پنج واقعیت جذاب درباره زندگی ساراماگو

کارل فرانسین/احمد عطارزاده: نویسنده پرتغالی و برنده هشتاد و هفت ساله جایزه نوبل ادبیات، روز جمعه صبح زود مطابق با نوشته‌ای که در وبلاگش گذاشته بود، درگذشت. او بعد از یک دوره طولانی بیماری نهایتا در لانزاروته - یکی از جزایر اسپانیا - زندگی را وداع گفت.
ژوزه ساراماگو در حالی مرد که در کنار خانواده‌اش بود و با رفتاری متین و آرام از آنها خداحافظی کرد. او شاید مشهورترین نویسنده جهان انگلیسی‌زبان است و این نیست مگر به دلیل فروغ پرفروشترین رمانش «کوری» که سال 1995 به چاپ رسید و سال 2008 هم بر اساس همین کتاب، فیلمی ساخته شد با بازی جولین مور و مارک رافالو.
داستان کتاب روایت اتفاق اپیدمیکی است که باعث از دست دادن فوری و خود‌به‌خود بینایی می‌شود، اتفاقی که به بیشتر ساکنان شهر آسیب می‌رساند و باعث اضمحلال رفتار و روابط اجتماعی می‌شود.
اما اثر مشهورتر او کتاب « انجیل به روایت مسیح» است، کتابی که تفسیری است جدال‌برانگیز از مسیحیت و سال‌های بلوغ ناجی؛ کتاب شامل ترسیم و تعریفی واضح از تمایلات، خشونت و تشکیک مسیح در دین است. کتاب سال 1991 به چاپ رسید، اما فورا توسط حکومت پرتغال و بر اثر فشارهای زیاد مذهبی - که توسط کلیسای کاتولیک کشور به حکومت وارد می‌شد - سانسور شد.
ساراماگو سال 1998 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. این جایزه برای توسعه عادت‌های نامعمول و داخل کردن روش‌های شخصی در سبک طنین‌دار داستانهایش بود... آثار او به یکسری نقشه می‌ماند که هر کدام کم و بیش دیگر نقشه‌ها را رد می‌کنند، اما همه آنها مجموعه‌ای هستند از تلاش‌هایی برای رسیدن به روشی برای نگاه داشتن واقعیات اغفال‌کننده و درهم و برهم در کنار یکدیگر. (جایزه نوبل ادبیات برای تمام کارهای یک نویسنده به او اعطاء می‌شود، هرچند یقیناً در بعضی موارد یک کار بخصوص مورد توجه قرار می‌گیرد.)
هرچند خوانندگان مشتاق ساراماگو در سایت شخصی‌اش برای از دست دادنش به سوگ نشسته‌اند، اما موجی از واقعیت‌های جذاب زندگی شخصی او را چنین گردآوری می‌کند:

1- خانواده ساراماگو تاریخ تولدش را جعل کرده‌اند. واقعیتی مطابق با آنچه خود ساراماگو در «زندگینامه جایزه ی نوبل» نوشته است. «اگر چه من در 16 نوامبر سال 1922 به دنیا آمده‌ام، اما مدارک رسمی نشان می‌دهد دو روز دیرتر و در روز 18 نوامبر به دنیا آمده‌ام. رخ دادن این تقلب جزئی جای تشکر دارد زیرا خانواده من با این کار از پرداخت جریمه برای نبود برگه ثبت زمان شرعی مناسب برای تولد من فرار کرده‌اند.»

2- ساراماگو کمونیستی متعصب بود. نیویورک تایمز در‌این‌باره می‌نویسد: «آقای ساراماگو بیشتر از اینکه به خاطر داستان‌هایش مشهور باشد برای هواداری از کمونیسم شهرت داشت. این سال‌های آخر، آقای ساراماگو از شخصیتش به عنوان برنده جایزه نوبل برای ایراد سخنرانی در کنفرانس‌های بین‌المللی در سراسر جهان استفاده می‌کرد. همسرش و یک روزنامه‌نگار اسپانیایی به نام پیلار دل ریو همراهان همیشگی او در این سفرها بودند. او جهانی شدن را به عنوان شکل‌گیری یک حکومت متمرکز جدید در قدرت جهانی تعریف می‌کرد و برای ناموفق بودن دموکراسی معاصر برای جلوگیری از قدرت یافتن شرکت‌های چند ملیتی تاسف می‌خورد.»
دیدگاه‌های سیاسی ساراماگو بطور وسیعی تحت تاثیر آن دورانی از زندگی او بود که فاشیست‌ها و نیروهای پلیس مخفی در پرتغال فعال بودند. (شاید دفاع و حمایت او از کمونیسم نوعی مقابله با وضعیت موجود در آن زمان بود.)

3- او همچنین بلاگ‌نویس هم بود. چنانچه گاردین در یکی از شماره‌های سال 2008 خود اشاره می‌کند: «در ماه سپتامبر نویسنده هشتاد ساله شروع به نوشتن در بلاگ کرد. ساراماگو آن نوشته‌ها را در روزنامه‌ها چاپ می‌کرد و خود او در این‌باره می‌گوید: اما حالا من هر روز می نویسم و این نوشته‌ها میلیون‌ها مخاطب دارد... این چیزی است که مرا شگفت زده می‌کند... اما من همه اینها را برای آزادی انجام می‌دهم.»

4- ساراماگو در شهر زادگاه خود خیلی محبوب نبود، هرچند او خود را پیش از همه چیز پرتغالی می‌دانست. نیویورک تایمز سال 2007 در شماره‌ای که به او اختصاص داد به این نکته اشاره کرد که بسیاری از پرتغالی‌ها بی‌خانمانی و تبعید خود‌خواسته او را ناشی از شخصیتش می‌دانند. « ماه ژوئن، به هر کجای لیسبون که می‌رفتم مردم از او به عنوان مردی متکبر و بی‌احساس یاد می‌کردند. وقتی مترجمم در یک فروشگاه دی‌وی‌دی از فروشنده درباره وجود مدرک و کتابی در مورد ساراماگو پرسید، فروشنده جوان از جا پرید و با خنده پاسخ داد: خوشبختانه نه.»

5- او از مورگان فریمن خواست تا در فیلمی نقش‌اش را بازی کند. ساراماگو پارسال به فایننشیال تایمز که از او پرسیده بود، می‌خواهد چه کسی نقش او را در فیلمی زندگینامه بازی کند، پاسخ داد: «یک بازیگر خوب سیاه. برای مثال مورگان فریمن.» این در حالی بود که ساراماگو خود سفید‌پوست بود.

0 نظرات: