولان باید توجه کنند این همه تعجیل برای ساخت آثار نداشته باشند، چرا که آسیب زیادی می‌زند. نباید مشخص کنیم که روزی 10 دقیقه یا بیشتر یا کمتر ضبط شود، چون هنر کاری نیست که برای آن زمان مشخصی تعیین کنیم و طبق آن عمل کنیم.
در مجموع بازی در تلویزیون و سینما برای من فرقی نمی‌کند، چون اثری که از من ثبت می‌شود باید آن را دوست داشته باشم و قابل دفاع هم باشد؛ چرا که مردم نمی‌دانند مشکلات کار ما چیست؟ و در چه شرایطی کار کردیم. آنها تصویر را فقط می‌بینند بنابراین باید کار خوبی ارائه دهیم. در حال حاضر بینندگان سریال‌های به روز دنیا را می‌بینند. بنابراین ما نباید سریال‌های آبکی بسازیم.

مجموعه "تاوان" به لحاظ فرم تصویربرداری تفاوت‌هایی دارد به ویژه در فلاش‌‌بک‌ها. خودتان که این مجموعه را می‌بینید چطور ارزیابی می‌کنید؟
- تاسف می‌خورم برای بودجه‌‌ای که صرف برخی مجموعه‌های تلویزیونی می‌شود، در حالی که مجموعه‌ای مثل "تاوان" با مشکلات زیادی تهیه می‌شود. برخی مواقع مجموعه‌هایی می‌بینیم که با توجه به بودجه زیادی که برای آن شده، مخاطب ندارد و برای تماشاگر ملموس نیست.

نقش مقابل شما در این مجموعه مرجان امینی است، زنی که چند سال از شما بزرگتر است و با او ازدواج کرده‌اید. چطور خودتان را با نقش هماهنگ می‌کردید؟
- پیامی که "تاوان" می‌دهد درباره سن و سال آدم‌ها نیست. آنچه اهمیت دارد این است که آدم‌ها در اثر شرایط اجتماعی تغییر می‌کنند، به همین دلیل شاهد هستیم وقتی دسیسه‌ها شروع می‌شود کلی زندگی‌ها به هم می‌ریزد. پویان عاشق زنی می‌شود که بزرگتر از او است، اما با یک سی دی همه چیز تغییر می‌کند.

برای ایفای نقش پویان خودتان هم برای بهتر شدن این شخصیت پیشنهاد می‌دادید؟
- همانطور که گفتم من دیالوگ بی‌منطق نمی‌گویم. همیشه میان شهرام شاه‌حسینی کارگردان و بازیگران تعامل وجود داشت. او بازیگران را آزاد می‌گذاشت تا درباره سکانس‌های مختلف نظر دهند. "تاوان" حاصل یک کار گروهی خوب است.

درباره سکانس آمبولانس در مجموعه "تاوان" توضیح دهید؟
- درباره این سکانس من، شهرام شاه‌حسینی و تصویربردار خیلی صحبت کردیم. به هر حال هر فردی که همسرش فوت می‌کند، در ابتدا گریه می‌کند. ما گفتیم ضبط صحنه‌ای به این ترتیب جذابیت زیادی ندارد. به هر حال فردی که عزیزی را از دست داده دوست دارد آخرین نگاه را به او داشته باشد. ما سعی کردیم صحنه مردن مرجان را به این صورت بگیریم که پژمان عاشقانه به دنبال آمبولانس بدود.

فکر نمی‌کنید صحنه مرگ مرجان کشش بیشتری برای پرداخت داشت؟
- نه، چون ویژگی این مجموعه در مردن مرجان نیست، بلکه داستان پویان و آدم‌های جامعه است. در سکانس جنگل می‌بینید وقتی پویان متوجه می‌شود مرجان زنده است به او می‌گوید الان خیلی‌ها در تهران از اینکه می‌دانند تو مردی، خوشحال هستند یا وقتی مرجان به دنبال دختر گمشده‌اش است، پویان به او می‌گوید تو فقط یک پسر داری که دوستت ندارد. از سوی دیگر هومن پسر مرجان را می‌بینیم که سر خاک مادرش رفته و با وجود اینکه مادرش برای او ارثیه کمی گذاشته و ناراحت است، می گوید مادر هر وقت موهاتو کوتاه می‌کردی زیبا می‌شدی. "تاوان" این پیام را می‌دهد که برای ابراز علاقه به همدیگر فرصت ایجاد کنیم. این مسائل در زندگی ما پیش می‌آید که فرصت نمی‌کنیم همه چیز را به یکدیگر بگوییم.

چرا پویان وقتی بوی پول به مشام‌اش می‌خورد تغییر می‌کند؟
- پویان با بوی پول تغییر نمی‌کند، بلکه شرایط و بوی توطئه است که باعث می‌شود تغییر کند. او آدم خود ساخته‌ای است و وقتی متوجه دسیسه می‌شود، می‌داند که وارد بازی شده است. یا وقتی مرجان می‌میرد، می‌بینیم که شرکت آن وضعیت را پیدا می‌کند یا پسرش روی وسائل منزلش برچسب برای فروش می‌زند. مثل فیلم "زوربای یونانی" که در یک سکانس نشان داده می‌شود که زن هنوز نمرده، اما ارثیه او تقسیم می‌شود. بعد از اینکه پویان متوجه زنده بودن مرجان می‌شود که حافظه‌اش را از دست داده، تصمیم می‌گیرد به کسی چیزی نگوید. از سوی دیگر مرجان دیگری چیزی به یاد نمی‌آورد، حتی علاقه‌ای هم دیگر به پویان ندارد. بنابراین پویان حق دارد با توجه به شرایط ایجاد شده، تغییر کند.
چه آثاری را آماده نمایش دارید؟
- شش تا فیلم آماده نمایش دارم. فیلم‌های "مرگ کسب و کار من نیست"، "خاطره"، "فاصله"، "فرود در غربت" و ...

مثل اینکه برای بازی در فیلم‌های سینمایی بی‌انگیزه شدید؟
- من بی‌انگیزه نشدم، اما وقتی برای بازی در فیلم "خواب لیلا" آن همه زحمت کشیدیم و پنج سال پیش با امکاناتی که در اختیار داشتیم ساخته شد، اما بعد از پنج سال در دو سینما به نمایش در آمد مسلماً انگیزه بازیگر کم می‌شود. مشکلات سینما خیلی مفصل است، حتی می‌توان یک کتاب هزار صفحه‌ای نوشت.
با توجه به شرایط بد اکران علاقمندید در سینما بازی کنید یا تلویزیون؟
- برایم فرقی نمی‌کند، بلکه فیلمنامه برایم اهمیت دارد. در حال حاضر در مجموعه تلویزیونی "همچون سرو" به تهیه‌کنندگی بیژن بیرنگ و مهران رسام بازی می‌کنم که یک نگاه شیرین و غیر رئال به جبهه دارد. من در پرونده 18 ساله‌ام در سینما در 15 فیلم بازی کردم. حال بازیگرانی هستند که ظرف پنج سال در 18 فیلم بازی کردند. دلیل پذیرفتن بازی در مجموعه "همچو سرو" هم فیلمنامه خوب و همکاری با بیژن بیرنگ بود. نام بیرنگ ما را به یاد دهه‌هایی می‌اندازد که او مجموعه‌های جذابی همچون "خانه سبز" با بازی به یادماندی خسرو شکیبایی و دیگر بازیگران تهیه کرده بود.

» ادامه مطلب

نشست خبرگزاری مهر با عوامل سریال "تاوان"

فاطمه عودباشی - بیتا موسوی: کارگردان، نویسنده و بازیگران "تاوان" در نشست نقد و بررسی این مجموعه قصه آن را جذاب دانستند که زندگی در آن جاری است و سعی شده اثری متفاوت برای مخاطبان تلویزیون باشد.
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست مجموعه تلویزیونی "تاوان" با حضور شهرام شاه حسینی کارگردان، آرش برهانی نویسنده، مینا لاکانی و کامران تفتی، بازیگران عصر یکی از روزهای گرم تیرماه در دفتر آنها برگزار شد. قبل از شروع نشست شاه‌حسینی از عوامل خواست هر سئوالی که پرسیده می‌شود همه نظرشان را بگویند تا نشست بهتر برپا شود. صحبتهای آنها را درباره این مجموعه در ذیل می‌خوانید.

آقای شاه حسینی برای شروع بگویید چطور شد تصمیم گرفتید بعد از ساخت چند کار ویدئویی مجموعه تلویزیونی "تاوان" را بسازید، مجموعه‌ای که به جنس کارهای مورد علاقه تان نزدیک است و از فضای کارهای سینمایی تان فاصله گرفته است؟
- شهرام شاه حسینی: هر قصه ساخت خودش را می طلبد. من نمی‌توانستم از "آقای هفت رنگ"، "تاوان" بسازم یا از "زن‌ها فرشته‌اند"، "گامهای معلق" را. شاید مجموعه "تاوان" به جنس کارهای مورد علاقه‌ام نزدیک باشد اما آنچه من را برای کارگردانی جذبم کرد قصه خوب بود. شاید آرش برهانی همین الان به من یک قصه کمدی بدهد که آن را دوست داشته باشم حتماً کار می کنم.

پس اگر قرار باشد در تلویزیون کمدی بسازید "آقای هفت رنگ" را کارگردانی می‌کنید؟ چرا که شنیده بودیم شما از ساخت این فیلم راضی نبودید؟
- شاه حسینی: مسلماً کاری که ساخته‌ام مورد علاقه‌ام بوده زیرا در این صورت آن را نمی‌ساختم.

ولی از ساخت این فیلم ناراضی بودید؟
- شاه حسینی: من از سه فیلمی که مورد علاقه‌ام بوده و ساخته‌ام ناراضی هستم، حتی هشت قسمتی که از پخش مجموعه "تاوان" گذشته و آن را دیده‌ام غصه‌دار می‌شوم چون فکر می‌کنم می‌توانستم بهتر از این بسازم. الان وقتی مجموعه را می‌بینم متوجه نقاط ضعفم می‌شوم چرا که می‌دانم چه کار کرده‌ام. اگر قرار باشد کمدی دیگری بسازم دقت بیشتری می‌کنم. اگر کمدی "آقای هفت رنگ" جواب نداده به دنبال اشکالات کارم می‌گردم که چرا این اتفاق افتاده است؟ یا ممکن است سراغ یک اثر فانتزی صرف بروم ولی دقت می‌کنم فیلمنامه زیربنای محکم و درستی داشته باشد.

شما اشاره کردید وقتی هشت قسمت از مجموعه "تاوان" را دیده‌اید غصه‌دار شدید که می‌توانستید بهتر از این بسازید. قبل از ساخت این مجموعه چند تله فیلم ساختید که فیلمنامه آن آماده بود اما در مجموعه "تاوان" فیلمنامه کامل نوشته نشده بود و همزمان با تصویربرداری این کار انجام می شد. مسلماً با شلختگی هایی رو به رو بودید و فیلمنامه نظامند نبود. این مسئله شما را در طول کار اذیت نکرد؟
- شاه حسینی: اگر کلمه غصه‌دار را استفاده کردم به خاطر این نبود که کار خوب نشده اما من همیشه به این فکر می‌کنم که می‌توانستم بهتر از این هم بسازم. شما در مجموعه "تاوان" این شلختگی‌هایی که به آن اشاره کرده‌اید را دیدید؟

نه، منظورم از شلختگی این بود که فیلمنامه نظامندی در اختیار نداشتید. ممکن است کلیت را در ابتدا می‌دانستید اما جزییات آن را نه.
- شاه حسینی: بهتر است پاسخ این سئوال را آرش برهانی دهد.
- برهانی: ما انتهای قصه را می‌دانستیم اما نه با همه جزییات. وقتی فیلمنامه نوشته می‌شد آقای شاه حسینی مرتب در جریان کار بود و با هم به نتیجه می‌رسیدیم به همین دلیل در اجرا کمترین تغییرات را داشتیم. ما قبلاً فیلم "گامهای معلق" را با هم کار کرده بودیم. بنابراین به روحیات یکدیگر در کار آشنایی داشتیم و می‌دانستیم از قصه چه می‌خواهیم. البته بخش عمده قصه نوشته شده بود و مابقی هم در طول کار انجام شد.
- شاه حسینی: بهتر است خانم لاکانی و کامران تفتی هم نظرشان را بگویند.
- لاکانی: من 10 تا 13 قسمت از کار را خوانده بودم.
- تفتی: من اصلاً چیزی نخواندم. وقتی نام "تاوان" می‌آید من چند نام را به یاد می‌آورم پژمان بازغی و شهرام شاه حسینی. آنچه اتفاق افتاد حاصل اعتماد و گپ و گفت بود.

منظورتان اعتماد به شهرام شاه حسینی بود؟
- تفتی: بله، اعتماد به عمو شهرام بود، اعتمادی بدون هیچ قید و شرطی.

شما که قبلاً با شاه حسینی تجربه کار نداشتید. پس چطور اعتماد کردید؟
- تفتی: ما قبلاً با هم تجربه‌ای نداشتیم، اما وقتی سر صحنه فیلم آقای فرح بخش شهرام شاه حسینی را دیدم پیش خودم گفتم چه جوان با انرژی است. فردای آن روز همراه پژمان بازغی که با او کار داشتم با عمو شهرام هم حرف زدم. او گفت نقشی دارد که فقط یک اسم دارد و هیچ چیز آن معلوم نیست. بعد از صحبت با من گفت هستی؟ و من هم نگاهی کردم و گفتم بله هستم. خدا را شکر قسمت‌های پخش شده نشان می‌دهد که کار آبرومندی شده است.
"تاوان" نتیجه تمام زحمات عمو شهرام است که در طول کار کشیده بود. من از بازی در این پروژه خیلی راضی هستم. مجموعه "تاوان" دو ستون اصلی دارد که خانم لاکانی و بازغی هستند، اما در کنار آنها شخصیت های دیگری هستند که هر کدام قصه خودشان را دارند. "تاوان" نتیجه ریسک شاه حسینی است. مسلماً خیلی دشوار است متریالی که در اختیار داشته باشید آنقدر پتانسیل نداشته باشد تا این همه شاخه پیدا کند، اما اتفاقی که افتاد این بود که هوشمندانه این کار انجام شد.
- شاه حسینی: در این نشست جای آقای مولایی تهیه کننده خالی است. در قصه "تاوان" ما سعی کردیم در کنار ستون‌های اصلی که پویان و مرجان بودند، شخصیت‌های دیگری هم قرار دهیم، کاراکترهایی که هر کدام قصه خودشان را داشته باشند نه اینکه به موتور اصلی قصه کمک کنند. مثلاً بهرام، هومن و ... هر کدام قصه مستقلی را به تصویر بکشند.

یکی از نقاط قوت این مجموعه بودن داستانکهایی است که هر کدام قصه جداگانه ای دارند. درباره این داستانکها بگویید که اطلاعات اضافه به مخاطب نمی دهد اما تاثیرگذار هستند؟
- برهانی: قصد داشتیم در کنار شخصیتهای اصلی کاراکترهای فرعی را قرار دهیم که قصه زندگی آنها زندگی چند نفر دیگر را تحت تاثیر قرار دهد، به همین دلیل به مرور این شخصیتها به قصه اضافه شدند. البته فرم قصه پازل گونه نیست، بلکه قصه‌ها به موازات یکدیگر پیش می‌روند.

فیلمنامه این مجموعه را دو نویسنده نوشته است. با توجه به اینکه قصه پیوسته است و تعداد شخصیت های فرعی هم کم نیستند، چطور به نتیجه مشترک می رسیدید تا تداخلی در کار ایجاد نشود؟ از سوی دیگر طرح اولیه این مجموعه هم چه کسی نوشت؟
برهانی: طرح اولیه این مجموعه را حسین آبکنار نوشت که ما فقط از داستان یک خطی آن که یک جوان شهرستانی به تهران می آید و با خانمی پولدار ازدواج می کند، استفاده کردیم.
شاه حسینی: فیلمنامه را برهانی نوشت و دیالوگها را معتمدی. او فقط دیالوگ نوشت و در قصه دخل و تصرفی نداشت.

چطور علیرضا معتمدی برای نگارش دیالوگها انتخاب شد؟ و چرا آرش برهانی خودش این کار را انجام نداد؟
- شاه حسینی: ما یک سال و نیم روی فیلمنامه "تاوان" کار کردیم. تا اینکه تلویزیون به ما گفت باید کار را شروع کنیم. با توجه به اینکه آرش برهانی باید بقیه قصه را می‌نوشت فرصت نداشت دیالوگها را هم بنویسد. به همین دلیل این موضوع را با او مطرح کردم و برهانی هم استقبال کرد. همین تجربه را در فیلم "گامهای معلق" هم داشتیم.
- تفتی: خیلی از اتفاقات واقعی این مجموعه را که می‌بینید ماحصل ذهن باز شهرام شاه حسینی بود. من، بازغی، لاکانی و شاه حسینی برای اینکه اتفاقات قصه واقعی باشد خیلی صحبت می‌کردیم تا وقتی جلو دوربین می‌رویم تمام اتفاقاتی که به تصویر کشیده می‌شود برای مخاطب قابل باور باشد.
وقتی قرار بود نقش بهرام را بازی کنم که نوع حرف زدن‌اش با بقیه فرق می‌کرد با شهرام صحبت می‌کردم، اما او به من تاکید داشت که خیلی راحت حرف بزنم تا شخصیت‌ها و دیالوگ‌ها برای مخاطب باورپذیر باشد. یکی از ویژگی‌های این مجموعه این است که عنصر حقیقت در آن جریان دارد و در اجرا موج می زند.
- برهانی: قصه آدم‌های "تاوان" واقعی است. علاوه بر آن انتخاب‌های شهرام صحیح بود. هر کس که این مجموعه را ببیند متوجه می‌شود کار برای شهرام شاه حسینی است.

خانم لاکانی شما خیلی گزیده بازی می‌کنید و برخلاف دیگر بازیگران که سعی دارند هر انتخابی داشته باشند، اما مرتب بازی کنند، شما این طور نیستید. مجموعه "تاوان" چه ویژگیهایی داشت که بازی در این پروژه را پذیرفتید؟
- لاکانی: سالها است که ناخواسته بازیگر تلویزیون شده‌ام. نقشهایی که معمولاً برای تلویزیون نوشته می‌شود تخت و تک بعدی است یا سیاه و یا سفید مطلق. به همین دلیل انتخاب بازیگر محدود می‌شود به همین دلیل دلم می‌خواهد در کاری که بازی می‌کنم لذت ببرم و با آن ارتباط برقرار کنم. وقتی خلاصه قصه "تاوان" را خواندم اعلام آمادگی برای بازی در این پروژه را کردم.
به نظرم نقش مرجان واقعی و ملموس بود. در جامعه امروز ما زنانی همچون مرجان زیاد دیده می‌شوند که زندگی گسترده‌ای دارند. عاشق می‌شوند و باز هم به خاطر شکستهایی که می‌خورند اعتماد می‌کنند. در واقع مرجان از آن دسته نقشهایی بود که به واقعیت نزدیک است. احساس کردم این نقش با دیگر نقشهایی که بازی کردم متفاوت است. نمونه این نقشها را در تلویزیون کم داریم. معمولاً کارها در تلویزیون چارچوب دارد اما نقش مرجان ویژگی های زیادی داشت به همین دلیل نقش را پذیرفتم.
البته در ابتدا کار کردن با آقای شاه حسینی برایم سخت بود چرا که قبلاً تجربه‌ای با او نداشتم. در این سالها به غیر از آقای سهیلی‌زاده با بقیه کارگردانانی که کار کردم که قبلاً با آنها تجربه‌ای نداشتم ولی از آنجایی که فیلمهای سینمایی شهرام شاه حسینی را قبلاً دیده بودم به عنوان یک جوان خوشفکر و خوش آتیه به او اعتماد کردم چرا که می‌دانستم کارگردانی از سینما که قرار است در تلویزیون کار کند صد در صد تفاوتهایی دارد. البته آقای شاه حسینی هم من را تحمل کردند.
شاه حسینی: خواهش می کنم شما ما را تحمل کردید!
- لاکانی: در مجموع برای رسیدن به نقش مرجان خیلی سختی کشیدم، چون آقای شاه حسینی هم خیلی به من کمک نکرد. البته فرصت این کار را هم نداشت چون من زمانی به گروه ملحق شده بودم که دو ماه از تصویربرداری این مجموعه گذشته بود ولی غیر منصفانه بود بازیگری برای نقش اول آورده شود و زیاد با او صحبت نشود.
- برهانی: فکر می‌کنم دلیل این مسئله این بود که آقای شاه حسینی به انتخاب خودش اعتماد داشت. قبل از خانم لاکانی بازیگر دیگری انتخاب شده بود اما احساس می کردم این همان بازیگری نیست که ما می خواهیم؛ ولی وقتی خانم لاکانی انتخاب شدم مطمئن بودم انتخاب درست است.

چرا دیر به انتخاب خانم لاکانی رسیدید؟
- شاه حسینی:وقتی بازیگران قرار است برای پروژه‌ای انتخاب شوند، فهرست بازیگران در اختیار ما گذاشته می‌شود و یکی یکی نام‌ها به خاطر مشغله کاری، مناسب نبودن با نقش یا دستمزد بالا خط می‌خورند. قبل از اینکه خانم لاکانی انتخاب شود ما بازیگر دیگری انتخاب کردیم که بنا به دلایلی از بازی انصراف داد. هم او به کارهایش رسید و هم من.
بعد از انصراف آن بازیگر این طور نبود که فهرست دیگری بیاوریم و شروع به انتخاب کنیم، بلکه به نتیجه رسیدیم که خانم لاکانی ایفاگر نقش مرجان باشد. همان طور که خانم لاکانی اشاره کردند من کمک زیادی به او نکردم، چون دو ماه از کار گذشته بود و وقتی او به گروه آمد روزهای اول زیاد با بچه‌ها اخت نشده بود، اما کم کم این مسئله برطرف شد، ولی در مجموع من به انتخابم اعتماد داشتم.

مرجان سردی خاصی دارد و شما توانسته‌اید در بازی این سردی را نشان دهید، بدون آنکه سرد بودن این شخصیت مخاطب را آزار دهد. این کار برایتان دشوار نبود؟ و این سردی تا چه حد به شخصیت خودتان نزدیک است؟
- لاکانی: شخصیت زنانی مثل مرجان در جامعه زیاد است. زنانی که مسئولیت بزرگ اجتماعی دارند و کمتر صفات پیش پا افتاده دارند. قصدم توهین به بعضی خانم‌ها نیست، اما صفات پیش و پا افتاده در مرجان خیلی کمرنگ است. مرجان چالش‌های زیادی در زندگی داشته که با پیشرفت قصه متوجه سردی رفتارهای او می‌شوید و دلایل آن را می‌بینید. واقعیت این است که بازیگر برای رسیدن به نقش از کانال احساسات خودش عبور می کند. شما نمی‌توانید بگویید مرجان کاملاً جدا از مینا لاکانی است، چرا که این طور نباشد یعنی برای تماشاگر قابل باور نیست. شخصیت مرجان از مینا لاکانی وام گرفته شده تا مرجان شکل بگیرد.
- شاه حسینی: من، بازغی، لاکانی،تفتی و ... خیلی کار عجیب و غریب نکردیم. مگر بضاعت سینما و تلویزیون ما چقدر است؟ که درباره عجیبی آن صحبت کنیم.
- برهانی: به نظرم وقتی در کاری انتخاب‌ها درست باشد مابقی قضیه حل است. در این مجموعه کاظم هژیرآزاد به خوبی نقش نجفی را بازی کرده است.

ولی رضا رویگری بازی خوبی نکرده است. هر چقدر بازی بازیگران این مجموعه راحت است، بازی او تصنعی به نظر می‌رسد به خصوص در صحنه رستوران که میز را به هم می‌زند. بازی او در این مجموعه تکرار بازی‌هایش در مجموعه‌های "دارا و ندار" و "به کجا چنین شتابان" است.
- تفتی: به نظرم این طور نیست. اتفاقاً رضا رویگری بازی خوبی در این مجموعه کرده است که متفاوت از دیگر بازی‌هایش است. برایتان مثالی می زنم وقتی شما مسواک می‌زنید که به لثه شما گیر کرده و درد زیادی دارد نمی‌گویید وای دندانم، بلکه می‌گویید آخ. در آن سکانس که مثال زدید سعید در رستوران میز را آن طور به هم می‌زند، اتفاقاً درست بازی کرده است.
- برهانی: به نظرم شما باید این مجموعه را تا انتها ببینید و بعد درباره بازی رویگری قضاوت کنید. اتفاقاً او به خوبی نقش اش را ایفا کرده است.
- شاه حسینی: من قبل از رفتن بازیگر جلو دوربین با او خیلی صحبت می‌کنم، اما وقتی متوجه می‌شوم او به بیراهه می‌رود. به او می‌گویم همه چیز را فراموش کند و خودش بازی کند. درباره رضا رویگری هم باید بگویم خیلی‌ها با من تماس گرفتند از بازی او تعریف کردند و شما تنها کسی هستید که انتقاد به بازی او دارید.
- برهانی: به نظرم با پیشرفت قصه بیشتر متوجه روحیات رضا رویگری می‌شوید.

وقتی رضا رویگری وارد قصه "تاوان" شد از بس نقش آدم های پولدار، لمپن و خبیث را بازی کرده نقش او نیز در این مجموعه قابل حدس زدن بود؟
- شاه حسینی: به نظرم شما اغراق می‌کنید. امکان ندارد این اتفاق افتاده باشد. البته باید بگویم من برای نقش سعید یک انتخاب دیگر هم داشتم که فرهاد اصلانی بود. درآن زمان او سر پروژه "آشپزباشی" بود. رضا رویگری در "تاوان" خیلی خوب بازی کرده، چرا که بدون آگاهی از پیشینه و آینده سعید بازی کرد. گرچه کار دشواری بود، اما می خواستیم در مسیر درست قصه قرار بگیرد.

این انتخاب نادرست درباره شخصیت شهنام شهابی ایفاگر نقش هومن هم افتاده است. او قرار است نقش یک جوان 18 یا 19 ساله را بازی کند. البته نقش مشکلی ندارد، اما او نتوانسته آن را در بازی در آورد. رفتارهای او در سریال به اندازه یک فرد 25 ساله است نه یک فرد 18 ساله ، به همین دلیل این تضادها در بازی او دیده می‌شود؟
- شاه حسینی: اگر شهنام شهابی انتخاب نمی‌شد باید چه کسی را انتخاب می‌کردیم؟

من پیشنهاد نمی‌دهم کدام بازیگر باید جایگزین می‌شد، اما می گویم نتوانستید بازیگر مناسبی انتخاب کنید؟
- شاه حسینی:شما فیلم را می بینید که لذت ببرید یا منتقدانه نگاه می‌کنید؟

مسلماً با توجه به حرفه‌ام با نگاه نقادانه می‌بینم.
- تفتی: اگر اجازه می‌دهید من پاسخ بدهم. رفتارهای یک جوان 18 یا 19 ساله فراز و نشیب های زیادی دارد و به لحاظ روانشناسی یک رفتار مشخص ندارد. به نظرم شهابی به دقت توانسته این مسئله را در بازی نشان دهد.

بله، یک جوان در آن سن رفتارهایش اوج و فرودهای زیادی دارد. من منکر این مسئله نیستم، اما می‌گویم شهابی نتوانسته این مسئله را در بازی نشان دهد و بیشتر رفتارهای یک فرد 25 ساله را دارد؟
- برهانی:تضادهای رفتارهای هومن به خاطر این است که چهار یا پنج سال جدا از پدر و مادرش زندگی کرده است. به نظر شما بازی ایراد دارد یا فیلمنامه؟

بازی ایراد دارد نه فیلمنامه.
- تفتی: فردی که مواد مصرف می‌کند، مناسک خودش را دارد. اتفاقاً شهابی این شلوغی و پریشانی رفتار را نشان داده در حالی که خودش اصلاً آدم شلوغی نیست. من نمی‌پذیرم بازی او خوب نیست.
- برهانی: البته ما خیلی گشتیم تا بازیگری با آن سن پیدا نکنیم، اما موفق نشدیم؛ ولی شهابی هم به خوبی نقش‌اش را بازی کرد.
- شاه حسینی: بازیگران رنگ‌های مختلفی دارند و هر کدام یک جنس بازی را با خودشان می آورند. من به عنوان کارگردان مراقب بودم تا فردی واکنش عجیب و غریبی نداشته باشد. بازیگران این مجموعه سعی کردند رئال بازی کنند. می‌خواهم برایتان مثالی بزنم. وقتی یک مربی کلی ستاره دارد همه را با هم به زمین نمی‌فرستد، اما کسانی را می‌فرستد تا در کنار هم خوب باشند. من همه عوامل و بازیگرانی که با این مجموعه همکاری کردند را دوست دارم.

مجموعه "تاوان" بیشتر سینمایی ساخته شده تا تلویزیونی، حتی قصه با کارهای تلویزیونی که لحظه به لحظه به مخاطب اطلاعات می دهد، فرق می کند.
- شاه حسینی: ما در تلویزیون به مخاطب عادت دادیم که مرتب به او اطلاعات بدهیم، اما در مجموعه "تاوان" قصد نداشتیم اطلاعات زیادی بدهیم. من، برهانی و مولایی یک سال و نیم جنگیدیم تا سکانس تکراری نگذاریم و تاکید داشتیم سکانس باید یا گره داشته باشد یا گره باز کند. حاصل این جنگیدن شدن "تاوان". برای ساخت این پروژه من خیلی ریسک کردم. می توانستم کاری بسازم که پربیننده تر از این که است، باشد مثل کارهای روتین که البته به آنها بی‌احترامی نمی‌کنم، ولی می‌خواستم ریسک کنم و راهی را باز کنم که بعد‌ها کارگردانان بهتر بتوانند کارهای خوب و متفاوتی بسازنند.
ـ لاکانی: من کارم را از سینما شروع کردم و خیلی هم فیلم می‌بینم. معتقدم بچه های سینما نوع نگاه شان با بچه‌های تلویزیون فرق می‌کند. آنها خیلی میلیمتری نگاه می‌کنند. بچه‌های تلویزیون یاد گرفتند خیلی با سرعت کار کنند، اما بچه‌های سینما خیلی با سرعت کار نمی‌کنند، بلکه سعی دارند ظریف‌تر نگاه کنند. البته بین سینما و تلویزیون ما فرقی نیست.

در مجموعه "تاوان" فلاش بک‌های زیادی دیده می شود. فکر نمی‌کردید این فلاش بک‌ها که مخاطب تلویزیون زیاد با این فرم کار مانوس نیست ممکن است او را سردرگم کند؟ چطور به این فرم رسیدید؟
- برهانی: پیشنهاد این فرم را ابتدا من دادم و شهرام هم با آن موافقت کرد. البته سعی کردیم فلاش بک ها آنقدر نباشد که مخاطب تلویزیون را سردرگم کند.
- تفتی: به نظرم یکی از ویژگی‌های این مجموعه همین فلاش بک‌ها است که مرتب برای بیننده تعلیق ایجاد کرده است، چون مرتب از ما سئوال می‌شود مرجان مرد یا نمرد و .... همین نشان می‌دهد توانسته‌ایم ذهن مخاطبان را همراه خود کنیم.
- شاه حسینی: در مجموعه "تاوان" نخواسته‌ام مخاطبان را گیج کنم. در سینما برای مخاطب عام کار کردم و برای تلویزیون عام‌تر. بنابراین قصد سردرگمی مخاطب را نداشتم که از کار سر درنیاورد.

گذاشتن این فلاش بک ها کار خارق العاده‌ای نیست، اما چنین فرمی درتلویزیون تازگی داشت. آیا مدیر گروه فیلم و سریال شبکه سه یا ناظران کیفی به این فرم کار ایراد نگرفتند؟
- برهانی: نه، ایرادی نگرفتند. می‌توانم بگویم "تاوان" راحت‌ترین فیلمنامه‌ای بود که تاکنون نوشته بودم.
- شاه حسینی: اتفاقاً همکاری خیلی خوبی با ما شد و اصلاً دچار مشکل نشدیم.
- برهانی: کار در تلویزیون چارچوبی دارد، اما در این چارچوب شما آزاد هستید
- تفتی: "تاوان" تنها مجموعه‌ای است که عنصر واقعیت در آن جریان دارد و مخاطب آن را باور دارد. همه عوامل با انرژی کار کردند. بازغی برای در آوردن نقش‌اش زحمت خیلی زیادی کشید. عمو شهرام سعی کرد مجموعه‌ای بسازد که زندگی در آن جریان داشته باشد.

تصویربرداری، تدوین و نورپردازی این مجموعه خوب و سینمایی شده است. در این باره توضیح دهید. به ویژه سکانس آمبولانس که کات خورده بود و...
- شاه حسینی: تصویربردار وقتی فیلمنامه "تاوان" را خواند یکی از ما شد و دوربین او هم جنس قصه شد. وقتی کامران تقاضای پلان مجدد می‌کرد، او انجام می‌داد. من در این مجموعه سعی کردم بازیگران خسته نشوند. معمولاً در تلویزیون بازیگران به خاطر سکانس پلان‌های طولانی خسته می‌شوند، اما من در این پروژه این کار را انجام ندادم. اگر قرار بود بازیگری جمله‌ای را بگوید از او می‌خواستم از زاویه دیگری بگوید و دکوپاژهای رفت و برگشت به گونه‌ای بود که بازیگران را خسته نمی‌کرد تا انرژی آنها تحلیل نرود. برای تدوین هم مستانه مهاجر انتخاب شد که واقعاً بهترین انتخاب بود. او هنرمند فرهیخته‌ای است. اگر به مهاجر ساختمان خوبی داده شود او قیچی خوبی می‌زند.
- برهانی: صداگذاری این مجموعه هم خوب است.
-لاکانی: این مجموعه تدوین خوبی دارد. معمولاً وقتی این سریال را می بینم سعی می کنم اطرافم شلوغ باشد تا ری اکشن های آنها را بدانم. مخاطب در بین سریال کارهای دیگر انجام می دهد. اما وقتی این مجموعه را می بیند از جایش بلند نمی شود، چرا که نمی‌خواهد حتی یک لحظه را از دست بدهد، چون می‌داند مرتب یک اتفاق در حال رخ دادن است.
شاه حسینی: با پیشرفت قصه شخصیت بیشتر شکل می‌گیرند.

پلیسی که در این مجموعه به تصویر کشیده با دیگر پلیس های کارهای تلویزیونی تفاوت دارد. چطور شد تصمیم گرفتید پلیس این مجموعه را متفاوت نشان دهید؟
- شاه حسینی: علاقمند بودم پلیسی را که به تصویر می‌کشم نرم و از جنس خودمان باشد و مثل بقیه حرف بزند. می‌خواستم کلیشه‌ها را بشکنم.

آقای شاه حسینی برای پایان این نشست بگویید قصد دارید چه پروژه‌هایی برای تلویزیون بسازید؟
- شاه حسینی: یکی از اپیزودهای مجموعه "ده عکس" را کارگردانی می‌کنم. همچنین مجموعه "کوری" هم به تهیه کنندگی بهروز خوش رزم می‌سازم. داستان این مجموعه خیلی خوب و متفاوت تر از "تاوان" است.
» ادامه مطلب