بازيگر نقش ليلي در سريال ايراني «در چشم باد» معتقد است كه سينما و تلويزيون ايران امروز پيام خود را به ملتهاي جهان ميرساند و همزمان از ايران چهرهاي انساني و فرهنگي به نمايش ميگذارد كه كاري بس بزرگ است.
«ستاره صفرآوه» در گفتوگويی با خبرنگار خبرگزاري فارس در دوشنبه، با بيان اين مطلب افزود: امروز برخي رسانهها و حتي سينماهاي برخي كشورها تلاش ميكنند تا چهره و وجهه ايران را در اذهان و افكار عمومي جهان خدشهدار كنند و به همين دليل تصويري خشن و رعبآور از ايران براي افكار عمومي جهان ترسيم ميكنند كه ايران را تهديدي براي جامعه بشريت جلوه دهند.
بازيگر تاجيك نقش «ليلي» در سريال ايراني «در چشم باد» افزود: اما كافي است تا هر كس يك بار به ايران سفر كند تا به باطل بودن همه اين ادعاها پي ببرد و به اين حقيقت برسد كه ايرانيان مردمي شريف هستند و بهدنبال فرهنگ، علم و دانش بوده پيام آنان به جهانيان پيام صلح، سازندگي، برادري و دوستي است.
صفراوه تصريح كرد: بهدليل همين ويژگيهاست كه از اكثر فيلمهاي ايراني در بسياري از نقاط جهان استقبال ميشود و من فكر ميكنم هدف اصلي فرهنگ و فيلمهاي ايراني مرهم گذاشتن روي زخمهاي جامعه بشري است؛ بنابراين شك ندارم كه هنر و فيلم ايران با اين رويكرد بشر محوري بيش از پيش فراگير و جهاني خواهد شد. طبق قرار قبلي «ستاره صفرآوه» در موعد مقرر در محل دفتر خبرگزاري فارس در شهر دوشنبه حاضر شد. او پس از ورود به دفتر گفت: فضاي دفتر فارس مرا به ياد محيط صميمانه ايران انداخت.
روحيه مثبت صفرآوه موجب شد، تا بلافاصله و بدون مقدمه گفتوگو درباره بازي وي در سريال «در چشم باد» را آغاز كنيم و نظرش را درخصوص ايران جويا شويم كه مشروح اين مصاحبه بدين شرح است:
لطفاً خود را معرفي كنيد و بگوئيد كه چه شد كه در اين سريال حضور يافتيد؟
متولد قزاقستان و فارغ التحصيل رشته خبرنگاري صداوسيما با گرايش كارگرداني از دانشگاه هنرهاي زيباي كشورم هستم و در حال حاضر روزنامه نگاري را در اين دانشگاه تدريس ميكنم. قبل از بازي نقش «ليلي» در سريال تاريخي «در چشم باد»، در شبكه اول سيماي تاجيكستان مجري اخبار روسي و تاجيكي بودم و هرگز فكر نميكردم كه روزي در سينماي ايران حضور پيدا كنم، غافل از آن كه تقدير غير از آن چيزي بود كه من تصور ميكردم و برخي اتفاقات همه چيز را به كلي تغيير داد.
ماجرا از آنجا شروع شد كه يك روز همراه خانواده در منزل مشغول تماشاي تلويزيون تاجيكستان بوديم كه در اين ميان برنامهاي با نام «موضع» پخش ميشد كه بخشي از آن به بازي بازيگران تاجيك در يك سريال ايراني اختصاص يافته بود.
در اين برنامه خانم «لطافت يوسفي» كه يكي از هنرمندان خوشنام تاجيكستان است، از نقش خود در اين سريال صحبت ميكرد و همزمان صحنههايي از فيلمبرداري پخش ميشد. صحنههاي سريال آن قدر جذاب و ديدني بود كه يك دفعه غبطه خوردم كه "اي كاش من جاي خانم يوسفي بودم "، ولي زود به خود آمدم و گفتم "تو كجا و خانم يوسفي كجا ".
ولي پس از گذشت يك سال اتفاق عجيبي افتاد و كارگردان نامي ايران «مسعود جعفريجوزاني» با تعدادي از همكاران خود به تاجيكستان آمدند تا براي اجراي نقشي در سريال يكي از خانمهاي تاجيك را انتخاب كنند و بنده هم در رديف ديگر داوطلبان براي تست حاضر شدم، اما اميد چنداني براي انتخاب شدنم نداشتم.
وقتي خبر پذيرفته شدنم را به من دادند بينهايت خوشحال شدم، زيرا دقيقاً براي بازي در همان سريالي انتخاب شده بودم كه در مورد آن در برنامه «موضع» صحبت شده بود و نام آن «در چشم باد» بود كه خانم «لطافت يوسفي» و هنرمند سرشناس تاجيك «حبيبالله عبدالرزاقاف» در آن ايفاي نقش ميكردند.
در اينجا ميخواهم به نكتهاي اشاره كنم و آن اين كه سه ماه قبل از انتخاب شدنم براي اجراي نقش «ليلي» خواب عجيبي ديدم. در خواب ديدم كه سوار بالگردي شدهام و از روي تپههايي پرواز ميكنم و در نهايت به منطقهاي رسيدم كه از آنجا نسيم خنكي ميوزيد و بوي خوشي در تمام آن منطقه پراكنده شده بود و مرا در همانجا پياده كردند. من داخل ساختماني شدم كه 2 نفر خانم در حال گريم بودند كه من از آنها خواستم به من فرصتي بدهند تا لوازم مورد نيازم را از مغازههاي اطراف تهيه كنم و سپس بازگردم كه آنها نيز به من اجازه دادند و من هم رفتم ولي ديدم كه همه فروشگاهها بسته است و نزد آن 2 خانم بازگشتم ولي اين احساس را داشتم كه من بايد كار مهمي را انجام دهم.
چون بيدار شدم اين خواب را به فال نيك گرفتم و زماني كه براي اجراي نقش وارد شهرك سينمايي غزالي شدم، بلافاصله اين احساس به من دست داد كه گويا قبلا اين محل را ديدهام. در يكي از روزها كه به تماشاي اين شهرك مشغول بودم، بهدنبال پيدا كردن دليلي براي احساس آشنايي خود با اين شهرك ميگشتم كه ناگهان چشمم به تپه ها، سپس گنبد و مغازههاي دكور خيابان «لاله زار» اين شهرك افتاد و بهناگاه به ياد خوابم افتادم و دريافتم كه اين شهرك را با اندكي تفاوت در خواب ديده بودم و اين ماجرا را همان موقع براي دوستانم تعريف كردم.
با توجه به اين كه شما براي اولين بار در يك سريال بازي كرديد، آيا ايفاي اين كار برايتان مشكل نبود؟
هر چند در تلويزيون تاجيكستان به عنوان يك مجري مشغول كار بودم و در دانشگاه نيز تا حدودي با دروس مربوط به هنر و بازيگري آشنا شده بودم، ولي واقعا بازي در برابر دوربين كاملاً متفاوت بود.
به همين دليل اضطراب و نگرانيهاي فراواني داشتم چون در اين سريال تاريخي بايد صحنهها با حداكثر نزديكي با واقعيت اجرا ميشد كه براي يك بازيگر غيرحرفهاي كار سختي بود؛ ولي بايد از آقاي جوزاني تشكر كنم كه حق استادي را بر اينجانب به طور كامل ادا كردند زيرا اگر همكاري و رهنماييهاي ايشان نبود، قطعا نميتوانستم موفق باشم.
از اينكه مدتي را با گروه هنرمندان ايراني بودهايد، چه احساسي داريد؟
بدون ترديد شركت در يك كار هنري ايراني با شركت در كار هر كشور ديگر جهان متفاوت است. همزباني، همديني، تاريخ و تمدن مشترك، سنتهاي مشابه و بسياري خصوصيات ديگر كه شما شايد در هيچ يك از كشورهاي دنيا نتوانيد پيدا كنيد و دقيقاً همين موضوع بود كه پدرم بعد از انتخاب شدنم براي نقش «ليلي» نه تنها مانع رفتنم به ايران نشد، بلكه از اين امر استقبال كرد. پدرم به من گفت: برو، ايران سرزمين شريفي است، امنيت كامل و مردم همزبان و مؤمني دارد و ايرانيان براي زنان احترام زيادي قائلند.
همكاري با هنرمندان ايران چه تاثيري در نوع نگاه شما به ايران داشته است؟
البته بنده هميشه به ايران توجه داشتم و اخبار مربوط به ايران را پيگيري ميكردم اما باز هم به قول معروف «شنيدن كي بود مانند ديدن». حضور در ايران فرصت مغتنمي بود تا بتوانم با مردم شريف و فرهنگ غني اين سرزمين و علم و دانش آنان بيشتر آشنا شوم. احترام به مادران و خواهران، تلاش براي فرا گرفتن دانش، با آرامي صحبت كردن، از گفتار تند پرهيز نمودن، مهربان بودن و باز صدها اخلاق مثبت ديگر را جزء لاينفك هويت ايراني ديدم كه واقعا جاي استقبال و خوشحالي دارد.
يعني اگر پيشنهاد ديگري از طرف كارگردان هاي ايراني براي اجراي نقش بشود، ميپذيريد؟
فيلم نامه خوب باشد، چرا نپذيريم؟
بعد از پايان بازي در اين سريال به ايران سفر كردهايد؟
آري چندي قبل در ايران بودم و در برنامههاي زنده «زنده رود» تلويزيون اصفهان و همچنين شبكههاي اول و دوم ايران حضور پيدا كردم. مردم اصفهان نيز بسيار شريف مهمان دوست و مهمان نواز هستند و من فكر نميكردم كه مردم بنده را به ياد داشته باشند، ولي مثل اين كه «ليلي» را فراموش نكردهاند.
مگر طي 2 سال و نيمي كه براي بازي در سريال «در چشم باد» در ايران به سر برديد، از اصفهان بازديد نداشتيد؟
طي اين مدت ما به كار فيلمبرداري از سريال مشغول بوديم و به محلهايي سفر ميكرديم كه قرار بود در آنجا، بخشهاي مختلف سريال را فيلمبرداري كنند. به اين دليل نه تنها فرصت بازديد از اصفهان را نداشتم، بلكه بسياري ديگر از شهرهاي تاريخي اين سرزمين حماسه و فرهنگ را هنوز نديدهام.
آقاي جوزاني در يكي از مصاحبههايشان پيام اين سريال تاريخي را تاكيد بر ضرورت بيداري و هشياري ملت ايران در برابر منافع ملي و اعتقادي دانستند تا عزت و شرف اين ملت حفظ شود. نظر شما چيست؟
بلي، در سريال «در چشم باد» تاريخ 60 سال گذشته ايران روايت شده است و به نظر بنده كارگردان خواسته است تا از اين طريق حافظه مردم نجيب ايران را بيدار و بيدارتر كند و به آنان كمك كند كه بيش از گذشته به فكر خود و هويت خويش باشند.
به نظر شما فيلم و سريال بهترين راه بازسازي خاطره تاريخي است؟
درست است، فيلم قدرت بازگويي تاريخ دور و نزديك هر ملتي و كشوري را دارد و فكر ميكنم فيلم ايران در طول سه دهه اخير در اين زمينه كارهاي بسيار ارزشمندي را انجام داده است. سينما و تلويزيون ايران امروز پيام خود را به ملتهاي جهان ميرساند و همزمان از ايران چهره انساني و فرهنگي به نمايش ميگذارد كه كار بس بزرگي است.
اگر ممكن است در پايان قدري هم درباره خانواده خود صحبت كنيد.
ما يك خانواده شش نفره شامل پدر، مادر و چهار خواهر و برادر هستيم. برادرم «وطن» در سريال «در چشم باد»، نقش افسر روس «بوريس ورسلوگين» را بازي كرده و حالا در رشته كارگرداني سينما در آمريكا تحصيل ميكند. وطن كه اكنون 26 ساله است، فارغالتحصيل دانشكده برنامهريزي اقتصادي دانشگاه تكنولوژي تاجيكستان است ولي حضور در سريال «در چشم باد» او را به حدي متحول كرد كه تصميم گرفت در رشته كارگرداني تحصيل كند.
خواهرم «سياره» 20 ساله و دانشجوي سال سوم دانشكده شپكين مسكو بوده و در رشته بازيگري مشغول به تحصيل است. او در يك فيلم روسي نيز بازي كرده است. خواهر كوچكم «سعيده» امسال تحصيلات متوسطه را به پايان رسانده است.
«ستاره صفرآوه» در گفتوگويی با خبرنگار خبرگزاري فارس در دوشنبه، با بيان اين مطلب افزود: امروز برخي رسانهها و حتي سينماهاي برخي كشورها تلاش ميكنند تا چهره و وجهه ايران را در اذهان و افكار عمومي جهان خدشهدار كنند و به همين دليل تصويري خشن و رعبآور از ايران براي افكار عمومي جهان ترسيم ميكنند كه ايران را تهديدي براي جامعه بشريت جلوه دهند.
بازيگر تاجيك نقش «ليلي» در سريال ايراني «در چشم باد» افزود: اما كافي است تا هر كس يك بار به ايران سفر كند تا به باطل بودن همه اين ادعاها پي ببرد و به اين حقيقت برسد كه ايرانيان مردمي شريف هستند و بهدنبال فرهنگ، علم و دانش بوده پيام آنان به جهانيان پيام صلح، سازندگي، برادري و دوستي است.
صفراوه تصريح كرد: بهدليل همين ويژگيهاست كه از اكثر فيلمهاي ايراني در بسياري از نقاط جهان استقبال ميشود و من فكر ميكنم هدف اصلي فرهنگ و فيلمهاي ايراني مرهم گذاشتن روي زخمهاي جامعه بشري است؛ بنابراين شك ندارم كه هنر و فيلم ايران با اين رويكرد بشر محوري بيش از پيش فراگير و جهاني خواهد شد. طبق قرار قبلي «ستاره صفرآوه» در موعد مقرر در محل دفتر خبرگزاري فارس در شهر دوشنبه حاضر شد. او پس از ورود به دفتر گفت: فضاي دفتر فارس مرا به ياد محيط صميمانه ايران انداخت.
روحيه مثبت صفرآوه موجب شد، تا بلافاصله و بدون مقدمه گفتوگو درباره بازي وي در سريال «در چشم باد» را آغاز كنيم و نظرش را درخصوص ايران جويا شويم كه مشروح اين مصاحبه بدين شرح است:
لطفاً خود را معرفي كنيد و بگوئيد كه چه شد كه در اين سريال حضور يافتيد؟
متولد قزاقستان و فارغ التحصيل رشته خبرنگاري صداوسيما با گرايش كارگرداني از دانشگاه هنرهاي زيباي كشورم هستم و در حال حاضر روزنامه نگاري را در اين دانشگاه تدريس ميكنم. قبل از بازي نقش «ليلي» در سريال تاريخي «در چشم باد»، در شبكه اول سيماي تاجيكستان مجري اخبار روسي و تاجيكي بودم و هرگز فكر نميكردم كه روزي در سينماي ايران حضور پيدا كنم، غافل از آن كه تقدير غير از آن چيزي بود كه من تصور ميكردم و برخي اتفاقات همه چيز را به كلي تغيير داد.
ماجرا از آنجا شروع شد كه يك روز همراه خانواده در منزل مشغول تماشاي تلويزيون تاجيكستان بوديم كه در اين ميان برنامهاي با نام «موضع» پخش ميشد كه بخشي از آن به بازي بازيگران تاجيك در يك سريال ايراني اختصاص يافته بود.
در اين برنامه خانم «لطافت يوسفي» كه يكي از هنرمندان خوشنام تاجيكستان است، از نقش خود در اين سريال صحبت ميكرد و همزمان صحنههايي از فيلمبرداري پخش ميشد. صحنههاي سريال آن قدر جذاب و ديدني بود كه يك دفعه غبطه خوردم كه "اي كاش من جاي خانم يوسفي بودم "، ولي زود به خود آمدم و گفتم "تو كجا و خانم يوسفي كجا ".
ولي پس از گذشت يك سال اتفاق عجيبي افتاد و كارگردان نامي ايران «مسعود جعفريجوزاني» با تعدادي از همكاران خود به تاجيكستان آمدند تا براي اجراي نقشي در سريال يكي از خانمهاي تاجيك را انتخاب كنند و بنده هم در رديف ديگر داوطلبان براي تست حاضر شدم، اما اميد چنداني براي انتخاب شدنم نداشتم.
وقتي خبر پذيرفته شدنم را به من دادند بينهايت خوشحال شدم، زيرا دقيقاً براي بازي در همان سريالي انتخاب شده بودم كه در مورد آن در برنامه «موضع» صحبت شده بود و نام آن «در چشم باد» بود كه خانم «لطافت يوسفي» و هنرمند سرشناس تاجيك «حبيبالله عبدالرزاقاف» در آن ايفاي نقش ميكردند.
در اينجا ميخواهم به نكتهاي اشاره كنم و آن اين كه سه ماه قبل از انتخاب شدنم براي اجراي نقش «ليلي» خواب عجيبي ديدم. در خواب ديدم كه سوار بالگردي شدهام و از روي تپههايي پرواز ميكنم و در نهايت به منطقهاي رسيدم كه از آنجا نسيم خنكي ميوزيد و بوي خوشي در تمام آن منطقه پراكنده شده بود و مرا در همانجا پياده كردند. من داخل ساختماني شدم كه 2 نفر خانم در حال گريم بودند كه من از آنها خواستم به من فرصتي بدهند تا لوازم مورد نيازم را از مغازههاي اطراف تهيه كنم و سپس بازگردم كه آنها نيز به من اجازه دادند و من هم رفتم ولي ديدم كه همه فروشگاهها بسته است و نزد آن 2 خانم بازگشتم ولي اين احساس را داشتم كه من بايد كار مهمي را انجام دهم.
چون بيدار شدم اين خواب را به فال نيك گرفتم و زماني كه براي اجراي نقش وارد شهرك سينمايي غزالي شدم، بلافاصله اين احساس به من دست داد كه گويا قبلا اين محل را ديدهام. در يكي از روزها كه به تماشاي اين شهرك مشغول بودم، بهدنبال پيدا كردن دليلي براي احساس آشنايي خود با اين شهرك ميگشتم كه ناگهان چشمم به تپه ها، سپس گنبد و مغازههاي دكور خيابان «لاله زار» اين شهرك افتاد و بهناگاه به ياد خوابم افتادم و دريافتم كه اين شهرك را با اندكي تفاوت در خواب ديده بودم و اين ماجرا را همان موقع براي دوستانم تعريف كردم.
با توجه به اين كه شما براي اولين بار در يك سريال بازي كرديد، آيا ايفاي اين كار برايتان مشكل نبود؟
هر چند در تلويزيون تاجيكستان به عنوان يك مجري مشغول كار بودم و در دانشگاه نيز تا حدودي با دروس مربوط به هنر و بازيگري آشنا شده بودم، ولي واقعا بازي در برابر دوربين كاملاً متفاوت بود.
به همين دليل اضطراب و نگرانيهاي فراواني داشتم چون در اين سريال تاريخي بايد صحنهها با حداكثر نزديكي با واقعيت اجرا ميشد كه براي يك بازيگر غيرحرفهاي كار سختي بود؛ ولي بايد از آقاي جوزاني تشكر كنم كه حق استادي را بر اينجانب به طور كامل ادا كردند زيرا اگر همكاري و رهنماييهاي ايشان نبود، قطعا نميتوانستم موفق باشم.
از اينكه مدتي را با گروه هنرمندان ايراني بودهايد، چه احساسي داريد؟
بدون ترديد شركت در يك كار هنري ايراني با شركت در كار هر كشور ديگر جهان متفاوت است. همزباني، همديني، تاريخ و تمدن مشترك، سنتهاي مشابه و بسياري خصوصيات ديگر كه شما شايد در هيچ يك از كشورهاي دنيا نتوانيد پيدا كنيد و دقيقاً همين موضوع بود كه پدرم بعد از انتخاب شدنم براي نقش «ليلي» نه تنها مانع رفتنم به ايران نشد، بلكه از اين امر استقبال كرد. پدرم به من گفت: برو، ايران سرزمين شريفي است، امنيت كامل و مردم همزبان و مؤمني دارد و ايرانيان براي زنان احترام زيادي قائلند.
همكاري با هنرمندان ايران چه تاثيري در نوع نگاه شما به ايران داشته است؟
البته بنده هميشه به ايران توجه داشتم و اخبار مربوط به ايران را پيگيري ميكردم اما باز هم به قول معروف «شنيدن كي بود مانند ديدن». حضور در ايران فرصت مغتنمي بود تا بتوانم با مردم شريف و فرهنگ غني اين سرزمين و علم و دانش آنان بيشتر آشنا شوم. احترام به مادران و خواهران، تلاش براي فرا گرفتن دانش، با آرامي صحبت كردن، از گفتار تند پرهيز نمودن، مهربان بودن و باز صدها اخلاق مثبت ديگر را جزء لاينفك هويت ايراني ديدم كه واقعا جاي استقبال و خوشحالي دارد.
يعني اگر پيشنهاد ديگري از طرف كارگردان هاي ايراني براي اجراي نقش بشود، ميپذيريد؟
فيلم نامه خوب باشد، چرا نپذيريم؟
بعد از پايان بازي در اين سريال به ايران سفر كردهايد؟
آري چندي قبل در ايران بودم و در برنامههاي زنده «زنده رود» تلويزيون اصفهان و همچنين شبكههاي اول و دوم ايران حضور پيدا كردم. مردم اصفهان نيز بسيار شريف مهمان دوست و مهمان نواز هستند و من فكر نميكردم كه مردم بنده را به ياد داشته باشند، ولي مثل اين كه «ليلي» را فراموش نكردهاند.
مگر طي 2 سال و نيمي كه براي بازي در سريال «در چشم باد» در ايران به سر برديد، از اصفهان بازديد نداشتيد؟
طي اين مدت ما به كار فيلمبرداري از سريال مشغول بوديم و به محلهايي سفر ميكرديم كه قرار بود در آنجا، بخشهاي مختلف سريال را فيلمبرداري كنند. به اين دليل نه تنها فرصت بازديد از اصفهان را نداشتم، بلكه بسياري ديگر از شهرهاي تاريخي اين سرزمين حماسه و فرهنگ را هنوز نديدهام.
آقاي جوزاني در يكي از مصاحبههايشان پيام اين سريال تاريخي را تاكيد بر ضرورت بيداري و هشياري ملت ايران در برابر منافع ملي و اعتقادي دانستند تا عزت و شرف اين ملت حفظ شود. نظر شما چيست؟
بلي، در سريال «در چشم باد» تاريخ 60 سال گذشته ايران روايت شده است و به نظر بنده كارگردان خواسته است تا از اين طريق حافظه مردم نجيب ايران را بيدار و بيدارتر كند و به آنان كمك كند كه بيش از گذشته به فكر خود و هويت خويش باشند.
به نظر شما فيلم و سريال بهترين راه بازسازي خاطره تاريخي است؟
درست است، فيلم قدرت بازگويي تاريخ دور و نزديك هر ملتي و كشوري را دارد و فكر ميكنم فيلم ايران در طول سه دهه اخير در اين زمينه كارهاي بسيار ارزشمندي را انجام داده است. سينما و تلويزيون ايران امروز پيام خود را به ملتهاي جهان ميرساند و همزمان از ايران چهره انساني و فرهنگي به نمايش ميگذارد كه كار بس بزرگي است.
اگر ممكن است در پايان قدري هم درباره خانواده خود صحبت كنيد.
ما يك خانواده شش نفره شامل پدر، مادر و چهار خواهر و برادر هستيم. برادرم «وطن» در سريال «در چشم باد»، نقش افسر روس «بوريس ورسلوگين» را بازي كرده و حالا در رشته كارگرداني سينما در آمريكا تحصيل ميكند. وطن كه اكنون 26 ساله است، فارغالتحصيل دانشكده برنامهريزي اقتصادي دانشگاه تكنولوژي تاجيكستان است ولي حضور در سريال «در چشم باد» او را به حدي متحول كرد كه تصميم گرفت در رشته كارگرداني تحصيل كند.
خواهرم «سياره» 20 ساله و دانشجوي سال سوم دانشكده شپكين مسكو بوده و در رشته بازيگري مشغول به تحصيل است. او در يك فيلم روسي نيز بازي كرده است. خواهر كوچكم «سعيده» امسال تحصيلات متوسطه را به پايان رسانده است.
0 نظرات:
ارسال یک نظر